اشعار ویژه ولادت حضرت ابالفضل علیه السلام

خانه / اشعار / اشعار ویژه ولادت حضرت ابالفضل علیه السلام

صلی الله علیک یا قمرالله یا ابوفاضل

روزی شعر من امشب دو برابر شده است

چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است

چون که بانوی کلابیه پسر آورده

چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده

هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده

نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده

زور بازوی تو بی حد و عدد خواهد شد

بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد

با وجود تو زمین، حیدر دیگر دارد

کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد

از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز

چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز

ماه ذی‌الحجه که عباس به حج عازم شد

همه بر کعبه ولی کعبه بر او مُحرم شد

در طوافش سخن از عقل فراتر می‌گفت

در حقیقت «لک لبیک برادر» می‌گفت!

این اباالفضل که از قبله فراتر می‌رفت، 

مرتضی بود که بر دوش پیمبر می‌رفت

علی اکبر به ثناگویی او می‌آید:

چقدر منبر کعبه به عمو می‌آید

خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد

در حقیقت همه را قبله‌نمای خود کرد

گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد

مسجدی بود که بابای من آبادش کرد

از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز

چون حسینی‌تر از عباس ندیدم هرگز

«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی

«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!

روی چشم تو بُوَد جای حسن، جای حسین

هستِ ما بین دو ابروی تو، بین الحرمین

پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است

و فقط محضر زینب سر تو پایین است

ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد

بنویسید رقیه چه عمویی دارد

صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود

نام تو در دل میدان رجز قاسم بود

زور بازوی علی ریخته در بازویت

ذوالفقاری نَبُوَد تیزتر از ابرویت

تیغْ چرخانده‌ای و پیش تو طوفان هیچ است

لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است

وسط جنگ زمین را به زمان دوخته‌ای

فن شمشیر زنی را ز که آموخته‌ای؟!

ای جوان! پیر رهت کیست؟ از آن شاه بگو

«أشهد أن علیاً ولیُ الله» بگو

او علمدار حسین است، ببخشید مرا

مدح او کار حسین است، ببخشید مرا

#مجید_تال

************

کار دارند عاشقان با شب

بهترين فرصت تمنا شب

مزد امشب، نماز فردا شب

من مناجات مى‌کنم با شب

شب مناجات مى‌کند با ماه

سر ماه است عمامه‌ی خورشيد

دست ماه است نامه‌ی خورشيد

تن ماه است جامه‌ی خورشيد

ماه يعنى ادامه‌ی خورشيد

مى‌شود آفتاب شب‌ها ماه

سر و کارم که با سحر افتاد

جگر من به دردسر افتاد

خواب در چشم‌ها اگر افتاد

بار ما گردن قمر افتاد

همه خوابيده‌اند الا ماه

اشک‌هاى مرا جگر گفتند

به من از کودکى شرر گفتند

از ابوالفضل بيشتر گفتند

اشتباه است اگر قمر گفتند

تازه يک چشم اوست صدتا ماه

تا کنار حسين ما رفتيم

تا که باب الحسين را رفتيم

با ابوالفضل کربلا رفتيم

هر کجا رفت و هر کجا رفتيم

جلو انداخت کار ما را ماه

همه در محضرش وضو دارند

از سر کويش آبرو دارند

و توسل به دست او دارند

بعد ازين اهل بيت عمو دارند

چه عمويي -ببين- سراپا ماه

چشم‌هايش همان جلالش باد

ماه، قربان آن جمالش باد

صلوات خدا به بالش باد

شير ام البنين حلالش باد

کيست عباس: کوه، دريا، ماه

بيشتر جلوه مى‌کنى در شب

مى‌شود با تو ديدنى‌تر شب

وقت وصل است وقت آخر شب

شب که از راه مى‌رسد هر شب…

ماه را مى‌کند تماشا ماه

غير از ام البنين نديده کسى

چشم او را نبين، نديده کسى

ماه را در زمين نديده کسى

هيچ جا اين چنين نديده کسى…

تشنه‌لب آفتاب، سقا ماه

چشم‌هايش به خيمه‌ها افتاد

مشک هم زير دست و پا افتاد

هيبتش از سر و صدا افتاد

دست‌هايش جدا جدا افتاد

شد ستاره ستاره حالا ماه

#علی_اکبر_لیطفیان

************

شکفته شد گل روی مَلَک به عرش برین

رسید ماهِ شب چارده به مُلک زمین

شروع می‌کنم آغاز شعر را به رجز

خلاف رسم تغزل، نه مثل آن و نه این

هنوز هم که هنوز است این خبر داغ است

تمام گوش شو و پای این خبر بنشین

در انتظار علی بود خصم و در میدان

نقاب بر رخ عباس زد شهِ صفّین

به گاه رزمِ ابالفضل، خصم لکنت داشت

تُ تُ تو کیستی ای ضّ ضّ ضربه‌ات سنگین

به یک اشارۀ تیغش از آن سر میدان

گریزد اسب، بدون سواره و بی زین

شکست پشت عدو را، جز این توقع نیست

که شیر داده به این شرزه شیر، ام ابنین

رجز نخوانده به عجز آمدند و در ناله

چنین بجنگد ابالفضلِ سیزده ساله!

به جنگ، اذن که از بوتراب می‌گیرد

نخست مردم چشمش شتاب می‌گیرد

به ذمۀ همه بی‌شک نماز آیات است

اگر نقاب زند، ماهتاب می‌گیرد

فدای همت ماهی که عکس دستش را

فرات در همۀ عمر، قاب می‌گیرد

فدای غیرت شاهی که قبل و بعد سفر

برای زینب کبری رکاب می‌گیرد

مدیح ساقی لب تشنه، مست باید گفت

ز خطبه خوانی او سال شصت باید گفت

به بام کعبه زمانی که او قدم برداشت

هرآنکه بود، ابالفضل را علی پنداشت

علی به دوش نبی رفت، کاش می‌گفتند

که ماه قوم قدم روی شانۀ که گذاشت؟!

از آن کمال و شکوه و وقار و سنگینی‌

دوباره کعبه گمان می‌کنم ترک برداشت

به ذوالفقار نبودش نیاز آن بالا

دو چشم داشت که گاهِ سخن به کار گماشت

نه کربلا که علمدار ما نخستین بار

به بام کعبه به یک یاعلی علم افراشت

نگاه نافذ ساقی به باء بسم الله

به قلب سنگی حجاج، بذر واهمه کاشت

نه مست جام که عمری‌ست مست عباسم

قسم به کعبه، مسلمان دست عباسم

#مسعود_یوسف_پور

گلچین زیباترین سرودهای ولادت حضرت عباس(ع)

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *