چند سالی است در تهران و در سایر شهرها مجالس دعا و مناجات در ماه رمضان پررنگ شده است. از جمله این مراسم با شکوه شهر تهران، مراسم مناجات خوانی حاج ماشاءلله عابدی در مسجد شهدا واقع در جنوب شرق تهران است. ایشان از قدیمیترین مداحان تهران به حساب میآید که به دلیل بیحاشیه بودن و ویژگیهای خاص رفتاری، مورد عنایت علما و بزرگان هم هستند. گفتوگو با حاج ماشاءلله عابدی به دلیل مبادی آداب بودنشان، سخت بود، اما بیان خاطرات شیرین و بررسی سیر تطور مجالس مناجات در کشور، جلسهای خاطره انگیز را به یادگار گذاشت.
– سوال ما درباره مجالس مناجات است، سنت عزاداری به زمان اهل بیت(ع) برمیگردد و ریشه در سنت شیعی دارد. این مجالس مناجات به معنایی که امروز در تهران میبینیم در کجا ریشه دارد و از چه زمانی شروع شده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. درباره مناجات باید بگویم از جهتی مناجات و مناجات خوانی مستند تر از عزاداری و چگونگی عزاداری است. با توجه به اینکه متن مناجاتهایی که خواده میشود همان متنی است که ائمه میخواندند. پس زمان آن به زمان ائمه(ع) برمیگرددد. برای مثال دعای کمیل را امیرالمومنین(ع) به کمیل تعلیم داده اند. مناجات شعبانیه را امیرالمومنین(ع) خوانده اند. ابوحمزه را امام سجاد(ع) میخواندند و به ابوحمزه ثمالی تعلیم داده اند. بنابراین، اینکه مناجات خوانی از چه زمانی شروع شد، از همان زمانی که ائمه(ع) مناجات کردندد و خواندند. به بیان دیگر اگر آنها نخوانده بودند، امام سجاد(ع) و امیرالمومنین(ع) مناجات نکرده بودند الان هیچکس چیزی نداشت که با خدا در ارتباط باشد و نجوایی کند و حرفی بزند.
پس ابتدا از زمان خودشان بود. علی القائده سوال شما برمیگردد به مجالس مناجات خوانی که امروزه باب شده است. این سبک مناجات خوانی هم به خیلی زمانهای قبل برمیگردد. اگر بخواهیم زمانهای اخیر را در نظر بگیریم اینطور که نقل شده است شخص آیت الله شاه آبادی بزرگ، استاد امام، شبهای جمعه قبل از اذان صبح در مسجد خودشان دعای کمیل میخواندند. زمانی هم شیخ محمد حسین زاهد میخواندند. یا در مسجد جامع بازار و بعد هم در مسجد امین الدوله. شیخ محمد حسین زاهد استاد آقای میرهادی بود که اسم و رسم ایشان هست. آقای میرهادی بعد از مناجات شیخ حسین زاهد روضه میخواندند. بعد از فوت شیخ زاهد در مسجد امین الدوله، آقا سید علی میرهادی دعا میخواند. سوال شما را میتوانم اینطور جواب دهم که دعاخوانی به این صورت در شبهای ماه رمضان تقریبا در تهران یک جا بود و آن یک جا هم مسجد امین الدوله بود و دعاخوان هم سید علی میرهادی بود.
من و حاج منصور [ارضی] هم جوانترین های مجلس بودیم. آقای میرهادی با سبک خاص خود دعا میخواندند و ما بعد از آن روضه میخواندیم. ایشان مجلس را با مقدماتی شروع میکرد و بعد وارد دعا میشد و هیچ مشخص نبود که چه روضه ای میخواهند بخوانند. ایشان لطفی هم به ما داشت. قبل از انقلاب مسجد امین الدوله مراسم دعا را برگزار میکرد اما جمعیت زیاد نبود. بعد از انقلاب کم کم رونق گرفت. مسجد امین الدوله بود و مجلس دعا. بعد هم که جنگ شد و حال و هوای دعا و توجه به خدا بیشتر شد و مسجد امین الدوله کم کم شلوغ شد. مسجد امین الدوله مسجد بزرگی نبود. آقای حق شناس نماز میخواند و شبهای ماه رمضان هم آقای میرهادی هر شب احیا میگرفت و دعاهایی مثا افتتاح، ابوحمزه و شبهای جمعه دعای کمیل میخواندند. شبهای احیا را هم خود آقای حق شناس می آمد. آقای میرهادی مینشست و به عنوان یک مستمع در جمع شرکت میکرد. خود آقای حق شناس احیا میگرفتند و دعا میخواندند. زمان جنگ نسبتا شلوغ میشد، البته نه به اندازه امروز. این ماجرا ادامه داشت.
تعطیلی مجالس مناجات در زمان بمباران تهران و رفتن به مسجد شهدا
گاهی شب ها بمباران هوایی بود و مجالس برگزار میشد. گاهی در حین مجلس بمب می افتاد و این مجالس ادامه داشت تا جایی که موشک باران از طرف صدام شروع شد. دیگر در سال ۶۶ همه مجالس تعطیل شد. حاج آقا مجتبی و آقای میرهادی هم مجالس را تعطیل کردند. به جهت موشک باران که مبادا در حین محفل و مجلس چنین اتفاقی بیافتد و ضایعه سنگینی وارد شود. در همان ایام برخی از دوستان مسجدالشهدا سراغ من آمدند تا مجلسی تشکیل دهیم. قرار شد در زیر زمین مسجد شهدا برگراز شود. دیدیم زیر زمین پناهگاه شده است و همسایه ها آنجا میخوابیدند. به همین جهت مراسم را بالا برگزار کردیم و دعا را خوانیدم.
فکر نمیکردیم مجالس ادامه پیدا کند و گمان میکردیم یک یا دو شب این مناجات خوانی ها ادامه خواهد یافت. اما مراسم ادامه پیدا کرد و موشک باران در اواسط ماه رمضان تمام شد. پیغام دادیم که سید علی میرهادی در همین مسجد شهدا مجالس را ادامه دهد. فقط هم همین یک مجلس در مسجد شهدا باقی مانده بود. نه مسجد ارک بود و نه مسجد مهدی(عج). سید علی میرهادی در مسجد امین الدوله شروع نکرد و به مسجد شهدا هم نیامد و ما ادامه دادیم. سال بعد هم آقای میرهادی به رحمت خداوند رفتند و کم کم حاج منصور (ارضی) مجلسی تشکیل دادند. سال بعد از آن هم اهالی مسجد امین الدوله از من درخواست کردند در آنجا دعا بخوانم. من هم هرکسی که این درخواست را مطرح میکرد قبول نمیکردم.
به این دلیل که خانواده شهدا در مسجد شهدا بودند. تا اینکه آقای حق شناس آمدند و خیلی تاکید کردند و من هم نمیتوانستم روی حرف ایشان حرفی بزنم به همین دلیل درخواست مسجد شهدا برای ادامه مناجات خوانی را هم قبول نکردم. حتی تا یک یا دو روز قبل از ماه رمضان هر کسی که میپرسید میگفتم در مسجد امین الدوله دعا میخوانم. تا اینکه متوجه شدیم آقای حق شناس به یک فرد روحانی دیگری هم گفته بودند که برای خواندن دعا به مسجد امین الدوله بروند. من هم دیدم ایشان تشریف میبرند دیگر من نروم. بالاخره مسجد امین الدوله نرفتم و آقایی که رفتند برای دعا خواندن مورد پسند حاج آقا حق شناس قرار نگرفتند و نشد که مسجد امین الدوله آن سال مناجات خوانی داشته باشد.
رفت و آمد مسجد امین الدوله مشکل بود و خانه اطراف آن مسجد زیاد بود و سید علی میرهادی هم که به رحمت خدا رفته بود. به همه این دلایل مناجات خوانی در مسجد امین الدوله پا نگرفت. فقط چند جلسه مجلس برگزار شد و تعطیل شد. بعد از آن از برکت نفس آقای شاه آبادی، آقای زاهد و سید علی میرهادی در حال حاضر الحمدالله در تهران خیلی محافل و مجالس دعا هست. هم دعای شب و هم دعای نصف شب.
در شهرستان ها هم زیاد است. به خصوص اصفهان. تا جایی که من میدانم در اصفهان هر شب کامل دعای ابوحمزه را میخوانند. خدا رحمت کنه آقای میرهادی هم هرشب بخشی از این دعا را میخواندند و در بین آن هم صحبت میکردند و توضیح میدادند. عده ای به ایشان اعتراض کردند و گفتند دیگر توضیح ندهید و فقط دعا را بخوانید. ایشان هم در پاشخ به آنها یک شب بدون یک کلمه توضیح دعا را بطور کامل خواند. این یک تاریخچه مختصر از مناجات خوانی در تهران و کمی هم خاطرات خود ما بود
– در بحث عزاداری گفته میشود تفاوتی در سبک و نحوه عزادری قبل و بعد از انقلاب یا عزاداری سنتی و نحوه عزاداری جوانترها دیده میشود. در مراسم دعاخوانی هم چنین تفاوتی وجود دارد؟ آیا مجالس امروزی به سمت خاصی میروند یا شور قدیم را دارند؟ مثلا نقل است آقای سید علی میرهادی یک یا سیدی میگفت و مجلس تکان میخورد.
اصلا مناجات خوانی با عزاداری موضوع متفاوتی دارد. متن این دو متفاوت است و مناجات خوان هم با نوحه خوان و مداح متفاوت است و به این دلیل که محتوا فرق میکند. محتوا در مناجات خوانی سخنان معصومین(ع) است. دعاهای ما نقل از معصومین(ع) است. اما نوحه خوانی و مداحی، شعر و شاعری و مدح است که نوحه خوان آن را میگوید. بنابراین محتوا بسیار متفاوت است. مثلا بلند ترین شعر از حافظ یا آیت الله غروی اصفهانی هم قابل قیاس با کلام معصومین(ع) نیست. تا به حال هم مجلس دعا مجلس دعا مانده است.
یعنی خصوصیت نوحه خوانی تا جایی که من میدانم در مجالسی که مطرح است مسلط نشده است. یعنی اصل دعا خوانی است و در آخر نوحه خوانی انجام میشود. این حالت در مجالس مهم هست و تغییری نکرده است. اما اگر تغییر کند، مثلا اگر به عنوان مجلس دعا باشد و بعد به این وادی بیافتد، به فرض اگر یک ساعت دعا خوانده شود و باقی مجلس به نوحه خوانی بگذرد دیگر خیلی مناسب مجلس دعا نیست. اگر چنین شود دیگر عنوان مجلس دعا برداشته میشود و اگر اینچنین شود خیلی مناسب حال مجلس دعا نیست و فکر نمیکنم مستمعین دل شب اینچنین بپسندند.
البته که در هر محفلی باید روضه و نوحه و گریز هم باشد. اگر کسی اینها را حذف کند مجلس حذف است. اگر دعا را حذف کند مجلس دعا حذف میشود. بنابراین هر دوی اینها در کنار هم با رعایت اقتضا وقت و زمان و موقعیت مناسب است. ما هم در مجلس خود گریزی میزنیم و همان گریز را آخر مجلس هم میزنیم و شوری هم میگیریم. اینها نمک مجلس است و باید باشد تا زمانی که از حد متعارف خود خارج نشود.
نباید طوری بشود که سه ربع نوحه خوانی بشود و یک ربع دعا بخوانند
– از حضرت عالی نقل میکنند که شما نمیپسندید بین دعا روضه خوانی شود یا در زیارت عاشورا عبارت «یا ابا عبد الله» را بیش از مقدار نوشته شده تکرار کنند.
شما دو موضوع را مطرح میکنید. یکی آنکه بین دعا گاهی پیش می آید که روضه میخوانند. من هم گاهی بین دعای کمیل روضه خواندم یا بین ابوحمزه ومجلس به سمت امام حسین(ع) رفته است. اینطور نیست که به طور کامل این موضوع را بتوان گفت. به عنوان دیگری بود که در صحبت های قبل هم گفتم. اگر یک ساعت مجلس دعا تشکیل شود نباید سه ربع آن نوحه خوانی شود و یک ربع دعا بخوانند. روضه خوانی و نوحه خوانی عنوان دیگری دارد که ما تخدعه نمیکنیم و برای خود خوب است. در دعا پذیرفته این است که گریزی به روضه شود. موضوع دیگر آن است که دعا را باید آنطور که معصومین گفته اند خواند. بله من معمولا بخصوص در آموزش دعا گفته ام که ما باید از مداحان استقلال داشته باشیم اما نه از ائمه(ع).
الان اوضاع کاملا برعکس است. مثلا امام باقر(ع) در زیارت عاشورا عبارت «یا ابا عبد الله» را یک بار گفته است اما یک مداح چند بار میگوید و ما آن را ترجیح میدهیم. این استقلال نداشتن از مداح است. البته باید این را بگویم که تکرار کلمات در دعا یا زیارت اگر به قصد رجا باشد اشکالی ندارد. حتی در نماز واجب روایت داریم که ائمه(ع) گاهی کلمات را تکرار میکردند و چند بار میگفتند ایاک نعبد و ایاک نستعین. پس به قصد رجا اشکالی ندارد فردی چند بار یا ایا عبد الله بگوید یا عبارت «یا رب» در دعای کمیل را ممکن است به قصد رجا ده بار بگوییم. اما اگر به قصد ورود باشد درست نیست. یعنی اینکه ما بگوییم خوب بود امام علی(ع) یا امام باقر(ع) چند بار این عبارات را میگفتند. امامان ما هرکاری که کردند بهترین بوده است.
آنها تعداد را روی حساب گفته اند. در همین دعای معروف غریق، آقایان وقتی میخواهند از ما ایراد بگیرند میگویند شخصی نزد امام معصوم(ع) آمد تا به او دعایی بیاموزند که عاقبت به خیر شود. ایشان فرمود یا الله یا رحمان و یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک. شخص شنونده تکرار کرد که: یا الله یا رحمان و یا رحیم، یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبی علی دینک. امام فرمود خدا مقلب قلوب و ابصار هست اما این که من میگویم را بگو. حالا همین دعا را در محافل و مجالس چگوهنه میخوانند؟ میگویند بسمک العظیم الاعظم و… ده بار یا الله میگویند و بعد این را میگویند و آخر آن هم میگویند انک علی کل شی قدیر.
خود آقایان هم اینگونه میخوانند در حالی که به همین روایت استناد میکنند. بنابراین تغییر اگر به قصد ورود نباشد اشکالی ندارد. من فقط یک مسجد رفتم که این دعا را درست خواندند. اکثر مساجد اشتباه میخوانند و اگر بگویی چرا اینطور میخوانی تعجب میکنند و حتی به من هم میگویند اینطور که آنها میخوانند بخوانم! بزرگان ما مثل آقای حسن زاده آملی میگویند این تعدادی که ائمه(ع) فرمودند مثل رمز گنج است. برای رسیدن به گنج باید طبق دستور عمل کرد. اگر گفتند هفت قدم برو تا به گنج برسی، نباید شش یا هشت قدم رفت. وقتی دکتر به ما دستور مصرف دارو میدهد باید راس ساعت خورد. اگر گفتند شش ساعت یک بار باید شش ساعت یک بار خورد. امامان که برتر از همه هستند گفتند به تعداد مشخصی عبارات را بگویید. نمیخواهیم ایجاد تفرقه شود، بنابراین میگویم به قصد رجا اشکالی ندارد اما باید بدانیم معصومین روی حساب این تعداد را گفته اند و باید به این نکته توجه کرد.
مناجاتخوانی آموزشی نیست؛ هرکسی نباید خود را وارد این گود کند
– ویژگی های فرد مناجات خوان چیست؟ در نوحه خوانی،یک نوجوان خوش استعداد و خوش صدا میتواند یک قصیده ای را خوب بخواند و مداح میشود. در مناجات خوانی هم اینگونه است؟ آیا میشود هرکسی مناجات بخواند یا سبک و سیاق آن فرق دارد؟
اینکه هرکسی برای خود مناجات بخواند بله. هر انسانی میتواند برای خود مناجات بخواند در هر سن و سالی که باشد میتواند دعاهای مختلف را بخواند. خوب است که بلد باشد بخواند. اما اینکه کسی بخواهد در محفل و مجلسی با این خصوصیات بخواند و دعا را توضیح دهد و بین آن موعظه ای کند لازمه آن خصوصیات دیگری است. اولا این به آن معنا نیست که من که میخوانم این خصوصیات را دارم اما لازمه آن این است که فرد مناجات خوان خود را ساخته باشد. روی خود کار کرده باشد. کسی نباید در محفلی طوطی وار کلماتی را بگوید که از خودش هم بیگانه است. فرد باید سازندگی ای در خود ایجاد کرده باشد. این سازندگی حتما زمان میبرد. به اندازه ای که افراد میگویند عمر هفتاد یا هشتاد سال زمانی کافی برای خود سازی نیست.
بنابراین یک جوان بیست ساله طبیعتا باید بیشتر روی خود کار کند. از طرفی مستمعین از همه فردی حرفها و موعظه ها را نمیپذیرند. خاطرم هست شیخ محمود تحریری که یکی از علمای بزرگ هستند، پسر ایشان که خود مجتهد بزرگی هستند گفتند هرچه دارم از یک جهت از پدرم دارم. یک بار به همراه ایشان به مجلس خیلی قدیمی ای رفتیم که در آن مجلس میرزا ابولقاسم عطار از آقای تحریری خواست که منبر بروند. ایشان گفتند من چطور منبری برم که حاج ملا آقا جان روی این منبر رفته اند. با اینکه خود آقای تحریری هم برای خود یک پا حاج ملا آقا جان بودند. من باید به خود بگویم چطور میتوانم جایی بنشینم که آقای میرهادی و آقای زاهد نشسته اند. حالا ما را میگویند محاسن سفیدی داریم و از جهت رنگ این موضوع به محاسن سفید ما میخواند! مناجات خوانی با مداحی بسیار متفاوت است.
عده ای گفتند بیایید آموزش مناجات خوانی برگزار کنیم. من گفتم مناجات خوانی آموزشی نیست. البته به اعتبار دیگری لازمه مناجات خوانی آموزش هست. برای مثال آموزش صحیح خوانی یا خودسازی درست است اما هرکسی نباید خود را وارد این گود کند. این میدان وسیعی است که خیلی جرات میخواهد و به این سادگی نیست که فردی هرجایی دعا بخواند. اگر دعاخوانی هم مثل مداحی طوری شود که هر کسی بتواند در محافل دعا بخواند صدمه زیادی به دعاخوانی وارد میکند. کما اینکه به مداحی وارد شده است. مداح در حال حاضر مداحی میکند و بعد به قهوه خانه میرود و قلیان و سیگار میکشد و بگو و بخند میکند. اگر دعا خوان هم بیاید و دعایی بخواند و بعد از آن هم در قهوه خانه با افراد مختلف بنشیند و گپ بزند و سیگار بکشد که سازگار نیست. باید خیلی مراقبت شود که دعا خوانی آنطور نشود. مداح های سالم و برجسته بسیارند اما این هم پروایی ندارد که نقص است.
به خصوصو مداحی که مشخص و علم است نباید در محافلی که صحیح و سالم نیست ببینند. قهوه خانه جای مداح برجسته نیست. نه که هر کسی که به قهوه خانه میرود فرد درستی نیست اما جوانان را به طرف سیگار و قلیان کشاندن توطئه دشمن است و با سابق خیلی متفاوت است. در حال حاضر دیگر وضعیت قهوه خانه و قلیان و سیگار مثل آن وقت ها نیست و دائم درحال پیشروی است. اصلا زمان قدیم متفاوت بود. یکی از ملزومات هیئت ها سیگار بود. ما از قدیم هم اینکار را نمیکردیم اما الان هم هست. در بعضی شهرستان ها قلیان در هیئت میگذارند. اما این توطئه بسیار عظیمی است که جوانان هیئتی را با خود همراه کنند. یک لباس امام حسینی و موجه هم به استعمال از مواد مخدر میپوشانند.
امام حسین(ع) حتما با اینطور مسائل مخالف است. به خصوص امروزه بدون شک امام حسین(ع) مخالف دخانیات است. خیلی از مراجع مثل اقای مکارم یا آقای سبحانی حکم به حرمت دخانیات داده اند. اگر کسی بخواهد احتیاط هم بکند باید به یک حکم حرام از جانب یکی از مراجع از دخانیات پرهیز کند. بنابراین امروز را نباید با قدیم و علمای گذشته مقایسه کرد. اولا مقایسه نکینم. ثانیا ما سعی کنیم در همه چیز مثل آنها شویم بعد حالا اگر سیگاری هم کشیدند اشکالی ندارد. یک عده میگویند یکی از بزرگان هم سیگار میکشید. خوب تو هم مثل او بشو و اینهمه تحقیق و تذهیب و مطاله بکن حالا سیگار هم بکش. نه اینکه هیچ چیزی از خصوصیات او در تو نیست و فقط به سیگار کشیدن اشاره میکنی مکر است و درست نیست.
– به شیخ محمود تحریری اشاره فرمودید ایشان مجلس دعا خوانی هم داشتند؟
ایشان خیلی اهل بکا بود و حتی حاج منصور ارضی هم پیش ایشان سر سپرده بود. ایشان چهارشنبه ها روضه داشت در خانه خودش و خانه اش در محله بدنام تهران بود که آن زمان ها عبور کردن از آنجا واقعا سخت بود. هم محل تهمت بود و هم آنقدر آلوده بود که اگر کسی میرفت و آلوده نمیشد خیلی سخت بود. خیلی عجیب بود که خانه شیخ محمود تحریری آنجا بود. من روضه ایشان را میرفتم و وقتی از خانه می آمدیم بیرون افراد عجیبی میدیدیم. در آن محل ایشان خیلی از جوانان را ساخت. دو ساعت یا سه ساعت آنجا ماندن ریاضت بود چه رسد به اینکه کسی آنجا خانه داشته باشد.
تا جایی که من میدانم خودش پشت چایی مینشست و هم چای میریخت و هم روضه میخواند و اشک میریخت. خیلی هم ملا بود. خیلی عجیب. جایی که الان مقبره آقای شاه آبادی هست کنارش قبر آقای تحریری است. یک بار هم موقع عبور از حرم حضرت عبد العظیم، شنیدم که گفته اند دوست دارم اینجا دفن شود و قسمتش شد که کنار آقای شاه آبادی دفن شود. ایشان یکی از شاگردهای اهل عمل آقای علامه طباطبایی بود و به آقای بهجت هم ارادت داشت. یک بار مشهد بود و ما را پیش آقای بهجت برد و آقای بهجت برای ما صحبت کردند. به هر جهت شیخ محمود دعاخوان به آن معنا نبود. یک بار روز عرفه منزل آقای اسماعیل اربابی بودیم که بخش هایی از دعای عرفه را شیخ محمود خواندند. دیگران هم بخش های دیگر را خواندند.
حضور در عملیات کربلای چهار
– نقش دفاع مقدس و این هشت سال در رونق مجالس مناجات و دعاخوانی چه بود؟
خود انقلاب نقش بسزایی داشت و مهمتر از آن هشت سال جنگ بود که نقش بسیار برجسته ای در همه محافل مذهبی به خصوص دعا خوانی داشت. همانطور که میدانید جنگ ما جنگ ایران بود با همه دنیا و اگر توجهات اهل بیت(ع) نبود هیچ وقت به پیروزی نمیرسیدیم. بنابراین مردم به شدت نیاز به مجالس دعا را درک میکردند. از طرفی در جبهه رمز پیروزی ما همین توسلات بود. خاطرم هست در عملیات کربلای چهار قبل از شروع عملیات همه رزمنده ها را در مسجد خرمشهر جمع کردند.
مسجد خرمشهر هم خط مقدم بود و آن طرف نهر عراقی ها بودند. همه لباس ضد شیمیایی پوشیده بودند چون آن زمان عراق بمب شیمیایی هم میزد من آنجا روضه حضرت علی اصغر(ع) خواندم و بعد از آن فرمانده آن عملیات که حاج علی فضلی بود به همه گفت صلوات بفرستند و همه از زیر ماسک شیمیایی صلوات میفرستاند. اصلا رمز عملیات توسل بود. این رمز در سراسر کشور اثر میکرد. بعد از انجام عملیات همه میدیدند که فرمانده پشت بی سیم چه رمزی را گفته است. این جو جامعه را متاثر میکرد. اوایل انقلاب به دلیل وجود برخی از روشنفکران مجالس تا حدودی از رونق افتاده بود تا اینکه امام خمینی(ره) صحبت کردند و در سخنرانی خود گفتند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. تاکید کردند که مراسم را به همان صورت همیشگی برگزار کنید. این خیلی به مجالس رونق داد.
هم جنگ عامل مهم رونق محافل توسل و دعاخوانی بود و هم اصل خود انقلاب و هم بیان و توصیه های امام و این اخیرا بالاخص توصیه های شخص مقام معظم رهبری در برگزاری مجالس و محافل دعا خیلی موثر بوده است. مجالسی که صدا و سیما پخش میکند همه و همه مربوط به زمان مقام معظم رهبری و با توصیه های ایشان است. ما هرچه داریم از توسل است. خداوند فرموده است:«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَـکِنَّ اللّهَ رَمَى». رونق این توجهات و دعاخوانی ها در اثر انقلاب و سالهای جنگ است. ما در مسجد امین الدوله در یک زمانی شاید میتوانستیم نفرات را بشماریم. ولی وقتی جنگ شد و انقلاب شد دیگر خیلی افراد می آمدند و رونق گرفت
– سخن از شهدا شد. شما از شهید شیخ محمود غفاری خاطره یا دارید؟ با ایشان هم محشور بودید؟
بله. ایشان هم یکی از اساتید ما هستند. قبل از شیخ محمود تحریری با ایشان آشنا بودیم. ایشان یک روحانی ای بود که قبل از انقلاب اتفاقی افتاد و با هیئت ما آشنا شد و با هم بودیم. از همان ابتدا هم ویژگی های خاص خود را داشت. مثلا روحانی ای بود که در مبارزه و مجاهده ید طولایی داشت. فامیل آنها غفاری بود اما اصل آن قره گوزلو بود و غفاری شده بود به این دلیل که از رژیم شاه رد گم کند. در جهت مبارز بودن و پخش کردن اعلامیه جای خود. از طرفی عرفان و ولایت ایشان بی نظیر یا کم نظیر بود. وقتی به هیئت ما می آمد اولا آنچنان گریه میکرد و اشک میریخت که گاهی خود را میزد که من مثل آن ندیده ام.
خیلی هم اهل احتیاط بود. قبل از جنگ ایشان جز اولین روحانیونی بود که برای کمک رفت. خاطرم هست هنوز جنگ نشده بود که ایشان در یکی از سخنرانی های خود در هیئت ما گفتند میتوانند با چشم بسته اسلحه را باز کنند و ببندند. اسلحه متداول آن زمان ژ-۳ بود. از لحاظ مبارز بودن میتوانم بگویم یک مبارز واقعی بودند. وقتی حبهه میرفت طرف سپاه و ارتش نمیرفت و به ارتش میرفت تا گم باشد. دیده بانی میکرد. دیده بانی هم کار بسیار سختی بود. یعنی فرد باید برود جلو جوری که دیده نشود و برای حمله گرا بدهد.
به ایشان لقب ببر کوه های غرب را داده بودند از بس که دیده بان خوبی بود و دشمن دنبال او بود. عجیب است که با همه این خصوصیات و ولایت مداری میگفت میخواهم شهادت صبر نصیبم شود. معمولا رزمنده ها میخواستند با یک گلوله شهید شوند اما ایشان میگفت من میخواهم یک گلوله به من اصابت کند و هیچکسی کنارم نباشد تا خون از من برود و شهید شوم. همینطور هم شد. جنازه اش هم خیلی بعد پیدا شد. وصی خود را آقای حق شناس قرار داده بود. خصوصیت اولیای خدا این است که با آن وضعیت اصلا خود را نمیدید و به خود توجهی نداشت. وصیت کرده بود اگر جنازه من را آوردند و میشد گردن من طنابی بیاندازید و جنازه من را بر زمین بکشید. که آقای حق شناس گفتند این کار را نکنید. از بدن ایشان هم چیزی نمانده بود. بعد هم شهید شد و در قطعه ۲۶ بهشت زهرا دفن شد.
بازدیدها: 306