امامت امام حسن مجتبی علیه السلام در احادیث
|تصریح به امامت آن بزرگوار
امام باقر علیه السلام :
إنّ أمیرَ المؤمنینَ صلواتُ اللّه ِ علَیه لمّا حَضرَهُ الّذی حَضرَهُ قالَ لابنهِ الحسنِ : اُدْنُ منّی حتّى اُسِرَّ إلیکَ ما أسرَّ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله إلیَّ ، و أئتَمِنَکَ على ما ائتَمنَنی علَیهِ ، فَفعَلَ .
چون وفات امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه فرا رسید، به فرزندش حسن فرمود: نزدیک من آى تا رازى را که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به من گفت به تو بگویم و آنچه را به من امانت سپرد به تو بسپارم. سپس، این کار را کرد.
الکافى ـ به نقل از سلیم بن قیس ـ :
شَهِدتُ وَصیّهَ أمیرِ المؤمنینَ علیه السلام حینَ أوصى إلَى ابنهِ الحسنِ علیه السلام و أشهَدَ على وصیّتِه الحسینَ علیه السلام و محمّدا و جمیعَ وُلدِهِ و رؤساءَ شیعتهِ و أهلَ بیتهِ ، ثُمّ دفَعَ إلیهِ الکِتابَ و السِّلاحَ .
زمانى که امیر المؤمنین علیه السلام به فرزند خود حسن علیه السلام وصیّت مى کرد، من حاضر بودم. او حسین علیه السلام و محمّد [بن حنفیه] و همه فرزندان خود و سرانِ شیعیانش، و خانواده خویش را بر وصیّتش گواه گرفت، آن گاه کتاب و سلاح را به او تحویل داد.
|حسن از من است و من از اویم
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
حسنٌ مِنّی و أنا مِنهُ ، أحَبَّ اللّه ُ مَنْ أحبَّهُ ، الحسنُ و الحسینُ سِبْطانِ مِن الأسْباطِ .
حسن از من است و من از اویم. هر که او را دوست بدارد خداوند دوستش دارد. حسن و حسین دو سبط از اسباط هستند.
کنز العمّال:
وفَدَ المِقْدامُ بنُ مَعْدِیکَرِب و عَمرو بنُ الأسودِ إلى قِنِّسْرِینَ، فقالَ معاویهُ للمِقْدامِ : أ عَلِمْتَ أنّ الحسنَ بنَ علیٍّ تُوفّی ؟ فاسْتَرجَعَ المِقدامُ ، فقالَ لَه معاویهُ : أ تَراها مُصیبهً ؟! قال : و لِمَ لا أراها مُصیبهً و قد وضَعَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله فی حِجْرِهِ فقالَ : هذا مِنّی ؟!
مقدام بن معدیکرب و عمرو بن اسود به قِنّسرین رفتند. معاویه به مقدام گفت: خبر دارى که حسن بن على وفات یافته است؟ مقدام آیه «إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون» گفت. معاویه به او گفت: آیا این را مصیبت مى دانى؟! مقدام پاسخ داد: چگونه مصیبت ندانم، حال آن که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله او را بر زانوى خود نشاند و فرمود: این از من است .
|دوست داشتن امام حسن علیه السلام
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ با اشاره به حسن علیه السلام ـ فرمود :
مَن أحبَّنی فَلْیُحِبَّ هذا .
هر که مرا دوست دارد، باید این را دوست داشته باشد.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ـ نیز با اشاره به حسن علیه السلام ـ فرمود :
اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فأحِبَّهُ ، و أحِبَّ مَن یُحِبُّهُ .
خدایا! من او را دوست دارم، تو نیز دوستش بدار و دوستدارانش را هم دوست بدار.
|فضائل امام حسن علیه السلام
امام زین العابدین علیه السلام :
إنَّ الحَسَنَ بنَ عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام کانَ أعبَدَ الناسِ فی زَمانِهِ وَ أزهَدَهُم وَ أفضَلَهم، وَ کانَ إذا حَجَّ حجَّ ماشیا وَ رُبَّما مَشى حافیا ، وَ کانَ إذا ذُکِرَ المَوتُ بَکى ، وَ إذا ذُکِرَ القَبرُ بَکى ، وَ إذا ذُکِرَ البَعثُ وَ النُشورُ بَکى ، وَ إذا ذُکِرَ المَمَرُّ عَلى الصِّراطِ بَکى ، وَ إذا ذُکِرَ العَرضُ عَلى اللّه ِ تَعالى ذِکرُه شَهِقَ شَهقَهً یُغشى عَلَیهِ مِنها ، وَ کانَ إذا قامَ فی صَلاتِهِ تَرتَعِدُ فَرائِصُهُ بَینَ یَدی رَبِّهِ عزّ و جلّ ، وَ کانَ إذا ذُکِرَ الجَنَّهُ وَ النارُ اضطَرَبَ اضطِرابَ السَّلیمِ وَ سأل اللّه َ تعالى الجَنَّهَ وَ تَعوذُ بِهِ مِنَ النَّارِ .
حسن بن على بن ابى طالب علیهما السلام عابدترین و زاهدترین و با فضیلت ترین مردم روزگار خود بود . هرگاه حج مى رفت پیاده و گاه با پاى برهنه مى رفت ؛ هرگاه سخن از مرگ به میان مى آمد مى گریست ؛ هرگاه سخن از قبر به میان مى آمد مى گریست ؛ هرگاه سخن از قیامت و رستاخیز به میان مى آمد مى گریست ؛ هرگاه از گذشتن بر صراط یاد مى شد مى گریست ؛ هرگاه از حاضر شدن در دادگاه عدل الهى سخن به میان مى آمد ، چنان صیحه اى مى زد که بر اثر آن از هوش مى رفت ؛ هرگاه به نماز مى ایستاد بدنش در پیشگاه پروردگارش عزّ و جلّ ، مى لرزید ؛ هرگاه از بهشت و دوزخ سخن به میان مى آمد ، مانند مار گزیده به خود مى پیچید و بهشت را از خداوند مسئلت مى کرد و از آتش دوزخ به او پناه مى برد.
المناقب لابن شهر آشوب :
إنَّهُ مَرَّ الحسنُ بنُ عَلیٍّ علیه السلام عَلى فُقَراءٍ وَ قَد وَضَعوا کَسیراتٍ عَلَى الأرضِ وَ هُم قُعودٌ یَلتَقِطونَها وَ یَأکُلونَها فَقالوا لَهُ : هَلُمَّ یا بنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ إلى الغَداءِ ، قالَ : فَنَزَلَ وَ قالَ : إنَّ اللّه َ لا یُحِبُ المُستَکبِرینَ وَ جَعَلَ یَأکُلُ مَعَهُم حَتّى اکتَفوا وَ الزادُ على حالِهِ بِبَرَکَتِهِ ثُمَّ دَعاهُم إلى ضِیافَتِهِ وَ أطعَمَهُم وَ کَساهُم .
روزى حسن بن على علیهما السلام بر تعدادى فقیر عبور کرد که روى زمین نشسته بودند و از تکّه نانهایى که جلو آنها بود برمى داشتند و مى خوردند . آنان حضرت را تعارف کردند و گفتند : اى پسر دخت رسول خدا ! بفرمایید با ما غذا بخورید . راوى مى گوید : حضرت پیاده شد و فرمود : خداوند مستکبران را دوست ندارد . آن گاه با ایشان مشغول خوردن شد تا این که همگى سیر شدند و به برکت وجود حضرت چیزى از آن نانها کم نشد . حضرت ، سپس آن فقرا را به میهمانى خود دعوت کرد و به آنها غذا و لباس داد .
مختصر تاریخ دمشق ـ به نقل از مردى از اهل شام ـ :
قَدِمتُ المَدینَهَ فَرَأَیتُ رَجـلاً بَهَرَنی جَمالُهُ ، فَقُلتُ : مَن هذا ؟ قالوا : الحَسنُ بنُ عَلیٍّ ، قالَ : فَحَسَدتُ عَلیّا أن یَکونَ لَهُ ابنٌ مِثلُهُ ، قالَ : فَأتَیتُهُ فَقُلتُ : أنتَ ابنُ أبی طالِبٍ ؟ قالَ : إنّی [ أبی] ابنُهُ فَقُلتُ : بِکَ وَ بِأبیکَ وَ بِکَ وَ بِأبیکَ، قالَ: وَ أَزِمَ لا یَرِدُ إلَیَّ شَیئا، ثُمَّ قالَ: أراکَ غَریبا فَلَو استَحمَلتَنا حَمَلناکَ ، وَ إن استَرفَدتَنا رَفَدناکَ ، وَ إن استَعَنتَ بِنا أعَنّاکَ ، قالَ : فَانصَرَفتُ عنه وَ ما فی الأرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنهُ .
وارد مدینه شدم ، مردى را دیدم که زیبایى او مرا خیره کرد . پرسیدم : این مرد کیست ؟ گفتند : حسن بن على . من بر على به داشتن چنین فرزندى حسادت کردم . پس نزد او رفتم و گفتم : تو پسر ابو طالب هستى ؟ فرمود : من نوه او هستم . گفتم : نفرین بر تو و پدرت ؛ نفرین بر تو و پدرت . اما او سکوت کرد و چیزى در جوابم نگفت . سپس فرمود : فکر مى کنم غریب هستى . اگر مرکبى از ما بخواهى در اختیارت مى گذاریم ، اگر عطیه اى بخواهى به تو مى دهیم ، و اگر یارى بخواهى یارى ات مى کنیم. من از نزد آن حضرت رفتم در حالى که محبوبترین فرد روى زمین نزد من بود .
|دستور او دستور من و گفته او گفته من است
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
أمَّا الحَسَنُ فَإِنَّهُ ابنی و وَلَدی، و بَضعَهٌ مِنّی، و قُرَّهُ عَینی، و ضِیاءُ قَلبی، و ثَمَرَهُ فُؤادی، و هُوَ سَیِّدُ شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ، و حُجَّهُ اللّه ِ عَلَى الاُمَّهِ، أمرُهُ أمری، و قَولُهُ قَولی، مَن تَبِعَهُ فَإِنَّهُ مِنّی، و مَن عَصاهُ فَلَیسَ مِنّی
امّا حسن، او پسر من و فرزند من و پاره تنم و روشنایى چشمم و نور دلم و میوه قلبم است. او سرور جوانان اهل بهشت و حجّت خداوند بر امت است. دستور او دستور من، و گفته او گفته من است. از هر کس از او پیروى کند، از من است و هر کس نا فرمانیش نماید، از من نیست .
پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 152