تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت 3- خوب بودن برای خانواده، معیار ارزشمندی در پیشگاه الهی
خوب بودن برای خانواده، معیار ارزشمندی در پیشگاه الهی
از بُعدی دیگر، باز هم ضرورت یادگیری قواعد زندگی مشترک، جلوۀ بیشتری مییابد. در فرهنگ دینی، معیارهای مختلفی برای سنجش خوب و بد بودن انسانها ارائه شده است. انسان با شناخت این معیارها، میتواند میزان رشد و سقوط خود را در مسیر آفرینش، تشخیص دهد. شیوۀ رفتار انسان در خانواده، از اصلیترین معیارها برای سنجش رشد یا سقوط انسان است.
از نگاه دین، کسی که در زندگی مشترک، حقوق همسر خویش را ادا کند، از بهترین انسانهاست و برعکس، هر که در رابطه با همسر خویش، اهل به انجام رساندن وظیفه نباشد، از بدترین انسانها محسوب میشود[1].
وقتی گوشهایم میزبان سخنت شدند، بنایی که از خودم ساخته بودم، یکْجا روی سرم خراب شد. تو گفتی: «بهترین شما، بهتریناند برای خانواده». فکر کنم نگاه مهربان تو بود که یک لحظه مرا از خودم جدا کرد. به خودم نگاهی کردم. من مهربان بودم؛ امّا برای اهل محل. خانوادهام، سهمی از مهربانیام نداشتند. اگر چه مردم مرا به گذشت میشناختند؛ امّا به خانه که میرسیدم، با هزار بهانه از کنار گذشت، میگذشتم و نگاهش نمیکردم. من خوب بلد بودم برای مردم، نمایشِ تواضع را بازی کنم؛ امّا خانوادهام حتّی از تماشای این نمایش هم محروم بودند. روی گشادهام وقتی به خانه میرسید، میدانست که باید عبوس شود. مثل آن که دو زبان داشته باشم، درِ خانه را که باز میکردم، زبان نرمم، به استراحت میرفت و زبان طعنهآلود و نیشدارم، کارش را شروع میکرد.
بگذار بیش از این خجالت نکشم. تو با سخنت، بساطی را که برای خودم پهن کرده بودم، به هم ریختی. حالا میفهمم که عمری با توهّمِ بهترین بودن، نفس کشیدم و حالا که تو چشمم را باز کردی، راه نفسم بسته شده.
امّا من به همان نگاه مهربانت که چشم مرا به روی خودم باز کرد، امید دارم. تو کمکم میکنی، میدانم؛ و مرا بهترین خواهی کرد، تردید ندارم. این دستی که به سوی تو دراز شده، دست نیاز است؛ ردش نکن.
ما در ابعاد گوناگونی از زندگی پذیرفتهایم که باید راه را از چاه، تشخیص داد. قبول کردهایم که بسیاری از کارها مهارتهایی لازم دارد که بدون یادگیری آنها، نمیتوان موفّقیت لازم را در آن کار، کسب کرد. باور کردهایم که برای یادگیری برخی از این مهارتها باید وقت ویژه صرف کرد؛ امّا نمیدانم چرا بسیاری از ما هنوز به این باور نرسیدهایم که زندگی مشترک، از بزرگترین آزمونهای زندگی هر انسانی بوده، موفّقیت در این آزمون حیاتی، نیازمند به یادگیری مهارتهای خاصّ آن است.
برخی از جوانان، از اختلاف میترسند. وقتی در همان اوایل ازدواج با همسرشان دچار اختلاف میشوند، فکر میکنند زندگی به آخر رسیده است. از اختلاف، نباید ترسید؛ زیرا اصل اختلاف، امری طبیعی است که در بیشتر خانوادهها وجود دارد. وقتی دو انسان که هر کدام برای خود روحیّهای خاص دارند، در کنار هم زندگی میکنند، بسیاری از کارها و تصمیمهایشان به هم گِره میخورد. در این میان، طبیعی است که در چند مورد از این کارها و تصمیمها نتوانند با هم کنار بیایند و اختلافی پیش میآید. پس اصل اختلاف، طبیعی است و ترسی ندارد. آنچه مایۀ نگرانی است، نوع برخورد با اختلاف است. مشکل بیشتر زوجهای جوان، آن است که قواعد زندگی مشترک را بلد نیستند و نمیدانند چگونه باید با این اختلافها برخورد کنند.
برخی از مهارتها، ظرافتهای مخصوص به خود را داشته، شبیه به هنر است؛ یعنی اگر این ظرافتها مراعات نشود، خاصیّت خود را نخواهد داشت. زندگی مشترک، علاوه بر این که مهارتهای مخصوص به خود را دارد، از ظرافتهای ویژهای نیز برخوردار است که حسّاسیت یادگیری این مهارتها را دو صد چندان میکند.
(تا ساحل آرامش ج1 ص 9؛استاد محسن عباسی ولدی )
[1] رسول خداصلی الله علیه و آله فرمود: «هر فردی زنی داشته باشد که او را آزار میدهد، خداوند، نماز و کارهای نیک آن زن را نمیپذیرد تا وقتی که به همسرش کمک کند و رضایتش را جلب نماید. اگر این زن، تمام عمر را روزه بگیرد و [به عبادت] بِایستد و برده آزاد کند و اموالش را در راه خدا انفاق کند، [باز هم] اوّلین فردی خواهد بود که وارد آتش میشود». ایشان، سپس در ادامه فرمودند: «در صورتی که مرد هم آزار دهنده و ظالم باشد، بر او نیز چنین بار سنگین و عذابی هست» (وسائل الشیعة، ج20، ص163). همچنین ایشان فرمودند: «آگاه باشید که بهترینِ شما، بهترین برای خانوادهتان است و من، بهترینِ شما برای خانوادهام هستم»(مکارم الأخلاق، ص216).
بازدیدها: 196