درست زمانی که ارتش صدام وارد سوسنگرد شده بود، ناگهان عقب کشید. دلیل این عقب نشینی چه بود؟
روایت دلاوریهای مردم خوزستان برای آزادسازی سوسنگرد….
هیات:خوزستان پر است از حماسههای ملی که غیور مردان و زنان ایرانی با مقاومت و اراده، همچون نی زارهای هور بر جای گذاشته اند. جنگ ٨ ساله عراق و ایران که با خیال باطل صدام، مبنی بر تصرف ٣ روزه خوزستان آغاز گردید، هر چند ویرانیهایی بر جا گذاشت و موجب نابودی زیرساختهای هر ٢ ملت شد، اما حماسهها و دلاورهایی را به وجود آورد که تاریخ ایران زمین در گذشته پر شکوه خود بسیار شاهد آن بود. دلیرانی که تاریخ را شرمنده خود کردند. جوانها و نوجوانانی که مانند شیر ژیان، فقط با نیروی ایمان خود در مقابل سلاح غربی، زر سعودی و تزویر اسرائیلی تا آخرین نفس ایستادگی کردند و از تمام آرزوها و امیال خود در راه وطن گذشتند. شاید اگر فردوسی هنوز زنده بود، شاهنامهای دیگر میسرود.
سوسنگرد یکی از شهرهای استان خوزستان و مرکز شهرستان دشت آزادگان است که مردمان همین خاک ٣٩ سال پیش در آن حماسه آفریدند. حماسه ای بزرگ در شهری کوچک، ۲۶ آبان، سالروز آزادسازی سوسنگرد به دست رزمندگان جنگ عراق و ایران است. نیروهای عراقی ابتدا در تاریخ ششم مهرماه سال ۱۳۵۹ بعد از شکستن مقاومت پاسداران و نیروهای ژاندارمری، این شهر را اشغال کردند، اما پس از گذشت ۴ روز نیروهای سپاه، با فرماندهی «علی غیوراصلی» توانستند سوسنگرد را از حصر بعثیها آزاد نمایند.
ارتش صدام بار دیگر در تاریخ ۲۴ آبان از ۳ طرف سوسنگرد را اشغال و به آن ورود کرد، در حالی که حدود ۲۰۰ تن از نیروهای مدافع شهر توانستند با مقاومت در برابر ارتش ایستادگی کنند و مانع از سقوط شهر به دست بعثیها شوند. پس از گذشت ۲ روز از این ماجرا، صبح روز بیست و ششم آبان و به فرمان امام خمینی رحمه الله علیه مبنی بر آزادسازی فوری سوسنگرد، عملیات برای شکست حصر آن آغاز شد. یک گردان از ستاد جنگهای نامنظم با فرماندهی شهید چمران که تاکتیکهای جدیدی را در این جنگ اجرا کرد به همراه ۲ گردان از سپاه پاسداران و ۳ گردان از لشکر ۹۲ زرهی در این حرکت حضور داشتند.
شهادت در راه خدا، معامله با اوست، جمله ای که دلگرمی ما بود
کریم کریمی تبار، مسئول اسبق آموزش سپاه هویزه گفت: در آن زمان بنده و حدود ۱۰ تا ۱۵ نفر از نیروهای بسیجی اهواز، همراه با شهید گندم کار (فرمانده سپاه هویزه) برای به راه انداختن سپاه در همین شهر عازم دشت آزادگان شدیم. علاوه بر این ۱۵ تن، تقریبا ٩۰ تن دیگر از شهر کازرون و حدود ٢۰ تن از مردم بومی نیز به کمک ما آمدند که آموزش ندیده بودند. (اوایل جنگ بود و به تازگی فرمان امام برای جهاد صادر شده بود، همین امر باعث راهی شدن خیل عظیمی از جوانان به سمت جبهههای رزم شد.) در این مدت که فرصت داشتیم، شروع به آموزش نیروها کردیم و در مجموع حدود ۱٣۰ نفر را در حال آمورش داشتیم.
او با بیان اینکه من نیز به عنوان مسئول آموزش در کنار شهید گندم کار کارهای اجرایی را انجام میدادم، افزود: در حین تمرین دادن رزمندهها و حدود ٢ ماه پس از استقرار ما در سپاه هویزه، متوجه شدیم که نیروهای صدام از سمت جنوب به سوی سوسنگرد میآیند تا آنجا را به تصرف خود درآورند. عراق یک عملیات را از طرف چذابه آغاز کرد که به لطف خداوند در نطفه خفه شد و دوستان اهوازی آن را تا چذابه عقب راندند. در عملیات دوم، اما شرایط تغییر کرد. دشمن از ٢ ناحیه ورود کرد، هم از سمت بستان و چذابه و هم طلائیه و فجیره، به این امید که منطقه دشت آزادگان را کامل بگیرد و راهی اهواز شود.
کریمی تبار بیان کرد: بعد از ظهر همان روز همه نیروها را جمع کردیم و با اندک سلاح از هویزه به سمت سوسنگرد حرکت کردیم. محل استقرار ما نیز خروجی سوسنگرد به سمت هویزه بود. رژیم بعث از ٣ جبهه قصد حمله به شهر را داشت که ما در قسمت جنوب ایستادیم. یک مقاومت پایدار همراه با صلابت و تنها امید ما روحیهای بود که حضرت امام به بچهها دادند و گفتند؛ شهادت در راه خدا معامله با او و روزی گرفتن از خداوند است. در نتیجه، این سخن موجب شد تا همگی پای کار دفاع از شهر بایستند.
وحدت در عین اطاعت از ولایت، برای اولین بار در سوسنگرد
مسئول اسبق آموزش سپاه هویزه اظهار داشت: لازم به ذکر است، در ماجرا آزادی سوسنگرد برای اولین بار بود که نیروهای ژاندارمری، مردمی، بسیج، ارتش و سپاه مصمم پای کار ایستادند. وحدت در عین اطاعت از ولایت و در حقیقت یکپارچگی زیر چترِ فرمانِ ولی فقیه، که شاید در سوسنگرد برای اولین بار شکل گرفت. فردای آن روز تانکهای بعثی از طرف بازار و پارک به سمت شهر آمدند و در محدوده مرکزی ما در حال دفاع بودیم که جراحت سختی بر من وارد آمد و به تنها مکان امن یعنی مسجد جامع سوسنگرد برده شدم.
محاصره سوسنگرد حکم اعاده حیثیت بود برای صدام
ناصر ربیعه، مسئول اسبق گروه اطلاعات و شناسایی منطقه دشت آزادگان گفت: حمله به این شهر و گرفتن آن، پس از شکستهای پی در پی رژیم بعث، حکم اعاده حیثیت نزد حاکمان کشورهای خلیج فارس را برای صدام داشت. او نیازمند بود تا با محاصره سوسنگرد در میان خبرنگاران جهان خودی نشان دهد. زیرا که گرفتن این ناحیه، پایگاهی برای تصرف اهواز و تجدید قوا بود. به همین دلیل نیز سپاه علی رغم کارشکنیهای بنی صدر، سعی داشت با هر روشی که شده نگذارد تا تجاوز به خرمشهر دوباره تکرار شود.
هجوم به سوسنگرد و قطع راه های ارتباطی
او در خصوص محورهای حمله به سوسنگرد افزود: نیروهای بعثی از ۴ سمت به شهر هجوم آوردند. محور اول، تپههای الله اکبر در شمال، محور دوم، بستان-سوسنگرد در غرب، محور سوم، جاده ارتباطی سوسنگرد-هویزه در جنوب غربی و محور چهارم، از طرف روستاهای کرخه نور در جنوب بود. ارتش صدام از همان ابتدا ارتباط میان جاده سوسنگرد و اهواز را قطع کرد، که در نتیجه اعزام هر گونه نیرو و مهمات به شهر را با مشکل مواجه کرد.
ربیعه بیان کرد: شهر سوسنگرد از تمام زوایا محاصره شده بود و تنها یک راه نفوذ وجود داشت که آن هم پر از درخت بود و از همان طریق نیز تعداد زیادی از مجروحین جنگی با قایق به آنجا منتقل شدند. بیمارستان شهر عملا از کار افتاده بود و تمامی سیمهای برق پس از حمله قطع شد که در نتیجه آن، لولههای آب نیز تهی شدند. نیروهای بعثی از محور دوم، یعنی بستان-سوسنگرد وارد شهر شدند.
شکار بعثی ها و فروپاشی یک گروهان
مسئول اسبق گروه اطلاعات و شناسایی منطقه دشت آزادگان اظهار داشت: جیره جنگی ما ته کشیده بود و نیروهای عراقی کاملا وارد شهر شده بودند و درگیری با تانکها شکل گرفت. با توجه به اینکه آنها کوچهها را نمیشناختند، توانستیم تعداد زیادی از بعثیها را شکار کنیم و یک گروهان شان فرو بپاشد.
مقاومت رزمندگان و عقده ای که در دل بعثی ها بود
این مقام مسئول تصریح کرد: هر چند در تمامی خانهها باز بود و مغازهها پر بودند از مواد خوراکی، اما رزمندهها حتی آب هم از اموال مردم نخوردند، زیرا معتقد بودند امانت مردم است و باید از آن پاسداری کنند. بسیاری از همراهان من در ماه محرم، در خیابان ها، با لب تشنه و با سلاحهای رژیم بعث به شهادت رسیدند. ارتش صدام تمام شهر را گرفت و ما نیز در مسجد جامع سوسنگرد پناه گرفتیم، بعثیها چنان عقده و کینهای از ما به دلیل ۳ روز مقاومت در دل داشتند، که قطعا اگر ما را میگرفتند به هیچ کدام رحم نکرده و همگی را قتل عام میکردند.
سقوط سوسنگرد به معنا از دست رفتن اهواز بود / محاصره اهواز باخت جنگ بود
ناصر ربیعه در پایان اذعان داشت: درست زمانی که همه ما به خداوند متعال پناه بردیم و هیچ امیدی نداشتیم ناگهان درهای رحمتی به روی ما گشوده شد، صدای حرکت تانکها متوقف شد، یکی از تانکهای بعثی یکباره به آتش کشیده شد و مابقی آنها از ترس پا به فرار گذاشتند؛ تنها سلاح ما در آن موقعیت نیروی ایمان بود که هرگز نمیتوان منکر آن شد زیرا در صورت سقوط سوسنگرد، اهواز اشغال می شد و اشغال مرکز استان خوزستان یعنی باختن جنگ.
باور رزمندگان ایرانی، سلاحی در مقابل تانک بعثی
نیروی ایمان و اراده و مقاومت رزمندگان مخلص اسلام در جنگ ایران و عراق مسئلهای است که نباید فراموش شود. شاید اگر نیروهای ایرانی ایمان به پیروزی اسلام نداشتند، هیچ وقت نمیتوانستند در مقابل ارتش مسلح بعثی و مهمات و مزدوران غربی مقاومت کنند. اما توان و باور رزمندگان، ورق را به گونهای دیگر برگرداند تا مردم سوسنگرد در امنیت و آرامش زندگی را با تمام سختیها سپری کنند و یاد و خاطره کسانی که به خاطرشان از همه وجود گذشتند، زنده نگه دارند.