روایتی خواندنی از سادهزیستی آیتالله بهجت
پایگاه اطلاع رسانی هیات به نقل باشگاه خبرنگاران جوان؛ در کتاب «العبد» به نقل از حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی بهجت (فرزند آیت الله بهجت) نوشته شده است: «یکی از دوستان ما چندبار اصرار کرد دیداری با پدر داشته باشد. روز ملاقات که شد، ایشان زودتر از موعد آمد و پنج دقیقهای نشست؛ اما بعد بلند شد که برود.
گفتم: آقا شما خیلی زود آمدید. تشریف داشته باشید تا این جا آمدید حالا… گفت: نه! دم در اتاق از من پرسید شما ناراحت شدید؟
گفتم: نه! آخر، شما این همه زحمت کشیدید با پدر ملاقات کنید، حالا دارید این طور میروید.
به من گفت: مسئله این نیست. من منزلی دارم در جای خوب قم، دو طبقه و موقعیتش هم خیلی خوب است؛ اما همسرم دیدن کسی رفته و منزل او را که دیده، میگوید: این جا مناسب زندگی ما نیست و خیلی فشار وارد میکند که این خانه مطابق روز و مد نیست.
من آمدم از آقا (پدرتان) اجازه بگیرم تا مقداری از وجهی را که در دست دارم صرف تجدید بنای خانه ام کنم؛ اما این خانه و زندگی آقا را که دیدم، فهمیدم خانه من نسبت به این جا کاخ است. منزل ما محکم و خوب است و با دو سه میلیون تومان که خرج تعمیر و رنگ کنم، نو میشود. احتیاجی نیست ایشان را زحمت بدهم و درست هم نیست که من از آقا چنین چیزی بخواهم. شایسته نیست من تا بیست سال دیگر، خانهای که محکم و قابل استفاده است را به خاطر تشریفات خراب کنم!»
بازدیدها: 0