شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه سلام الله علیها- حاج آقامجتبی تهرانی – جلسه هشتم
حضرت فاطمه سلام الله علیها در ادامۀ خطبه پس از آنكه فعاليت های حضرت علی علیه السلام را در حوادث سخت برشمرد میفرمايد:
* وَ أَنْتُمْ فی رِفاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ
و در همان حال شما در رفاهِ عيش و خوشگذرانی بوديد. يعنی شمايی كه تا قبل از اسلام در بدبختی و ضعف اجتماعی و مادی و معنوی بوديد و توسریخور شده بوديد و هر كس به شما طمع داشت، با تلاشهای پدرم و كوششهای حضرت علی علیه السلام به امنيت و احترام و رفاه و عزّت رسيديد و به عيش و نوش افتاديد و برای دفاع از همان اسلام كه به شما عزّت داد خود را به زحمت نينداختيد. به اصطلاح اهل فن علّت حدوث اين عزّت برای شما پدر من و شوهر من بودند، پس علّت مبقيه يعنی علّت بقا و تداوم اين عزّت هم حفظ همان مسير و همان راه يعنی امامت علی علیه السلام است پس چگونه شما آن را رعايت نكرديد. خود شما هم كه به دليل غرق شدن در رفاه و عيش نمیتوانيد اين راه را حفظ كنيد.
* وادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ
و شما ساكت و آرام در امنيت بوديد.
در اينجا به نظر می رسد كه حضرت غير از بيان وضع آن مردم به يك مسئلۀ كلّی هم اشاره می كند و آن اين است كه يك انسان ديندار و متدين بايد درد دين داشته باشد و هنگامی كه حادثهای برای دين روی میدهد نبايد بیتفاوت بماند و صرفاً به زندگی آرام خودش بچسبد. چرا كه عزّت و احترام مؤمن در سايۀ دين محقّق شده و نبايد زمانی كه به جايی از نظر زندگی معمولی رسيد ديگر فقط به فكر حفظ خود و خانوادۀ خودش باشد.
يكی از مربّيان بزرگ من رضوان اللّه تعالی عليه فرمود كسانی كه اين مطالب را قبول نمیكنند حمل بر صحّت اين است كه بگوييم نمیفهمند و الا اگر بفهمند و عمل نكنند كه شيطاناند. اينهايی كه میگويند بايد در سايۀ دين وضع امور دنيویمان را تأمين كنيم يعنی صرفاً امور حيوانی و هر وقت هم پای خطر پيش آمد میگويند آقا امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف خودشان تشريف بياورند شمشير بزنند؛ اين نوع افراد بنا به حمل صحّت نمیفهمند و به قول آن عالم بزرگ حماراند و الا حكم شيطان را دارند و مثل حيوانات سر در آخور خود كردهاند.
حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از اين كه بيان كرد زمانی كه حضرت علی علیه السلام در كوران حوادث و خطرات بود شما در امنيت و رفاه بوديد و پس از اشاره به اين كه همسر ايشان در فكر راحت و آسايش نبود و به فكر دفاع از حق بود و شما بر عكس در سايۀ اسلام به خوشگذرانی مشغول شديد، به بيان وضع گروه های مختلف از همين مردم در مقابل میپردازد.
وضع گروه های مختلف مردم
گروه اوّل: منتظرين شكست اسلام
* تَتَرَبِّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ
منتظر رسيدن بلاها بر ما بوديد. دستۀ اوّل از شما كسانی بودند كه در واقع منافق بودند و در ظاهر جوّ را رعايت میكردند، امّا انتظار میكشيدند كه برای ما اهل بیت حادثه ای رخ دهد و شكست بخوريم و آنها از لاك هايشان بيرون بيايند.
گروه دوّم: بی تفاوتها
* وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبارَ
و منتظر اخبار بوديد. دستۀ دوّم كسانی كه از دور حوادث را دنبال میكردند و منتظر شنيدن اخبار و وقايع بودند. اين گروه خود كاری به امور ندارند، فقط نشسته اند و اخبار حوادث را گوش میكنند تا بفهمند چه شده، خود در حوادث وارد نمیشوند و فقط دستی از دور بر آتش دارند.
گروه سوّم: واردين در صحنه
* وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ
و دستۀ سوم آنها كه هنگام پيشآمد كردن حوادث عقب نشينی می كرديد. اين گروه در حوادث تا حدودی وارد می شدند امّا به محض اينكه كار سخت می شد خود را كنار می كشيدند. نِزال در اصطلاح عرب يعنی موقعيت بحرانی مثل جنگ تن به تن.
* وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتٰالِ
و از صحنۀ جنگ فرار میكرديد.
حضرت سلام الله علیها میفرمايد شما كه اينجا در اين مسجد نشسته ايد از اين مردم و اين گروهها هستيد. مطلب را خلاصه میكنم، گويی حضرت میفرمايد: ای منافقها، ای بیتفاوتها، ای بزدلها، ای فرصتطلبها، حال كه دور دست شما افتاده بر خلاف دستور پيغمبر، خليفه تراشی میكنيد و خليفۀ خدا را كنار میگذاريد.
ظهور نفاق پس از رحلت پيغمبر اكرم صلّی الله علیه وآله
* فَلَمَّا اخْتٰارَ اللّهُ لِنَبِيِّهِ دارَ أَنْبِيائِهِ وَ مَأوی أَصْفِيائِهِ ظَهَرَ فيكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ
پس هنگامی كه خداوند برای پيامبرش منزلگاه انبياء و محل اصفياء را برگزيد، حسكۀ نفاق از شما ظاهر شد. حسكه را دو جور میشود معنا كرد، يكی اينكه منظور دشمنی باشد يعنی دشمنی نفاق در شما ظاهر شد. دوّم اينكه منظور خار سه شاخه باشد يعنی خار سه شاخه که استعاره از نفاق است در شما پديدار شد يعنی خار نفاق كه مثل تيری بر اهل حق فرود آمد.
* وَ سَمَلَ جِلْبٰابُ الدِّينِ
و لباس دين بين شما كهنه شد. جِلْبٰابْ پوشش سراسری است. يعنی تا پيغمبر اكرم زنده بود سراسر جامعه را مثل جامۀ نو پوشانده بود امّا همين كه پيامبر وفات كرد شما لباس دين را مثل لباسی كه كهنه شده درآورديد و كنار گذاشتيد.
* وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوِينِ
و در نتيجه آن گمراهان كه ساكت بودند زبان درآوردند و ناطق شدند، يعنی بیتفاوت ها و فرصت طلبانی مثل ابوسفيان كه تا پيامبر صلّی الله علیه وآله زنده بود ساكت بودند به سخن درآمدند و همه كاره و ميداندار دين شدند و در مقابلِ علی علیه السلام، سلمان فارسی و ابیذر كه بيشترين زحمات را برای دين میكشيدند عرض اندام كردند و آنها را خانه نشين كردند.
* وَ نَبَغَ خٰامِلُ الآفِلينَ
و افراد فرومايۀ گمنام در صحنه ظاهر شدند. حضرت زهرا سلام الله علیها در واقع به يك اصل تاريخی اشاره میكنند كه در تاريخ همواره پس از يك تحوّل، معمولاً افراد بیلياقت خود را وسط معركه می اندازند و فرصت طلبی می كنند و بيشترين لطمه را به حق و عدالت می زنند. همان كسانی كه چيزی از خود ندارند. اين دسته پس از رحلت پيغمبر اكرم صلّی الله علیه وآله از فرصت استفاده كردند و به صحنه بازگشتند.
* وَ هَدَرَ فَنيقُ الْمُبْطِلينَ
و يك نوع افراد بیباك از گروه باطل به صدا درآمدهاند. يعنی همان كفّار و مشركينی كه در زمان حيات پيغمبر صلّی الله علیه وآله ساكت شده بودند و تا پيامبر زنده بود جرأت حرف زدن نداشتند حالا به سخن درآمدهاند.
* فَخَطَرَ فی عَرَصٰاتِكُمْ
و همينها در جمع شما مشغول تحرك اند، يعنی همين ها دمشان را می جنبانند. اشاره به كسانی مثل ابوسفيان كه مسلمين او را به حساب نمی آوردند امّا حالا در جامعه تصميم گير شده اند.
* وَ أَطْلَعَ الشَّيْطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرِرِهِ هاتِفاً بِكُمْ
و شيطان هم سرش را از مخفیگاه بيرون كشيد و شما را صدا زد. يعنی اين حركات شما حركات شيطانی است. شيطان را به لاكپشت مثال میزنند كه همواره سرش زير لاك است امّا همين كه احساس امنيت كند سرش را بيرون میآورد. شيطان هم تا پيغمبر زنده بود سرش زير لاك بود امّا همين كه پيغمبر وفات كرد سرش را از لاك درآورد و آن مردم را بسوی خود دعوت كرد. حضرت به عمل شتابزدۀ اهل سقيفه اشاره میكند كه عملی شيطانی بوده است و كسانی كه تا پيغمبر اكرم صلّی الله علیه وآله زنده بود، جرأت خودنمايی نداشتند حال بيرون آمده و صدا میزنند كه بياييد دستهجمعی خليفه درست كنيم.
* فَأَلْفٰاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجيبينَ
پس شما را ديد كه دعوت او را اجابت میكنيد. شيطان همين كه ديد طرحهای شما شيطانی است و در دلهايتان اين میگذرد كه مسير امامت و اسلام را منحرف كنيد دريافت كه شما جوابگوی دعوت او هستيد. در حقيقت عمل اصحاب سقيفه پاسخی بود به ندای شيطان و اجرای طرح شيطانی.
* وَ لِلْعِزَّةِ فيهِ مُلاحِظينَ
و برای اينكه شما برای رسيدن به پست و مقام دنيوی به او نگاه میكنيد. در برخی نسخهها لِلْغرّة دارد كه البته آن هم اشكالی ندارد و معنا اين طور میشود كه ديد شما را كه گول شيطان را خوردهايد. و به او نظر كردهايد و جواب مثبت به او داديد و اگر لِلْعزّة باشد يعنی چون خواستيد پُست و مقامی به دست بياوريد به شيطان نظر كرديد. يعنی تا پيامبر صلّی الله علیه وآله زنده بود معيار مسئوليتها إنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ اَتْقيكُمْ[1] بود امّا پس از وفات وی شما به فكر مناصب و مقامات افتاديد.
* ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفٰافاً
و آنگاه شيطان از شما خواست برخيزيد پس دريافت كرد كه شما آدمهای سبكی هستيد. يعنی از آدم هايی هستيد كه از نظر تفكری و تعقلی توخالی و بی شخصيت اند و اسير شهوت و غضب اند. در اينجا اشاره به دو نكته است، اوّل: كسانی كه بخواهند دنبالهرو برای خود دست و پا كنند ابتدا آنها را میآزمايند اگر ديدند سبكمغز و بیشخصيت و فاقد قدرت تفكّراند آنها را دور خود جمع میكنند دوّم: اگر ديدند تفكّر و تعقّلی در آنها وجود دارد ابتدا قدرت تفكّر و تعقّل را از آنها میگيرند تا آنها دنبالهرو شوند. دنبالهروهای شيطانصفتان كسانیاند كه خِفافاند يعنی توخالیاند پس شياطين برای اينكه كسی را به دنبال خود بكشند اوّل توخالیاش میكنند يعنی تخليهاش میكنند. در قرآن هم در مورد فرعون و قومش آمده است:
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ[2]
يعنی فرعون ابتدا آنها را توخالی يعنی خفيف و سبك كرد يا آنها را توخالی يافت، بعد آنها مثل گوسفند دنبال او رفتند و مطيعش شدند.
حضرت فاطمه سلام الله علیها میفرمايد شيطان وقتی دريافت شما تو خالی و سبك هستيد از شما درخواست كرد برخيزيد و دنبالش برويد.
انسان تا قدرت تفكّر و تعقّل دارد كه همان تشكيل دهندۀ شخصيت انسانی اوست شيطان و شيطان صفتان نمی توانند بر او مسلّط شوند.
* وَ اَحْمَشَكُمْ فَأَلْفاكُمْ غِضاباً
و شيطان شما را تحريك كرد پس ديد شما غضبناك شديد. يعنی شيطان وقتی توخالی بودن شما را ديد فهميد كه حالا ديگر مطيع او هستيد. پس میتواند هر خيانت و جنايتی را به شما تحميل كند. يعنی شيطان دانست كه شما در دل دشمنی با علی علیه السلام داشتيد و قصد انتقام داريد و این کینه نسل به نسل در دلهای خبیث شما منتقل شده بود و شما را در چنین پایگاهی قرار داد و تحريكتان كرد.
* فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إبِلِكُمْ
پس شما مشغول داغ كردن غير شترهای خودتان شديد. در عرب رسم بود كه روی شترهايشان با داغ كردن علامت میگذاشتند. حضرت میفرمايد شما به امری متعرّض شديد كه اصلاً به شما ربط نداشت، كنايه از اينكه از حريم خودتان تجاوز كرديد و به حريم ديگران وارد شديد.
* وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرِبِكُمْ
و در محلی برای آب خوردن وارد شديد كه جای آب خوردن شما نبود. حضرت سلام الله علیها میخواهد بگويد امر تعيين خليفه مسلمين كاری نبود كه در شأن شما باشد كه در آن وارد شويد. كار شما نيست كه خليفه و امام تعيين كنيد، اينها پا را از گليم خود دراز كردن است. رسالت و امامت امر الهی است و نصب الهی لازم دارد و به شما ربطی نداشت كه برويد و در جايی بنشينيد و خليفه تعيين كنيد. اين كار شما پاسخ به دعوت شيطان بود و شما بدليل كينههايتان و توخالی بودنتان مطيع او شديد.
* هذا وَ الْعَهْدُ قَريبٌ
و اين در حالی بود كه هنوز عهد و پيمان شما به پيغمبر نزديك است. حضرت اشاره به غديرخم دارد و میفرمايد هنوز خيلی وقت نگذشته از آن روز كه پدرم به شما گفت مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ هذا عَلی مَوْلاه هنوز خيلی از سفارشهايی كه نسبت به عترتش كرد نگذشته است. گويی حضرت میگويد عهدشكنان و سستپيمانان، شما خود بعد از غديرخم به علی علیه السلام تبريك گفتيد و این نصب الهی را پذیرفتید.
پی نوشت:
[1] حجرات /13.
[2] زخرف /54.
بازدیدها: 0