ای آنکه به دست تو بود حی و مماتم
من مهر تو را دارم و این باب نجاتم
تو ساقی کوثر شدی و کوزه منم من
من تشنه ی یک قطره از آن آب حیاتم
تو پاره کن از این تن من خرقه ی سالوس
تا نور ببارد به تمام حرکاتم
هر صبح به ذکر تو کنم روز خود آغاز
با بردن نام تو چو کشکول نباتم
من هیچ به غیر از غم معشوق ندارم
بر من گذری کن تو به هنگام وفاتم
گاهی ز سر عیش نگاه تو بسیطم
گاهی ز سر ذنب، به دنبال زکاتم
هر کس متوجه نشود این سخن نقض!
گاهی ز دم “عشق٬علی’ پای بساطم
گر ابر سماء از بر خود شمس ببارد
بی تو بخداوند قسم در ظلماتم
بر حاشیه ی ظرف عسلها بنوشتم
ای زاویه ی گونه ی قند تو دواتم
با لعل لبت لعل لبم لال نگردد
ای لاله ی لبسوز تو شرح لمعاتم
دلتنگ نجف در کف و مغروق گناهم
دیریست که من منتظر برگ براتم
شاعر : جعفر ابوالفتحی
پايگاه اطلاع رساني هيأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 179