شعر یک اربعین شعله و آه
زخمی شکفت ، زخم عمیقی به حنجرش
مرهم نداشت تا که بریزد به پیکرش
مرهم نداشت تا که بریزد به زخم دل
جز اشک سرخ دیده که بوده مکرّرش
شرمنده گشت پیش برادر ، گریست آه
پژمرده بود گوشه ی ویران صنوبرش
بالی نداشت تا به هوای تو وا کند
بشکسته بود سنگ جفای عدو پرش
بانگ رباب چنگ به دل می زد از قفا
یعنی کجاست تربت ششماهه اصغرش
پیچیده بود بار دگر از نسیم اشک
بوی بهارِ ناله ز گلهای پرپرش
خواهر شکست قامت صبرش ازین عزا
بر نیزه بود رأس برادر برابرش
این کربلاست ، کرب و بلای غم حسین
جایی که هست ناله ی جانسوز مادرش
زینب رسید خسته به جایی که بی امان
در خون فتاد پیش دو چشمش برادرش
یک اربعین گذشت ولیکن ز قتلگاه
گویا هنوز می رسد آوای دخترش
شد غرقِ آه سینه ی لبریز درد او
وقتی شکست کشتی امّید لنگرش
خواهر رسید جسم برادر بزیر خاک
“یاسر” گریست با غم جانسوز خواهرش
شاعر:حاج محمود تاری
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 282