جلوگیری و ممانعت از عملی شدن خواسته پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) مبنی بر آوردن قلم و دوات برای نوشتن وصیت قبل از وفاتشان از وقایع مشهور در تاریخ است که از آن به اسامی مختلفی نظیر واقعه “یوم الخمیس” یا واقعه “قلم و دوات” یاد شده است که بطور متواتر در متون حدیثی برادران اهل سنت ما آمده است و سکوت حضرت علی(علیه السلام) در این قضیه دلیلی بر نفی اصل وقوع آن نیست بلکه باید دید که دلیل آن چه بوده است و آیا این سکوت منافاتی با شجاعت آن حضرت دارد یا به خاطر حفظ مصالح اسلام، همان مصالحی که به خاطر آن از خواسته خود صرف نظر کردند، بوده و هیچ منافاتی با شجاعت بی نظیر آن حضرت ندارد؟
خوب است برای روشن شدن مطلب ابتدا اصل ماجرا را که معروف به واقعه «قلم و دوات» و یا واقعه ی «یوم الخمیس»، «روز پنج شنبه» است، بیان کنیم:
امام بخاری سرسلسله ی محدثان اهل سنت و صاحب صحیح بخاری از ابن عباس چنین روایت می کند که گفت:
نزدیکی وفات رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) بود که عده ای از جمله عمر بن خطاب در منزل پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) حاضر بودند، حضرت (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید، عمر بن خطاب گفت: “درد بر پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) غلبه کرده است، نزد ما کتاب خداوند است که ما را کفایت می کند”!!. اهل بیت و افراد داخل خانه رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) اختلاف کردند، عده ای هم نظر عمر و عده ای مخالف وی بودند. چون اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: از بالین من دور شوید شایسته نیست نزد من مشاجره و نزاع شود.
بخاری از ابن عباس در جای دیگر نقل می کند که ابن عباس گفت: تمام مشکلات و بدبختی ها از زمانی آغاز شد که پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) به خاطر نزاع و درگیری در خانه اش آن وصیت آخر را نکرد.
این واقعه در روز پنج شنبه یعنی چهار روز پیش از درگذشت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) اتفاق افتاد جالب است که بدانیم پیامبر برای از بین بردن هرگونه مخالفتی با ولایت علی (علیه السلام) عده ای از جمله ابوبکر، عمر، عثمان، ابوعبیده ی جراح، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عرف و سعد بن ابی وقاص را همراه سپاه اسامه به دورترین مرزهای کشور اسلامی (مرزهای روم) فرستاد با اینکه خالی کردن مرکز حکومت در آستانه وفات پیامبر از نیروهای نظامی در ظاهر به صلاح نبود و چه بسا ممکن بود تازه اسلام ها ، همسایه ها و قبایل اطراف سر به شورش بردارند ولی تنها امری که این تصمیم گیری را در نظر پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) منطقی جلوه می داد، دور ساختن مخالفان جانشینی امام علی (علیه السلام) از مدینه بود. تشکیل این سپاه چند روز قبل از وفات پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) و به دستور ایشان بود و فرمود: خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف کرده و با او همراه نشود.در مقابل یاران و موافقان جانشینی علی (علیه السلام) چون عمار و مقداد و سلمان از حضور در سپاه معاف گشتند و هیچ نامی از علی (علیه السلام) در این سپاه نبود.
با تمام این مقدمات با شایعه ی خبر وفات پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) عده ای از سپاه جدا گشته و به مدینه بازگشتند و در منزل پیامبر جمع شدند و واقعه روز پنج شنبه اتفاق افتاد.
تاریخ از کسانی نام می برد که در مقابل عمر اعتراض کردند، جابربن عبدالله انصاری از آن جمله است.
با مروری دوباره بر حدیث ابن عباس و روایت وی از آن واقعه روشن می شود که نزاع و درگیری در آن موقعیت و با اوضاع و احوال پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) هرگز کار صحیح نبوده است و علت نوشته نشدن وصیت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) نیز همین درگیری و نزاع بود.
اگر عمر بن خطاب چنین اعتراضی نمی کرد و در محضر رسول الله (صلی الله علیه و اله و سلم) مشاجره و نزاع صورت نمی گرفت آنگاه حضرت(صلی الله علیه و اله و سلم) وصیت خود را می نوشتند.
حال علت عدم وارد شدن علی (علیه السلام) به این نزاع و مشاجره روشن می شود، پیامبری که روح تعالیمش بر وحدت و تألیف قلوب بود سزاوار نبود که این نزاع و درگیری را شدت بخشد علاوه بر اینکه کسانی که گفتار پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) را قبول نکردند و او را به هذیان گویی به خاطر غلبه ی درد متهم کردند چه تضمینی وجود داشت که کلام علی (علیه السلام) را قبول کنند؟ علاوه بر اینکه عده ای از صحابی بزرگ همچون جابربن عبدالله انصاری با این موضع گیری خلیفه دوم مخالفت کردند ولی با پافشاری گروه مخالف، مغلوب شدند. پس در آن موقعیت هرگونه اظهار نظر منفی یا مثبتی که به نزاع و مشاجره در نزد پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) دامن می زد قطعا اشتباه بود . البته امر وصایت علی (علیه السلام) امر پوشیده و نا گفته ای نبود چرا که بارها و بارها پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بر آن تأکید کرده بودند به طوری که همگان بر آن واقف بودند و حجت شرعی بر آنان تمام شده بود. سیوطی در تاریخ الخلفاء این احادیث را جمع کرده است.از آن میان جمله ی « مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ » را از ترمذی از ابی سریحه یا زید بن ارقم نقل می کند، و جمله ی « اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه» را از احمد بن حنبل و طبرانی به طریق ابن عمر، مالک بن الحوریث، جریر، سعد بن ابی وقاص، ابی سعید خدری، أنس، ابن عباس و .. نقل می کند.
همچنین جمله « أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی » را از احمد بن حنبل و طبرانی به طرق مختلف نقل می کند.
بله چون هنوز چند ماهی از واقعه ی عظیم “غدیر خم” نگذشته بود و امکان نداشت در آن فاصله اندک کسی آن واقعه عظیم را فراموش کند امام علی (علیه السلام) لازم ندیدند به این مشاجره وارد شوند و در منزل رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم) به خاطر رعایت حال آن حضرت و عدم جسارت به مقام نبوت ساکت بودند،اما بعد از آن از گفتن حق ابائی نکردند بلکه چنانکه احمد در مسند (1/155) و طبری در تاریخش (2/466) و دیگران از جمله ابن کثیر و ابن هشام آورده اند ابتداءً برای اظهار نارضایتی از این تصمیم در مورد خلافت، به اتفاق عده ای در خانه فاطمه (سلام الله علیه) تحصن کرد، و دیگر آنکه به مسجد رفت و مردم را قسم داد که آیا واقعه غدیر خم را شاهد نبوده اند عده ی زیادی (یا 30 نفر) این مطلب را شهادت دادند. و تا جایی که وحدت امت اسلامی خدشه دار نشود و خونی ریخته نشود در راه احقاق حق خود نهایت تلاش را انجام دادند.
چه بسا پایداری علی (علیه السلام) بر این اعتراضات موجب اختلافات داخلی گسترده و از بین رفتن اصل درخت نو پای اسلام که به تازگی پیامبر و رهبر خود را از دست داده و دشمنان غدار در صدد فرصتی برای ضربه زدن به آن بودند، می شد. کما اینکه که در تاریخ آمده با وفات پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) عده ی زیادی از قبائل عرب از پرداخت زکات سر باز زده و مرتد شدند.
آری امام علی (علیه السلام) همواره نگران هدر رفتن زحمات طاقت فرسای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) بود و خود و خانواده اش را فدای حفظ مصالح اسلام می کرد تا اسلام باقی مانده و به دست نسلهای بعدی برسد. از این رو، سالها سکوت و با حکومت ها بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) به عنوان مشاوری امین همکاری کرد.
منبع:اسلام کوئست
بازدیدها: 100