سیری در بیانات امام خمینی (رحمة الله علیه)
نقش اسلام در پیروزی انقلاب
آقا! کار هیچ کدامتان پیش نمیرود الّا به اسلام. این مسئله را، این نهضت را اسلام پیش برد؛ یعنی همه مردم میگفتند ما اسلام را میخواهیم. اگر این نبود، این جبهههای مختلف و این حزبهای مختلف هیچ کدام نمیتوانستند این کار را بکنند. این ملت از باب اینکه مسلمان بود، و از آن طرف رنجها دیده بود، همه با هم جمع شدند و گفتند ما اسلام را میخواهیم؛ ما جمهوری اسلامی میخواهیم. وقتی هم پای رأی دادن شد، همه دیدید که اگر چنانچه قضیه اسلام در کار نبود آنطور رفراندم را کسی میتوانست درست بکند؟ امکان نداشت یک همچو رفراندمی که در تاریخ ایران که هیچ، در تاریخ بشر بیسابقه است. یک رفراندمی که همه با شور و شعف میروند: پیرمرد هفتادساله با جوانها، مریض را توی چرخ مینشانند و میآیند میگذارندش دم آنجا تا رأیش را بیندازد. یکی از مریضها آنجا رأیش را انداخته برای من نقل کردهاند، رأیش را انداخته و فوت شده است. یک همچو چیز بیسابقهای برای این است که… زیر پرچم اسلام بود که این کار انجام گرفت. (3)
آزادی و استقلال بدون اسلام به چه دردمان میخورد؟
مسیر ما اسلام است؛ ما اسلام میخواهیم. ما آزادی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما استقلالی که اسلام تو[ی] آن نباشد نمیخواهیم. ما اسلام میخواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما میخواهیم. ما آزادی و استقلال بیاسلام به چه دردمان میخورد؟ وقتی اسلام نباشد، وقتی پیغمبر اسلام مطرح نباشد، وقتی قرآن اسلام مطرح نباشد، هزار تا آزادی باشد. ممالک دیگر هم آزادی دارند. ما آن را نمیخواهیم.
دشمن خودتان را بشناسید؛ من حالا دارم معرفی میکنم. و این نواری که من میگویم، امروز، امشب یا هر وقت که میشود باید در رادیو، بییک کلمه این طرف و آن طرف، اگر یک حرف اهل روزنامه یا رادیو این ور و آن ور بکنند من خراب میکنم آن روزنامه را، برای اینکه برخلاف مسیر ملت است؛ آزادی نیست، توطئه است. ما توطئه را میشکنیم. بشناسید آنها را! من حجت را دارم تمام میکنم برای ملت ایران. من میبینم بدبختیهایی که از دست همین اشخاصی که فریاد آزادی میکشند برای ملت ایران، من بدبختی را دارم میبینم. بدبختی ملت ما آن وقتی است که ملت ما از قرآن جدا باشند، از احکام خدا جدا باشند، از امام زمان جدا باشند. ما آزادی در پناه اسلام میخواهیم، استقلال در پناه اسلام میخواهیم، اساس مطلب اسلام است. (4)
توجه به توطئهها علیه حکومت اسلامی
از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمیتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمیشود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنتآمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور میکند، و حکومت و سیاست و سررشتهداری برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و معلأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق میدانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.
گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بیاطلاعی میزنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات (1) بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است همان سان که محمدرضا پهلوی مخلوع میگفت که اینان میخواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفهای میگویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرقزدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج کنند.
و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا میدانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آنقدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی- سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده. پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) تشکیل حکومت داد مثل سایر حکومتهای جهان لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی. و خلفای اول اسلامی حکومتهای وسیع داشتهاند و حکومت علی بن ابیطالب (علیه السلام) نیز با همان انگیزه، به طور وسیعتر و گستردهتر از واضحات تاریخ است. و پس از آن بتدریج حکومت به اسم اسلام بوده؛ و اکنون نیز مدعیان حکومت اسلامی به پیروی از اسلام و رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) بسیارند.
اینجانب در این وصیتنامه با اشاره میگذرم، ولی امید آن دارم که نویسندگان و جامعه شناسان و تاریخ نویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند. و آنچه گفته شده و میشود که انبیاء (علیهم السلام) به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهداری دنیایی مطرود است و انبیاء و اولیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مردود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند؛ جمع آوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالأخره دنیایی است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیمالشأن اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است، چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئهها را خنثی نمایند. و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئهگر را قطع نمایند. (2)
آزادی منهای اسلام، توطئه استعمار
معرفی کردم من به شما این اشخاصی را که کاری به اسلام ندارند، روحانیت را هم هیچ کاری به آن ندارند، میخواهند یک مملکت غربی درست کنند برای شما آنهایی که حسن نیت دارند، نیت سوء ندارند، نمیخواهند دوباره رژیم برگردد، با او هم بد هستند.
اینها میخواهند یک مملکت غربی برای شما درست کنند آزاد هم باشید، مستقل هم باشید اما نه خدایی در کار باشد و نه پیغمبری و نه امام زمانی و نه قرآنی و نه احکام خدا نه نمازی و نه هیچ چیز. شما شهادت را برای خودتان فوز میدانید برای اینکه مثل مثلاً سوئیس بشوید یا شما قرآن را میخواهید؟ شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت برد و میبرد برای اسلام است. هر جا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه تو کار است. اسم اسلام را نیاوردند هر جا، گفتند جمهوری دمکراتیک، بدانید توطئه تو کار است؛ بدانید منهای اسلام است؛ آزادی منهای اسلام است، استقلال منهای اسلام است. (5)
اسلام منهای آخوند یعنی طب بدون طبیب
این حرفهایی که در این قشرهای بیاطلاع نمیگویم که فاسد، بیتوجه به واقعیات این حرفهایی که زده میشود، که در حرفهایشان میبینیم اصلاً کاری دیگر به اسلام ندارند. هیچی! مثل اینکه قضیه را همین خود جبههها درست کردند و حزبها درست کردند این نعمت را دارند از دست میدهند از آن طرف، شما در هر جا که بروید، آنکه مردم را راه انداخت برای این چیزها آخوندها بودند.
حالا قیام نکنید بر ضد آخوند بگویید که «اسلام منهای آخوند»! معنایش این است که اسلام هیچ؛ «منهای آخوند» یعنی هیچ؛ مثل «طب به استثنای طبیب»! طب به استثنای طبیب یعنی ما طب نمیخواهیم! و الّا نمیشود طب باشد به استثنای طبیب. اسلام به استثنای آخوند و روحانی معنایش این است که اسلام را ما نمیخواهیم. اگر این سد را بشکنید، همهتان هم جمع بشوید، کار ازتان نمیآید. اینهایند که کار ازشان میآید. مطالعه کنید، ببینید؛ در همین نهضت مطالعه کنید، ببینید کی کار را پیش برد؟ کدام قشر از دیگران بیشتر پیش بردند. همه، همه کردند، اما آنکه مردم دنبالشان بود و عامه مردم، میزان کشاورز است؛ میزان بازاری است؛ میزان این خیابان است و این مردم خیابانی هستند، کی اینها را تجهیز کرد برای این کار؟ آخوندها بودند. البته دیگران هم بودند؛ لکن مهم اینها بودند. (6)
روحانی با توطئه مخالف است، نه با آزادی
این همه تبلیغاتی که میکنند اهل قلم نمیدانم اهل بیان، تبلیغاتی که میکنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم، دیکتاتوری عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. میدانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند میخواهد مردم آزاد باشند، آخوند میخواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها میخواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت آنهایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! اینها آنهایی که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را میخواهند با او دشمنند و نه اجانب را میخواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هرچه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام. روحانیین با اسلام درهم مدغمند. آنکه به روحانیین به طور کلی، نه با یک آخوند، نه با من، هرکس به من هرچه هم بگویند مانعی ندارد آنکه با عنوان روحانی و آخوند مخالف است، این دشمن شماست. این آزادی را برای شما ممکن است تأمین کند، استقلال را هم برای شما ممکن است تأمین کند، اما استقلالی که تو[ی] آن امام زمان نیست، آزادی که تو[ی] آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما این را میخواهد؟ خونش را داد برای این؟ برای آزادی داد؟ برای خدا داد. ملت ما تبع حضرت سیدالشهدا شد. او خونش را برای کی داد؟ حکومت میخواست؟ استقلال میخواست؟ آزادی میخواست؟ او خدا را میخواست، او اسلام را میخواست، او میخواست که اسلام در خارج تحقق پیدا بکند. روحانی اسلام را میخواهد، روحانی اسلام در پناه اسلام را میخواهد، و آزادی در پناه اسلام را میخواهد. (7)
تز «اسلام منهای روحانیت» شعار مخالفان اسلام
بشناسید اشخاصی که مسیرشان مسیر خداست، مسیر اسلام است، مسیر امام زمان است. راه شناختن این معناست. اگر گفتند «جمهوری اسلامی» بدانید راه، راه شماست و اگر از این کلمه احتراز کردند اگر دیدید که با روحانیت شما موافقند، بدانید با قرآن هم موافقند؛ بدانید با اسلام هم موافقند. اگر گفتند اسلام منها [ی] روحانیت، بدانید با اسلام موافق نیستند. این را برای گول زدن میگویند، این را برای اینکه این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است! دیگر محتاج به [کوبیدن] نیست. اسلامی که گوینده اسلامی ندارد این اسلام نیست. اسلام که توی کتاب نیست؛ کتابش را هم فردا از بین میبرند. آنی که روحانیت را میخواهد ببرد، کتاب روحانیت را هم میخواهد بریزد دور. اگر روحانیت رفت، تمام کتب دینی ما به دریا ریخته میشود، آتش زده میشود. این برنامه کوتاه مدت برای ملت ما؛ اللهم قد بلغت، من رساندم به شما ملت مطلب را، گفتم به شما؛ و باید هم گفته بشود. من مسائلی که میدانم و میفهمم وظیفهام این است که بگویم، و گفتم. من حجتی که خدا برایم دارد ادا کردم. این برنامه قلیل المدت شماست که، کوتاه مدت شماست که باید با تمام اینها مبارزه کنید [سختتر] از آن مبارزهای که با شاه کردید. (8)
پینوشتها:
1- «حدود و تعزیرات» حدود جمع حد و در لغت به معنی منع، کناره، فاصله بین دو چیز و انتهای هر چیزی است. تعزیرات جمع تعزیر و در لغت به معنای نکوهش کردن و ملامت کردن است. در تعریف اصطلاحی حد و تعزیر، محقق حلی میفرماید: کل ماله عقوبة مقدرة یسمی «حدا» و ما لیس کذلک یسمی تعزیرا. حد: هرگاه در شرع مقدس برای تخلفی، مجازات معینی قرار داده شده باشد آن را «حد» گویند مثل مجازات دزدی و آدمکشی… . تعزیر: و هرگاه برای تخلفی مجازات معینی مشخص نشده باشد آن را «تعزیر» میگویند و تعیین مقدار آن بر عهده قاضی و حاکم شرع است. «شرح لمعه، شهید ثانی، کتاب الحدود و التعزیرات» «شرایع، محقق حلی، کتاب الحدود و التعزیرات».
2- صحیفه امام، ج 21، ص 404 تا 407.
3- همان، ج 7، ص 376.
4- همان، ص 459 تا 460.
5- همان، ص 460.
6- همان، ص 376 و 377.
7- همان، ص 461.
8- همان، ص 461 تا 462.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اولش
بازدیدها: 179