کرامات حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السلام (۲)

زمینگیرشدن آصف الدّوله! 
در اواخر دوره قاجار که تولیّت آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به عهده مرحوم آقامیر (متولّی باشی) بود ، حکومت تهران به آصف الدّوله داده شده بود . آصف الدّوله داعیّه تولیّت آستانه را نیز داشت و تصوّر می کرد ، آستانه باید زیر نظر حاکم تهران اداره شود . در مقابل این ادعا ، متولّی باشی زیر بار نمی رفت . و استدلالش این بود که تولیّت مربوط به حاکم شرع است . کشمکش مابین آصف الدّوله و متولّی باشی به جایی رسید که آصف الدّوله مأمورینی را برای جلب متوّلی باشی فرستاد تا بلافاصله او را دستگیر و زندانی کنند . مأمورین به هنگام غروب به آستانه رسیدند . در زمانی که مراسم چراغ شروع شده بود ، و شخص متوّلی باشی نیز در آن حضور داشت . مأمورین قصد بازداشت او را می کنند ، که خدّام از آنها می خواهند رخصت بدهند مراسم چراغ تمام بشود . مرحوم آقامیر ، خطبه مراسم را خواند و به سراغ چراغها رفت . اوّلین چراغ را در جای مخصوص نهاد امّا در مورد بقیّه از روشن کردن چراغها خودداری کرد و رو به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام نمود و عرض کرد : « یابن رسول الله ! حاکم وقت را آصف الّدوله فرستاده دنبا ل من سیّد حسنی تا جوابش را ندهی به چراغت حاضر نمی شوم.» این را می گوید و از حرم بیرون می آید . خدمه از مأمورین می خواهد که شب را مهلت بدهند تا صبح . صبح که فرا می رسد ، مأمورین آماده بردن متوّلی باشی می شوند ، امّا هنوز چند قدمی نرفته بودند که دو نفر پیک از تهران می رسند . آن دو نزدیک می آیند ، سلام می کنند و به مأمورین می گویند : مزاحم آقا نشوید مأمورین پاسخ می دهند : این دستور جناب آصف الدّوله است ، و پیک می گوید : آصف الدّوله دیشب به دل درد گرفتار شد و مرد … .

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

منبع: راسخون

بازدیدها: 0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *