اشعار | به مناسبت عید سعید فطر

خانه / اشعار / اشعار | به مناسبت عید سعید فطر

کرمی کن برسان نوکرتان را به حرم
بوسه بر شش گوشه با چشمان تر مانده هنوز

ذکر استغفارهایم بی اثر مانده هنوز
یک نگاهی کن گدایت پشت در مانده هنوز

گریه ها کردم ز دوری ات ولی آقای من
بنده ی بیچاره از تو بی خبر مانده هنوز

دارد آقا ماه مهمانی به پایان می رسد
حسرت دیدارتان در یک سحر مانده هنوز

قول دادم نوکر خوبی شوم اما نشد
هی شکستم توبه و این درد سر مانده هنوز

رو زدم بر غیر تو حالا زمین خوردم ببین
این دل زار من آقا در خطر مانده هنوز

دگر از دست خودم خسته شدم پاکم بکن
تا که یک فرصت برایم مختصر مانده هنوز

نکند روزیِ امسال من آقا نشود
اربعین پای پیاده یک سفر مانده هنوز

کرمی کن برسان نوکرتان را به حرم
بوسه بر شش گوشه با چشمان تر مانده هنوز

ته گودال صدا زد خواهرم گریه نکن
ماجرای خیزران و تشت زر مانده هنوز

         (روح الله پیدایی)

***********************************

عید فطر است و اول شوال

نور عشق است و شور و جذبه و حال

بهر توفیق درک ماه خداست

قلب‌ها از نشاط، مالامال

جشن قرآن و جشن غفران است

عید اسلام و روز فخر و جلال

رمضان، ای مه نماز و دعا

ای ره اکتساب فضل و کمال 

رمضان، ای گناه شوی بشر

زآن‌ همه چشمه‌های اشک زلال

رمضان، ای فضای رحمت حق

که زند مرغ دل، به اوج تو بال

رمضان، ای که روز نیمه‌ی توست

مطلع آفتاب عشق و جمال

عید مسعود زاد روز حسن

مجتبای محمدی تمثال

رمضان، ای که در شب قدرت

لطف یزدان، برون ز حد مقال

ماه غفران و ماه توحیدی

ماه قرآن و ماه احمد و آل

 

حبیب الله چایچیان (حسان)

 

 

 

***********************

 

 

گذشت ماه صیام و رسید عید صیام

کنیـد یکسـره بهـر نمـاز عید، قیام

اگرچـه رفت مـه روزه و مـه تسبیح

مبارک است به اهل صیام، عید قیام

شراب کوثـر و باغ بهشت و جلوۀ یار

به روزه‌دار حلال و به روزه‌خوار حرام

بـرات عفـو بگیریـد از خـدای کریم

که گشته عفو عمومی به دوستان اعلام

هزار حیف! دریغا! چه زود پایان یافت

مهی که دست الهی به ما خوراند طعام

سلام بـاد بـه ماهی که بود ماه درود

درود باد به ماهـی که بود ماه سلام

سلام بـاد بـه ماهـی که بـود لیلۀ قدر

سلام بـاد بـه ماهـی که بـود ماه تمام

سلام باد به ماهی که از نسیم خوشش

رسید بوی خداوند، دم‌بـه‌دم بـه مشام

بـه وسعت همـه عالـم برای مهمانان

گشـوده بـود خداونـد، سفــرۀ اطعـام

ثواب روزه خودش بود؛ بهتر از این چیست؟

ز هـر کرامت و لطف و عنایت و اکرام

اگرچه مـاه خـدا بـود ایـن مه پر فیض

بدان جلالت و قدر از علی گرفت طعام

سلام باد به ماهی که هر شبش دل ما

به «افتتاح» و «ابوحمزه» می‌گرفت آرام

مهـی کـه بود لیالیش بهترین شب‌هـا

مهـی کـه بـود در ایـام، بهترین ایـام

مهی که هر شب و هر روز در بهشت وصال

خدای، ریخت شراب طهورتان در جام

مه ولایت سبط نبی، امام حسن

مه شهـادت مـولا علی، امـام همام

علی که ذات خـداوند بـود مـداحش

علی کـه بعـد پیمبـر امـام بـود امام

علی حقیقت قرآن، علی حقیقت دین

علی ولـی خـدا و وصـی خیـرالانام

علی معلـم آدم، علـی سفینـۀ نـوح

علی روان مسیح و علـی کلیم کلام

علی که مدح و ثنایش حقیقت توحید

علی که مهر و ولایش تمامی اسلام

علی فـروغ بـه جـان بشر دهد دائم

علی که رحمت موصولۀ خداست مدام

علی که ماه، سـلامش کند ز اوج سپهر

علی که مهر، به انگشت او سپرده زمام

نماز و روزه و حـج و زکات بـی او هیچ

کتـاب و دین و نبـوت از او گرفت قوام

نهاده بوسه شجاعت به دست و بازویش

عبــادت همــۀ اولیــاش در هـر گـام

چه حاجتی چه نیازش بر این خلافت بود

کسی که بود به کویش امین وحی، غلام

فقط نه این که به دام جهـان اسیر نشد

ببین بـه گـردن دنیـا نهـاد، مـولا دام

چقـدر دور حـرم راه می‌روی “میثم!

به طوف خانـۀ مـولا علـی ببند احرام

 

غلامرضا سازگار

 

***********************

 

گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام

به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام

 هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع

 هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام

 چه دیر ماه خدا آمد و چه زود گذشت

 چو آفتاب که یک لحظه می‌پرد از بام

 مه نیاز و نماز و دعا و استغفار

 مهی که بوی خدا می‌رسید از آن به مشام

 مه مبارک جوشن‌کبیر، رفت ز دست

 مه دعای سحر، ماه سجده، ماه قیام

 به افتتاح و ابوحمزه، دعای مجیر

 گرفته بود دل دوستان حق آرام

 سلام باد به شب‌های قدر و اعمالش

 که با خدا همه شب انس داشتیم مدام

 سلام باد بر آن لحظه‌های شیرینی

 که می‌شد از همه سو عفو کبریا اعلام

 گناهکار! ز عفو خدا مشو نومید

 که ناامیدی از رحمت خداست حرام

 به عید فطر بگیر از خدای خود عیدی

 که میهمان خدا را خدا کند اکرام

 مه مبارک ما بیشتر مبارک شد

 ز مقدم حسن، آن نور چشم خیرالانام

 امام دوم، فرزند اول زهرا

 که بود شانۀ پیغمبر خداش مقام

 به روزه‌خوار بگو خون دل خورد دائم

 به روزه‌دار گواراست عید ماه صیام

 خوشا کسی که به مهر علی و اولادش

 گرفت روزه و گسترد سفرۀ اطعام

 علی، ولی خدا، نفس مصطفی، حیدر

 که حب او همه دین است و مهر او اسلام

 خجسته نام خوشش حسن مطلع قرآن

 حدیث مدحش در لوح گشته حسن ختام

 وضو بگیر و بخوان داستان ردالشمس

 که آفتاب، به دست علی سپرده زمام

 بگو به خصم علی روزه و نماز، تو را

 شرار آتش خشم خدا شود در کام

 به روز حشر که داغ عطش به هر جگر است

 خوشا کسی که ز دست علی بگیرد جام

 مرام میثم تمار خوش بود «میثم»

 که در ثنای علی یافت عمر او اتمام

 

غلامرضا سازگار

 

 

***********************

 

عید آمد و عید آمد و خُرّم‌ چه‌ جهان‌ شد
ا ین‌ عید چه‌ نیک‌ آمد و بعد از رمضان‌ شد
فطرست‌ و چه‌ شادان‌ همه‌ جا پهنه‌ی‌ گیتی
به‌به‌ عجب‌ عیدی‌ که‌ چه‌ خوش‌ پیر و جوان‌ شد

هر جای‌ بُوَد جشن‌ و چراغان‌ به‌ مساجد
از اول‌ صبحی‌ که‌ نوایی‌ ز اذان‌ شد
تکبیر بگویند خلایق‌ همه‌ خندان
‌  در راه‌ نمازند و نگَر نیک‌  جهان‌  شد
با ذکر اذان‌ مردم‌ شیدا چه‌ روانند
از خانه‌ به‌ مسجد همه‌ چون‌ سیل‌ روان‌ شد
به‌ به‌ چه‌ نمازی‌ چه‌ شکوهی‌ چه‌ مناجات
‌ هم‌ حمد و ثنا هست‌ و دگر ذکر بیان‌ شد
گرم‌ است‌ مساجد رفقا بوسه‌ی‌ عیدی‌
عید است‌ و بسا بوسه‌ی‌ شیرین‌ ز لبان‌ شد
امید دهد عیدی‌ِ ما سَروَرِ جان‌ها
آنگاه‌ شود خوش‌ رَه‌ِ ما وه‌ چه‌ به‌ جان‌ شد
بادادن‌عیدی‌ به‌ تو ما روی‌ نمودیم‌
عیدی‌ ندهی‌ این‌ دل‌ ما بس‌ نگران‌ شد
مارا همه‌ هنگام‌ تو راروی‌ نیازست
«فاتح‌» به‌ تَمنّاست‌ که‌ شاید به‌ امان‌ شد

 

ولی الله فتحی

 

 

***********************

 

هلال‌ ماه‌ عیان‌ شد، نشان‌ عید آمد
نشان‌ ز فطر مبارک‌ به‌ جان‌ نوید آمد
هلال‌ چشمه‌ی‌ آن‌ روی‌ یار و دل‌ خندان
‌  ازین‌ هلال‌ سعیدی‌ که‌ چون‌ سعید آمد

نسیم‌ باغ‌ بهشتی‌ دوباره‌ در بر شد
نسیم‌ عشق‌ و نوا هم‌ به‌ دل‌ پدید آمد
مسیر حادثه‌ در عید ما خلاصی‌ گشت‌
چه‌ حادثی‌ شد و این‌ عید چون‌ حمید آمد
فرشته‌ها شده‌ شادان‌ به‌ روز بهروزی
‌نسیم‌ عید مقدّس‌ به‌ جان‌ دمید، آمد
اگر چه‌ آیه‌ی‌ هجران‌ ماه‌ اعظم‌ باد
ولی‌ که‌ عید همان‌ ماه‌ چون‌ مجید آمد
ستاره‌ها همه‌ در رقص‌ و نور پاشیدن‌
کرشمه‌ از گل‌ و سنبل‌ دوباره‌ دید آمد
رسیدعید و چه‌خوش‌بوسه‌ها که‌ بستانیم
‌به‌ بام‌ شام‌ فلک‌ داد ما رسید، آمد
حجاب‌ راز برون‌ شد ز پرده‌ای‌ تاریک
ز آسمان‌ سعادت‌ چو نور شید آمد
خبر ز عشق‌ ز مستی‌ دوباره‌ بر جان‌ شد
صدای‌ بغض‌ تو «فاتح‌» چه‌ آه‌ کشید آمد

 

ولی الله فتحی

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *