خدا می گوید؛ خودت حساب کن!!

خانه / مطالب و رویدادها / خدا می گوید؛ خودت حساب کن!!

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مومن باید زبانش را حفظ کند کاری از زبان بر نمی‌آید؛ یا می‌گوید؛ دیدم یا می‌گوید؛ شنیدم. خودش کاره‌ای نیست. در روز قیامت از چشم و گوش و قلب حساب می‌کشند؛ «ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا».

مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مومن باید زبانش را حفظ کند کاری از زبان بر نمی‌آید؛ یا می‌گوید؛ دیدم یا می‌گوید؛ شنیدم. خودش کاره‌ای نیست. در روز قیامت از چشم و گوش و قلب حساب می‌کشند؛ «ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا».

 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: مومن باید زبانش را حفظ کند کاری از زبان بر نمی‌آید؛ یا می‌گوید؛ دیدم یا می‌گوید؛ شنیدم. خودش کاره‌ای نیست. در روز قیامت از چشم و گوش و قلب حساب می‌کشند؛ «ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا»(1) از زبان چیزی نمی‌پرسند، بلکه برای زبان مراقب گذارده‌اند. هر چه بگوید می نویسند؛ «ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید»(2) فقط می‌نویسند.

همین قدر که خودت حاضر بشوی برای حساب پس دادن، خداوند خیلی زود به حساب می‌رسد؛ «اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا»(3) وقتی احضار شوی برای حساب اصلا می‌گوید: من به حساب نمی‌رسم، خودت صورت حساب را بیاور. خودت بخوان «کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا» آدم زنده می‌شود.

اگر انسان نزدیک کسی کار کرده باشد و به او پولی برای خرید داده باشند، وقتی به او بگویند خودت حساب کن؛ اگر پولی زیاد آمده است بگذارد و اگر کم آمده است بردار، انسان زنده می‌شود. پیش خود می‌گوید: چقدر مرا امین می‌داند! اولین کاری که می‌کند به پدر و مادر و رفقایش می‌گوید: امروز استادم با من این طور رفتار کرد. از این برخورد خیلی سرافراز و زنده می‌شود. قرآن می‌گوید: «اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا».

ببین خدا چه منت بزرگی سر مومنین گذارده است. مومنین رفتند حساب پس بدهند. می‌گوید: همین که شب و نصف شب نشستی و بین خود و خدای خودت حساب کردی کافی است. دیگر حساب نداری، هیچ‌کس از تو حساب نخواهد کشید. گفتید: خدایا، این حسابم و این هم خودم. می گوید: همین کافی است.

وقتی حُر خواست وارد این حساب‌ها شود، حضرت نگذاشت وارد حساب شود؛ فرمود «ارفع راسک یا حر» سرت را بلند کن ای حر! سرش را بلند کرد. تمام شد. فقط جمال آقا را در مقابلش مشاهده کرد. آن را هم طاقت نداشت؛ چون اول کار بود. گفت: اذن بده به جهاد بروم. حضرت فرمود: قدری بنشین! حضرت او را قدری نشاند؛ قشنگ و آرام.

خوشا به حالش! الان هم پهلوی حضرت نشسته است. اما آن وقت خیلی شیرین بود، تماشا داشت. همه چیزش را داد. غلام و پسرش نیز همراه او بودند. هر سه در مقابل حضرت نشسته بودند. چقدر خوب است که انسان معصیت کار یک آن در مقابل آقای خودش بنشیند. تماشا دارد، آن جا دیگر بهشت است.

1- سوره اسرا، آیه 36
2- سوره ق، آیه 18.
کتاب طوبی محبت – ص 96
مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی

منبع : تسنیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *