کعبه حلول نور مبارک به دامنت
پیراهن سیاه برون آر از تنت
امشب تویی و حسن خداوند ذوالمنت
آمد زمان سورۀ توحید خواندنت
بت ها سرود نور بخوانید با علی
ای سنگ های کعبه بگویید یاعلی
امشب حرم به عرش خدا ناز می کند
آغوش خود برای علی باز می کند
آهنگ یاعلی ست که آغاز میکند
راز نگفته با علی ابراز می کند
ای کعبه باز زندگی از سر گرفته ای
جان محمد است که در بر گرفته ای
این طفل نیست شیر خداوند اکبر است
این روی حی سرمد و پشت پیمبر است
این دست داور است که برخلق یاور است
این صاحب لوای خدا روز محشر است
ای کعبه این علی ست حضورش قیام کن
میلاد حیدر است به حیدر سلام کن
بنت اسد تو مادر جان محمدی
امشب به خانۀ پسر خویش سر زدی
تو میهمان خاص خداوند سرمدی
ام الا ئمه مادر کعبه خوش آمدی
ای کعبه ازولادت طفل تو منجلی
این خانه را خلیل بنا کرده بر علی
باز آ که آرزوی حرم را برآوری
باز آ که از برای حرم حیدر آوری
باز آ که باز بت شکن دیگر آوری
باز آ که آفتاب خدا منظر آوری
باز آ که کعبه را پسرت سرفراز کرد
این خانه برخوش آمد توسینه باز کرد
بنهاد پا به خانه معبود با علی
در هرنفس قدم به قدم گفت یا علی
بت ها صدا زدند همه یک صدا علی
از چاررکن گشت بلند این ندا علی
یک لحظه ماه فاطمه برقع زرو گرفت
تا صبح روز حشر حرم آبرو گرفت
ای کعبه از ولادت تو محترم علی
ای حرمت تو کرده حرم را حرم علی
وقتی به چشم کعبه نهادی قدم علی
کعبه به بام عرش خدا زد علم علی
سوگند می خورم به خداوند یا علی
کز عرش برتراست ی و ازکعبه افضلی
حج وزکوه صوم و صلوه قیام تو
حمد و رکوع سجده تشهد قیام تو
زمزم تو سعی هم تو صفا تو مقام تو
تکبیر تو طواف تو بیت الحرام تو
این نکته از نبی شده اعلام یا علی
اصلا تویی تمامی اسلام یا علی
ای جبرئیل بهر تو آورده ذوالفقار
برلیله المبیت تو حق کرده افتخار
کرده به راه ختم رسل جان خود نثار
تو یار یار بودی از اول نه یار غار
تو بردفاع ختم رسل پا فشرده ای
دور رسول گشته نود زخم خورده ای
آن مدعی که چون بز کوهی فرارکرد
ننگ فراررا به جهاد اختیار کرد
ترک نبی به معرکۀ کارزار کرد
خودرا نهان به پیچ و خم کوهسار کرد
می دید رزم تو زیسارو یمین علی
می گفت بر شجاعت تو آفرین علی
بافخر کائنات برادر فقط تویی
درروز حشر ساقی کوثر فقط تویی
اسلام شاهد است که حیدر فقط تویی
والله جانشین پیمبر فقط تویی
آنان که مدعی مقام پیمبرند
از خاک قنبر تو در این عرصه کمترند
هرگز کسی به غیرتو حیدر نمی شود
مرد فرار فاتحح خیبر نمی شود
بیگانه با رسول برادر نمی شود
جز تو به شهر علم کسی در نمیشود
بگذار تا رود به سر دارها سرم
من خاک پای “میثم” تمار حیدرم
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
بازدیدها: 227