شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا(ع) رفت

خانه / انقلاب و دفاع مقدس / شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا(ع) رفت

شهید علی عباس حسین پور از شهدای طلبه و دانشجوی لرستان است که در سال 1345 در خرم‌آباد متولد شد، تحصیلات ابتدایی او مقارن بازمان تبعید شهید محراب آیت‌الله مدنی به خرم‎آباد بود و مقطع راهنمایی را در حالی به پایان برد که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید.

علی عباس دانش‌آموز سال سوم دبیرستان بود که برای ادای تکلیف عازم جبهه شد و در نخستین مأموریت خود در تاریخ 30 بهمن 1361 در خرمشهر مجروح شد و با آغاز عملیات خیبر دوباره به خط مقدم طلائیه رفت و برای بار دوم مجروح شد. وی برای استقبال از شهادت، 40 روز روزه گرفت و به‌عنوان غواص و خط‌شکن در عملیات والفجر 8 شرکت کرد که در غروب 23 بهمن 1364 در فاو، در حال وضو گرفتن بود که از ناحیه گلو مورد اصابت ترکش بمب شیمیایی قرار گرفت و یا زهرا (س) گویان به شهادت رسید. جهت آشنایی بیشتر باشخصیت شهید علی عباس حسین پور گفت‌وگویی تفصیلی با علی حسین و علی‌اصغر حسین پور دو برادر شهید در دفتر خبرگزاری تسنیم لرستان انجام شد که شرح آن در ذیل آمده است.

شهید حسین پور چند بار به جبهه اعزام و مجروح شدند؟

برادر شهید: ایشان پنج بار به جبهه اعزام شدند و در مدت حضورشان در جبهه، دو بار از ناحیه پا در مناطق عملیاتی خرمشهر (در عملیات خیبر) و طلائیه مورد اصابت ترکش قرار گرفتند. با توجه به اینکه ایشان نایب‌ قهرمان رشته دومیدانی کشور بودند، این امر سبب شگفتی مربی‌اش شده بود که چرا هر دو بار مجروحیتش از ناحیه پا است، به همین خاطر دیگر نتوانست ورزش دومیدانی را ادامه دهد.

شهید حسین پور قبل و بعد انقلاب چه فعالیت‌هایی داشتند؟

برادر شهید: ایشان مسئول انجمن اسلامی دبیرستان امام خمینی (ره) خرم‌آباد، دانشجوی رشته معارف در دانشگاه اسلامی رضوی مشهد، طلبه حوزه علمیه مشهد، نائب قهرمان در رشته دومیدانی کشور، مسئول آموزش عقیدتی بسیج سپاه، مربی قرآن بسیج خرم‌آباد و از مؤلفان کتاب المعجم المفهرس فی صحیفه سجادیه بود.

شهید حسین پور در جبهه به‌عنوان یک بسیجی حضور داشت یا مسئولیت داشت؟

‌برادر شهید: شهید حسین پور فرمانده گروهان شناسایی لشکر ولی‌عصر (عج) تهران، عضو واحد اطلاعات نظامی قرارگاه سلمان، معاونت اطلاعات عملیات قرارگاه نجف (محور 2)، عضویت واحد اطلاعات سپاه لرستان و غواص خط‌شکن اطلاعات عملیات لشکر 5 نصر بودند البته بعد از شهادتش فهمیدم که چندین مسئولیت دیگر هم داشته است.

شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا(ع) رفت

آخرین دیداری که با شهید علی عباس داشتید چه زمانی بود؟

برادر شهید: علی عباس برای دیدنم به محل کارم آمد، آن موقع در سپاه بحث درجه مطرح نبود اما وقتی شهید وارد اتاق شد، نخست به من احترام نظامی گذاشت و بعد احوالپرسی و روبوسی کرد، آن شب آخرین دیدار من با شهید بود و صبح راهی جبهه شد.

نحوه شهادت شهید حسین پور چطور بود؟

برادر شهید: در عملیات والفجر 8 لازم بود که رزمندگان از اروندرود عبور کنند و با توجه به اینکه جذر و مد آب در شب شدید است و موج‌های سه متری به وجود می‌آورد، نیروهای غواص باید قبل از عملیات وارد عمل شده و منطقه را شناسایی کنند. شهید به همراه دیگر غواصان در شب نخست عملیات، مصادف با 21 بهمن 1364 بعدازاینکه به‌سختی از آب گذشتند، از موانع دیگری نظیر گل‌ولای، سیم‌خاردار و مین‌ها عبور کرده و کمین‌های دشمن را از بین برده بودند، به‌این‌ترتیب نخستین شب عملیات به‌خوبی انجام شد. در روز دوم عملیات یعنی 23 بهمن، هواپیمای دشمن منطقه را شیمیایی کرد و علی عباس در حال وضو گرفتن مورد اصابت ترکش قرار گرفته و تا انتقال وی به بیمارستان به شهادت می‌رسند. شهید بعد از انقلاب اسلامی فعالیت‌های زیادی انجام می‌دادند که این ویژگی ایشان قبل از انقلاب شکل گرفت و بعد از انقلاب در بسیج، جبهه و مبارزه با گروهک به کار گرفته شد.

شما چطور از شهادت علی عباس مطلع شدید؟

برادر شهید: بعد از انتقال جنازه شهید به مشهد و طواف حرم امام رضا (ع)، متوجه می‌شوند که شهید اهل مشهد نیست و با خرم‌آباد تماس می‌گیرند. آن زمان فرمانده حوزه نجف و کربلا بودم و در مسجد علوی جلسه داشتیم حین جلسه آقای طولابی مسئول بسیج مرا صدا زد و بعد از احوالپرسی گفت چه خبر از علی عباس، گفتم می‌دانم که الآن در عملیات است، آن لحظه فکر کردم برای سومین بار مجروح شده، گفت نه شهید شده، باورش خیلی سخت بود.

شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا(ع) رفت

چطور شد که پیکر شهید به مشهد منتقل شد؟

برادر شهید: ایشان از مشهد به جبهه اعزام شد و به همین دلیل به‌اشتباه پیکرش بعد از شهادت به مشهد منتقل و به‌عنوان نخستین شهید دانشگاه علوم اسلامی رضوی توسط هم‌دانشگاهیانش در حرم امام رضا (ع) طواف داده شد. یکی از دست‌نوشته‌های شهید قبل از اعزام به جبهه و شهادتش دقیقاً این بود «ای‌کاش امام رضا (ع) را بار دیگر زیارت کنم» این یادداشت یا وصیت، ارادت ایشان به امام رضا (ع) را ثابت می‌کند. یکی از دوستانش بعدها تعریف کرد که در زمان دانشجویی اتاق شهید رو به روی گنبد امام رضا (ع) بود و هر شب رو به گنبد با امام صحبت می‌کردند.

خبر شهادت علی عباس را چطور به خانواده اطلاع دادید؟

برادر شهید: سه روز طول می‌کشید تا با هماهنگی و به وسیله قطار پیکر شهید را به خرم‌آباد بفرستند. مادر در سال 1361 از دنیا رفته بود و تا دو روز هم نتوانستم به پدر اطلاع دهم، گفتم من خبر شهادت علی عباس را به پدر نمی‌دهم بهتر است یک روحانی این کار را انجام دهد.

چه کسی خبر شهادت علی عباس را به پدر داد؟

برادر شهید: حاج‌آقا منصوری با گروهی از طرف بنیاد شهید به منزل ما آمدند تا خبر شهادت علی عباس را به پدر بدهند، با توجه به وضعیت جسمانی و کهولت سن پدر شرایط را آماده کرده و حتی آمبولانس آورده بودند، اما وقتی‌که پدر خبر شهادت علی عباس را شنید، در نخستین جمله گفت «فدای سر امام حسین (ع)».

چه خاطره‌ای از شهید علی عباس به یاد دارید؟

برادر شهید: شهید علی عباس از شهید شدنش اطلاع داشتند، من سه سال از شهید کوچک‌تر بودم یک‌بار که می‌خواست به منطقه برود در حین رفتن، برگشت و خطاب به برادر کوچکش گفت، راستی اگر شهید شدم حجله‌ام را داخل کوچه می‌گذارید یا حیاط، کدام گوشه بهتر است. خاطره دیگر اینکه، یک روز با دست خط خود روی درب حیاط منزلمان نوشته بود منزل شهید علی عباس حسین پور، آن نوشته بعد از شهادتش سال های سال به یادگار ماند و از این رو درب حیاط همان شکل قدیمی را حفظ کرده بود، برای همسایه ها سوال شده بود که چرا آن را رنگ نمی زنیم.

نخستین یادواره شهید چه سالی بود؟

برادر شهید: اولین یادواره شهدای دانشجوی خرم‌آباد در سال 1386 و اولین یادواره شهدای ورزشکار به‌نام شهید حسین پور برگزار شد. در اولین یادواره‌ای که برای شهدای غواص کشور در شهر قم برگزار شد، نام شهید حسین پور نیز جزء این شهدا بود، زندگی‌نامه شهید حسین پور در نخستین برنامه ورزشی شبکه سه سیما (سکوی افتخار) پخش شد که این یادواره شهید شناسی با همکاری حوزه نهاد نمایندگی ولی‌فقیه در دانشگاه استان برگزار شد. در یادواره شهدای روحانی که با حضور آقای لاریجانی برگزار شد، 700 نسخه از زندگی‌نامه شهید حسین پور از طرف خانواده شهید در بین حضار پخش شد و نیز نخستین شناسنامه هویتی شهدای لرستان در آذرماه سال 1393 به‌نام دانشجوی شهید علی عباس حسین پور رونمایی شد.

اگر امروز شهید حسین پور در بین ما بود در عرصه جنگ نرم چه فعالیتی می‌کرد؟

برادر شهید: با توجه به روحیه و فعالیت‌های شهید، شکی نیست که در خط اول جنگ نرم حضور داشت و در زمینه‌های مختلف آنچه می‌توانست فعالیت می‌کرد.

هم‌اکنون که فعالیت در هر کاری نیازمند جذب نیروی انسانی خوب است، با تفکر معنوی‌ای که شهید داشت، صد در صد جوانان را جذب می‌کردند و با حضور در جمع جوانان صحبت‌هایشان را گوش‌داده و رفع شبهه می‌کردند و برگزاری جلسات قرآنی خود را ادامه می‌دادند.

‌دانشجویان امروز در این برهه از زمان چطور می‌توانند راه شهید حسین پور را ادامه دهند؟

‌برادر شهید: در وهله نخست جوانان خصوصیات، عملیات‌ها و عملکردهای شهدا را بشناسند و از همه مهم‌تر از عواملی ایجادکننده روحیه معنوی در شهدا شناخت پیدا کنند. دانشجویان امروز باید بدانند که آن زمان شهدا به ندای چه کسی لبیک گفتند و به خاطر چه آرمانی به جبهه رفتند و جان خود را فدا کردند. امروزه جنگ نرم به‌نوعی همان مبارزه و خاک‌ریز در مقابل دشمن است، پس جوانان امروز می‌توانند با ولایت مداری و اتحاد، با پیروی از یاد شهدا و امام خمینی (ره) در جامعه مثمر ثمر باشند و به حفظ نظام کمک کنند.

شهیدی که بعد از شهادت به زیارت امام رضا(ع) رفت

و سخن پایانی

‌برادر شهید: بنا به فرمایش مقام معظم رهبری زنده نگه‌داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست، شهدا به ما نیاز ندارند این ما هستیم که باید دست به دامن شهدا شویم تا گوشه چشمی نیز به ما داشته باشند و در زمینه زنده نگه‌داشتن یاد شهدا، دینی به گردن ما است و ما به‌عنوان خانواده شهید وظیفه‌داریم در این عرصه فعالیت کنیم.

دل نوشته شهید علی عباس حسین پور

بار الها! من بارها در عزیمت به جبهه قصد نوشتن وصیت نامه داشتم اما هر بار مردد بودم، توان این نوشتن در من نبود، قبل از عملیات‌ها, برادران رزمنده نوید فرارسیدن شهادت مرا می‌دادند اما به دلم برات شده بود که حالا نوبت من نرسیده است، اما این بار به طور ناخودآگاه قلمم روان شده، روحم بال در آورده، هر روز و شبم به گریه در فراق دوست می‌گذرد.

بارالها! من دو بار تا مرز شهادت رفتم اما مجروح گشتم پس کی نوبت وصل من می‌شود، در دلم این نقطه روشن شده و هر روز روشن‌تر می‌شود که این بار بر نمی گردم تا مصلحت الهی چه باشد.

بارالها! این بار در آمدنم به جبهه دستم باز، قلم گیرا، نوشته هایم پر از عشق, حالم تغییر یافته و دنیا همچون قفس برایم تنگ شده و بر دلم احاطه دارد و یقینم افزون شده و عشق به اطاعت تو در دلم موج می‌زند. میدانم بوی این سعادت ابدی به مشام می‌رسد، مثل اینکه وقت دیدار است، بدنم می لرزد از شوق دیدار، اما خودم را محکم می گیرم تا نگویند از ترس مرگ است. خدایا ای خدا چقدر در انتظار این لحظه ساعت ها و روزها را به سر بردم، خدایا چگونه تو را سپاس گویم به خاطر این همه لطفت.

بارالها! معبودا، مقصودا، دست از سعی وجود شسته‌ام و از آن بعد حیوانی انسانی، خود را بالا کشیدم، قدم بر روح الهی خود گذاشتم، می‌خواهم در پناه تو در کنار رزمندگان با جهاد فی سبیل الله همزمان با جهاد اکبر علیه نفس سرکش و خودخواه طغیان کنم و بر تمامی پلیدی‌های دنیا که به‌ظاهر خوش‌رنگ و دلپذیرند چشم پوشم و زندگی جاوید را بر این زندگی پست ترجیح دهم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *