اشعاری با موضوع فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

خانه / اشعار / اشعاری با موضوع فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
یک‌دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

این دو ز کودکی فقط آیینه دیده‌اند
«آیینه‌ای که آه نسازد مکدّرش»

واحیرتا که این دو جوانان زینبند
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش؟

با جان و دل، دو پاره جگر وقف می‌کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش

یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم‌هاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش

چون تکیه‌گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش

زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش…
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قُرُق بود معبرش

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده‌ست
از بس‌که رفته این همه این زن به مادرش

زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش…

سید حمیدرضا برقعی

از کتاب: طوفان واژه ها

………………………..

دویده‌ایم که همراه کاروان باشیم
رسیده‌ایم که در جمع عاشقان باشیم

به شوق اوج گرفتن ستاره آمده‌ایم
که خاک‌بوس قدم‌های آسمان باشیم

شما و این همه غربت، چگونه جان ندهیم؟
خدا کند که سزاوار بذل جان باشیم

دو چشم حضرت مادر دو چشمه باران است
چگونه شاهد این درد بی‌کران باشیم؟

دویده در رگ ما خون جعفر طیّار
زمان آن شده تا عرش، پرزنان باشیم

دو بال سبز پریدن به اذن دست شماست
اگر اجازه دهید از پرندگان باشیم

دو نوجوان فدایی، دو نوجوان شهید
همان که آرزوی مادر است، آن باشیم

سید محمدجواد شرافت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *