moharram

رشد و هدایت انسان معاصر در پرتو حادثه عاشورا

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام حسین (علیه السلام) / رشد و هدایت انسان معاصر در پرتو حادثه عاشورا

رشد و هدایت انسان معاصر در پرتو حادثه عاشورا – قسمت دوم

عاشورا حادثه بزرگ تاریخ

     نام حسین علیه السّلام با نام عاشورا با هم عجین است که با یاد یکی دیگری تداعی می شود عاشورا بزرگترین حادثه تاریخ در راستای امامت برای تحقق اهداف امام تحقق پیدا کرد حادثه ای که از آغاز تا انجام آن درس آموز است. الگویی است جاودانه برای همه کسانی که اگر بخواهند انسان باشند و وظیفه شناس، از جهت فردی و اجتماعی باید چگونه باشند.

     امام حسین علیه السّلام در نهضت عاشورا برای اینکه اعلام کند که راه او ویژه او نیست بلکه راهی است جاودانه که گذشتگان همان راه را رفته اند و آیندگان باید همان راه را طی کنند ماهیت آن را امر به معروف و نهی از منکر می داند و امر به معروف و نهی از منکر هم راه انبیاء و روش صالحان است، چنانکه امام باقر علیه السّلام فرمود: انّ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء، فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و تردّ المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر سبیل پیامبران و روش صالحان است، فریضه بزرگی است که فرائض و واجبات با آن اقامه می شود و راهها امن می گردد و درآمدها حلال می شود و ستم ها بر طرف می شود و از دشمنان انتقام گرفته می شود و کارها مستقیم می گردد. لذا امام در وصیتش به محمد بن حنفیه بر این استراتژی تکیه می کند و می نویسد: ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدی وابی علی ابن ابیطالب.

     می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب سیر نمایم. یعنی من با سلاح امر به معروف و نهی از منکر که سلاح همه انبیاء و صلحاء است از جمله سلاح پیامبر صلّی الله علیه و آله و علی علیه السّلام، با دشمن می جنگم و بعد هم وقتی با اصحاب حرّ روبرو می شود و برای آنها سخنرانی می کند در ضمن سخنرانی با استناد به سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله و تطبیق آن بر شرائط موجود و لزوم تغییر وضع موجود می فرماید: و لکم فیّ اسوة؛ من برای شما اسوه و الگو هستم. امام حسین علیه السّلام از آن جهت که امام معصوم است و سنّت او برای امّت حجّت، خود را الگو معرفی می کند و از دیگران می خواهد از این الگو پیروی نمایند، بنابراین نهضت عاشورا که به فعل و گفتار و تقریر معصوم بر می گردد از آغاز تا انجام آن درس آموز است و الگو، که برای انسانها لازم است با مطالعه این رویداد الگوهایی را استنباط کرده و در صورتیکه شرائط همان شرائط باشد این درس ها را به کار بندند و به فلاح فردی و اجتماعی نایل شوند. بویژه بر ما که شیعه هستیم و ولایت ائمه معصومین را پذیرا شده ایم.

زیرا بر ما لازم است در رابطه با امامان؛

اوّلاً: هدف های آنان را بشناسیم.

ثانیاً: با روش زندگی آنان آشنا شویم.

ثالثاً: دستورهای آنها را درباره زندگی فرا گیریم و در موارد لازم به کار ببندیم.

رابعاً: راه آنان را که راه خدا و راه معنی بخشی به زندگی است راه زندگی خود قرار دهیم.

خامساً: در دوراهی های زندگی راهی را که شایسته یک انسان مسلمان آگاه و آزاده است انتخاب کنیم و به سهم خود به هدف های آنها تحقّق بخشیم.

الگوهای قابل استنباط

haihat-menna-zellah

الف: امام حسین علیه السّلام الگوی سازش ناپذیری با ظلم و باطل و لزوم مبارزه با آن

     سراسر زندگی امام حسین علیه السّلام حکایت از امتناع و خودداری از سازش با ستم و باطل است تا آنجا که آن حضرت در تاریخ به ابوضیم (پدر مقاومت و ایستادگی) ملقب شده است. امامی که در مقام دعا و نیایش خدا را سپاس می گوید که در دولت ائمه کفر که عهد الهی را شکستند و پیامبران خدا را تکذیب کردند به دنیا نیامده است و در شرایطی به دنیا آمد که با بعثت پیامبر اسلام توحید حاکم و هدایت الهی محقق شد.

     اوج این خصلت را در امام حسین علیه السّلام زمانی نظاره گر هستیم که خبر مرگ معاویه به او می رسد و از آن حضرت درخواست بیعت با یزید می شود و امام از بیعت کردن امتناع می کند و برای این امتناع منطق دارد و آن اینکه مانند منی که از اهلبیت نبوت و معدن رسالت است می خواهید با یزیدی که مردی فاسق و شراب خوار قاتل نفوس محترمه و متجاوز آشکار است بیعت کند در حالیکه «و مثلی لایبایع مثله» شخصی چون من با مردی چون یزید بیعت نمی کند. در این بیان نمی گوید حسین با یزید بیعت نمی کند بلکه هر انسانی که شخصیتی چون من دارد یعنی موحّد صالح وارسته آزاده، عزیز به کمال رسیده ای با شخصیتی چون یزید که به انواع آلودگیها آلوده است سازش نمی کند و دست بیعت به او نمی دهد و در برخورد دیگری که ولید با امام دارد حضرت می فرماید: «و علی الاسلام السّلام اذ بُلِیَت الامّة بِراعٍ مثل یزید» مرگ اسلام فرا می رسد وقتی که امت گرفتار سرپرستی چون یزید باشند.

     امام در همه مراحل عاشورا از تسلیم ناپذیری و ذلیل نشدن سخن می گوید حتی در روز عاشورا با اینکه دشمن در برابر امام صف کشیده اند بازهم بر این موضع خود پافشاری می کند و می فرماید: اَلا انّ الدَّعیّ ابن الدَّعیّ قد رَکَزَ بین اثنتین بین السلّه و الذلّة و هیهات منّا الذلّة؛ بهوش باشید که این پدر ناشناخته فرزند پدر ناشناخته مرا بر سر دو راهی قرار داده است میان نابودی و خواری، هرگز مباد که ذلت را اختیار کنم. خداوند و پیامبرش و مؤمنان و پاکان و پاک دامنان که ما را پروریده اند و انبوه پرهیزگاران و مردمانی که به جان آمده اند ما را بر آن می دارند که کشته شدن شرافتمندانه را بر پیروی لئیمان برگزینیم و بدانید که ما این خاندانیم با آنکه شمار آنان اندک است و چندان یاوری نداریم با ستم خواهیم جنگید.

     از سخنان امام و رفتار آن حضرت استفاده می شود که اگر در شرایطی باطل و جاهلیت در تمام ارکان جامعه رسوخ کرد… بر آنان که آگاهی دارند نه تنها نباید حاکمیت باطل و ستم را بپذیرند بلکه حتی با قلّت عدد و کمی پیروان باید به جنگند گرچه سرانجام آن شهادت باشد.

     امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در بسیاری از سخنانش در زمینه عاشورا و زنده نگهداشتن نهضت حسین علیه السّلام بر این نکته تکیه می کنند که قضیه کربلا و زنده نگهداشتن آن، قضیه مقابله یک دسته کوچک امّا با ایمان بزرگ در مقابل یک رژیم طاغوتی بزرگ است، زنده نگهداشتن این معنا است که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد. و لذا بزرگترین درسی که باید از این واقعه دریافت کنیم این است که یک اقلیت را در مقابل یک اکثریت و جمعیت کم را در برابر یک قدرت بزرگ و یا حکومتی که می خواهند اساس اسلام را از بین ببرند برای یک مقصد اسلامی سازماندهی شوند.

ب: الگوی توحید و عرفان

     الگوی دیگری که از حادثه عاشورا استنباط می شود توحید ناب و عرفان است که در سراسر نهضت از آغاز تا انجام حکم فرما است. امام حسین علیه السّلام هنگامیکه با دعوت به بیعت روبرو می شود می فرماید: انا للّه و انا الیه راجعون و علی الاسلام السّلام؛و در لحظه شهادت وقتی از اسب بر زمین افتاد فرمود: بسم اللّه و بالله و علی ملّة رسول اللّه؛ با این بیان استفاده می کنیم، اوّل و آخر این واقعه با روح توحید و عرفان الهی پیش رفت و این روحیه نه تنها از حسین علیه السّلام مشهود بوده بلکه تمام اصحاب و یاران آن حضرت چنین بودند چه اینکه می بینیم، ظهر عاشورا که امام و یاران با دشمن روبرو هستند و دشمن از مقابل به سوی امام و یارانش تیراندازی می کند و اصحاب یکی پس از دیگری به شهادت می رسند ابوثمامه صائدی به امام حسین علیه السّلام عرض می کند یا اباعبداللّه فدایت شوم این لشکر به تو نزدیک شده اند، اما ما تا کشته نشویم تو را نکشند من دوست دارم و اگر خدا بخواهد نماز را که اینک وقت آن رسیده است بر پای دارم و آن گاه نزد خدای روم. امام حسین علیه السّلام سرش را بلند کرد و فرمود: ذَکرتَ الصلاة جَعَلَک اللّهُ مِن المُصَلّین الذاکرین نعم هذا اوّل وقتها؛ نماز را یادآور شدی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد، آری اول وقت است. از اینان بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بخوانیم. چون این پیام به دشمن رسید حصین ابن تمیم گفت: نماز شما قبول نیست. حبیب ابن مظاهر در پاسخ گفت: به گمان تو نماز خاندان پیامبر قبول نیست ولی نماز تو ای خمّار یا حمار قبول است که امام پس از آن نماز خوف را بجا آورد.

enna-lellah

     انسانی که از عرفان و توحید بهره مند است قطعاً عشق به لقاء خداوند آن چنان وجودش را لبریز می کند که از مرگ نمی ترسد بلکه از طرفی با شجاعت و دلاوری در برابر دشمن ایستادگی می کند و از سوی دیگر برای رسیدن به لقاء اللّه که لقاء معشوق است تلاش می کند تا گوی سبقت را از دیگران برباید.

     گرچه بوعلی سینا در بیان حالات عارف می نویسد: العارف هشّ بشّ بسّام یجبل الصغیر من تواضعه کما یتجبل الکبیر و ینبسط من الخامل مثل ما ینبط من النبیه و کیف لایهش و هو فرحان بالحق و بکل شی ء فانه یری فیه الحق و کیف لایستوی و الجمیع عنده سواسیة اهل الرحمة قد شغلوا بالباطل؛ عارف گشاده رو و خوش برخورد و خندان است، در تواضع و فروتنی کودکان و خردسالان را همچون بزرگسالان محترم می شمارد از گمنام همچون آدم مشهور با گشاده رویی استقبال می کند، چگونه گشاده رو نباشد در حالتی که او به حق مسرور و شاد است و در هر چیزی خدا را می بیند و چگونه برابر نداند در حالتی که همگان نزد او شبیه اهل رحمتند که به باطل اشتغال ورزیده اند.»

     از بیان ابن سینا استفاده می شود که عارف صلح کل است و از حماسه آفرینی بهره ندارد ولی عارف حقیقی بین حماسه و عرفان جمع می کند و عارف حقیقی آن است که حماسه آفرینی می کند و تجلّی جمع عرفان و حماسه در کربلا و عاشورا است و حسین علیه السّلام مظهر آن. زیرا اوج تجلی عرفان در دعای عرفه و در شب عاشورا و اوج حماسه آفرینی آن حضرت روز عاشورا است.

ج: الگوی برنامه ریزی

     هرکار موفّقی متوقّف بر داشتن هدف و برنامه ریزی و سازماندهی برای استفاده از امکانات در جهت رسیدن به آن هدف است. اگر هدفی نباشد و یا برنامه ریزی وجود نداشته باشد امکانات از بین می رود بدون اینکه نتیجه ای از آن حاصل آید.

     نهضت عاشورا در راستای هدف خود نهضتی موفق و پیروز بوده است زیرا هدف امام توجه دادن مردم به موقعیت اسلام و مسلمین و افشای چهره حاکمیت از جهت ظلم و ستم و جهل و انحراف از مسیر اسلام بوده است و این مقصد می بایست با برنامه حساب شده و دقیق محقق شود نه اینکه این نهضت ناقص و بی نتیجه باشد و لذا امام با توجه به اینکه قیام نهضتش دو مرحله داشت که مرحله اوّل آن با خون و شهادت خود و اصحاب و یارانش پایان می یابد و مرحله دوم آن که در واقع مکمّل مرحله اوّل قیام است با اسارت اسراء شروع می شود که نتیجه آن در نهایت آگاهی مردم از شرائط موجود و ندامت صاحبان قدرت و آزادی اسراء است.

     امام حسین علیه السّلام به این دلیل نه تنها مردان را با خود همراه می کند بلکه زنان و فرزندان خردسال را نیز با خود به همراه می برد. کیفیت حرکت آن حضرت با همراهان به گونه ای است که موجب آگاهی مردم می شود و لذا امام با استفاده از استراتژی هجرت از مدینه به سوی مکه هجرت می کند در وصیتنامه اش به محمد بن حنیفه خروجش را از مدینه اراده امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدّ اعلام می کند نه خوش گذرانی و ظلم و ستم. و هنگام خروج در حالیکه خاندان آن حضرت غیر از محمد بن حنفیه با او بودند تا توجه همگان را به این نکته جلب کند که شرائط و موقعیت، موقعیت حاکمیت فرعونی و ارعاب و وحشت است و لذا آیه 21 سوره قصص را تلاوت می کند«فخرج منها خائفاً یترقب قال ربّ نجّنی من القوم الظالمین» و وقتی وارد مکّه می شود آیه «فلمّا توجه تلقاء مدین قال عسی ربّی ان یهدینی سواء السبیل» (قصص، آیه 22) را تلاوت می کند.

ya-rabbe

     انتخاب مکه و ماندن چهار ماه در آن و فعالیت هایی که آن حضرت دارد خود برنامه ای حساب شده است شروع مرحله دوم مهاجرت از مکه در روز عرفه با سخنرانی آتشین در بیابان عرفات و تبدیل کردن حجش به عمره به مقصد کوفه با مقدماتی که فراهم شده بود باز حاکی از برنامه ریزی است، فرستادن مسلم بن عقیل به سوی کوفه و بیان ویژگی های امام به طور کلی و فلسفه فرستادن مسلم خود نوعی برنامه ریزی است و بالآخره انتخاب شهادت آن حضرت و اصحاب و یارانش مرحله اوّل برنامه پیروز است و بعد از شهادت آن حضرت رسالت تکمیل نهضت بر دوش اسراء به رهبری ظاهری زینب کبری سلام الله علیها نهاده می شود و آن حضرت با سخنرانی های افشاگرانه و آتشین خود در بازار کوفه و مجلس ابن زیاد در کوفه و همچنین سخنرانی آن حضرت در مجلس یزید در شام و سخنانی که در برخوردهای گوناگون داشتند که هم هدف امام را بیان می کرد و هم چهره خلافت را افشاء می نمود و سرانجام با سخنرانی امام چهارم علیه السّلام در مسجد شام زمینه فشار افکار عمومی بر یزید بگونه ای بود که از کار خود اظهار ندامت بلکه گناه را بگردن دیگری می انداخت و بالأخره اسراء را آزاد کرد، همه این وقایع حکایت از برنامه ریزی دقیق آن حضرت دارد تا هدف خود را محقق سازد.

… ادامه دارد.

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *