سرگذشت هایی ویژه از شهدا| شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی

سرگذشت هایی ویژه از شهدا| شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی

خانه / پیشنهاد ویژه / سرگذشت هایی ویژه از شهدا| شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی

شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی در بیست و نهم دی ماه 92 همزمان با سالروز میلاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

سرگذشت هایی ویژه از شهدا| شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی

سرگذشت هایی ویژه از شهدا| شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی

بسم الله الله الرحمن الرحیم

باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریها است و جز با فدا شدن حقیقتا محقق نمی شود. این قسمتی از آخرین نامه ی شهیدی است از جنس نور برای خانمش. شهیدی که افق دیدش به بلندای همت و ایمانش بود. شهید ورزشکار مدافع حرم محمود رضا بیضایی. شهیدی که خودش را، زمانش را، وظیفه اش را به خوبی شناخته بود و در کارش کم نمیگذاشت. وقتی وارد ورزش کاراته شد توانست خود را به مسابقات چهارجانبه ی بین المللی تبریز برساند و قهرمان شود. همت والا و استقامت محمودرضا نشأت گرفته از بینشی بود که خودش می گوید یک روز که حاج قاسم سلیمانی این کوه استقامت و مهربانی آمده بود پیش ما من برای رزمنده ها صحبت می کردم گفتم بچه ها! من اینطور فهمیدم که خداوند شهادت را به کسانی می دهد که پرکارند و شهدای ما غالبا اینطور بودند. بعد میگوید حاج قاسم این حرف را تأیید کرده بود وگفته بود بله همینطور است. مادر شهید می گوید وقتی زلزله ی رودبار اتفاق افتاد محمود رضا نه سالش بود تا خبر زلزله پخش شد دیدم پسرم سریع آمد خانه و گفت مامان! چیزی بده تا برای کمک به زلزله زده ها ببرم. به گفتند صبر کن شب بابات بیاد ازش پول می گیریم، محمودرضا گفت نه مامان، تا شب دیره باید زود بجنبیم آخه اونا الان هیچی ندارند. یه پتوی نویی که داشتیم برداشت برد داد برای زلزله زده ها. رفقا! این خاطره مصداق همان آیه ی شریفه است که می فرماید و سارعوا الی مغفرة من ربکم یعنی در کار خیر سرعت بگیرید. جای دیگر می فرماید لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون یعنی اگر می خواهید جزء ابرار و خوبها بشوید از چیزهایی که دوستشون دارید انفاق کنید. خانم شهید می گوید دفعه ی آخری هم که می خواست سوریه برود گفت من این دفعه در راه خدا از کوثرم گذشتم. آخه محمودرضا خیلی دخترش کوثر را دوست داشت ولی به خاطر سه ساله ی اباعبدالله الحسین از کوثرش هم گذشت شهید محمود رضا بیضایی که اسم جهادی خودش را حسین نصرتی گذاشته بود می گفت این اسم را از ندای هل من ناصر ینصرنی مولایم حسین علیه السلام گرفته ام. تا لبیکی باشد به این ندای آقام. شهید بیضایی. جبهه سوریه را خط مقدم نبرد حق و باطل می دانست برای همین باتأکید به اینکه این خاکریز نباید فرو بریزد و از بین برود در یکی از نوشته هایش می نویسد تمام دنیا جمع شده اند، تمام استکبار، کفار، صهیونیستها، مدعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدم کش همه و همه جبهه ی واحدی تشکیل داده اند و هدف اصلیشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی و رهبری ایران و شکست نهضت زمینه سازان ظهور است و بس. یکی از رفقایش میگوید قبل از آخرین اعزامش به من می گفت این سفر دیگر برگشتی ندارد. بالاخره عصر 29 دی سال 92 با پرکاری و تلاش توانست خودش را به قافله ی حضرت زینب سلام الله علیها و شهدای مدافع حرم برساند و بالاخره به آرزویش برسد.

شادی روحشان صلوات

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *