عوامل موفقیت

خانه / آموزش / عوامل موفقیت

عوامل موفقیت

بسم الله الرحمن الرحیم

… وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَ إِلَیهِ أُنِیبُ.[1]

توفیق و موفقیت من جزء به خداوند نیست، بر او توکل کردم و به سوی او بازگشتم.

موفقیت و کامیابی از آرزوهای اساسی آدمی و بلکه اساسی ترین آرزوی وی شمرده می شود، و چون ما بازاء عینی ندارد نزد هر ملّت و آیینی تفسیری خاص یافته و هر کسی آن را به شکلی و رنگی می بیند.

اسلام توفیق آدمی را در وصال او به محبوب و قرب به خداوند معرفی می نماید و هر پلّه ای پایین تر از این مرحله، تنها حظّی محدود به فراخور خود از توفیق داراست، و چون راه تقرّب را منحصر در عمل به فرامین دین می داند، توفیق زائیده دین محسوب می شود و لذا ایندو یعنی توفیق و دین را توأمان شمرده است.

قال علی علیه السلام: کما انَّ الْجِسْمَ وَ الظِّلَّ لا یفْتَرِقانِ، کذلِک التَّوْفیقَ وَ الدّینَ لا یفْتَرِقان.[2]

همان طوری که بدن و سایه جدا نمی شوند، توفیق و دین نیز جدا نمی گردند.

بر همین اساس پیامبران الهی، دین خود را و نیز ترویج آن را منحصر در توفیق الهی دانسته اند.

امام صادق علیه السلام اساس اسلام و نزول کتاب وحی بر رسول خاتم صلی الله علیه و آله را توفیق عطا شده به او از جانب خداوند می داند.

ما عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله انَّ جَبْرَئیلَ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الّا بِالتَّوْفیقِ.[3]

رسول خدا صلی الله علیه و آله تنها به توفیق الهی دریافت که جبرائیل از سوی خداوند آمده است.

در آیه آغاز بحث، حضرت شعیب علی نبینا و آله و علیه السلام، رسیدن به هدف خود که همانا اصلاح جامعه بوده است منوط به توفیق الهی می شمارد.

در این مقوله قبل از بحث از عوامل و اسباب توفیق، بیان دو نکته را لازم می دانیم.

دو نکته

اول اینکه، توفیق بستگی تام به نیت آدمی و حرکت او دارد.

قال علی علیه السلام: مَنْ حَسُنَتْ نِیتُهُ امَدَّهُ التَّوْفیقُ.[4]

آنکه خوش نیت باشد، توفیق یاریش نماید.

مقدار و میزان موفقیت نیز به گستره نیت و استحکام آن وابسته است.

قال علی علیه السلام: عَلی قَدْرِ النِّیةِ تَکونُ مِنَ اللَّهِ الْعَطِیةِ.[5]

عطایای خداوند به بندگان به قدر و خلوص نیات آنهاست.

امام صادق علیه السلام نیز در همین باره فرموده است:

انَّما قَدَرَ اللَّهُ عَوْنَ الْعِبادِ عَلی قَدْرِ نِیاتِهِمْ، فَمَنْ صَحَّتْ نِیتُهُ تَمَّ عَوْنُ اللَّهِ لَهُ، وَ مَنْ قَصَرَتْ نِیتُهُ قَصَرَ عَنْهُ الْعَوْنُ بِقَدْرِ الَّذی قُصِّرَ.[6]

همانا مقدار یاری خداوند به بندگان به قدر نیات آنهاست، پس آن کس که نیتش را تصحیح گرداند، یاری خدا را بر خودش کامل ساخته است. و آنکه در اصلاح نیتش کوتاهی کند، یاری خداوند به وی نیز به قدر کوتاهی نیتش، اندک خواهد بود.

نکته دیگر اینکه، در روایات از دو علامت به عنوان علائم و نشانه های توفیق، سخن به میان آمده است یکی از آن دو علامت، توجه به تجارب است، بهره گیری از تجارب خود و دیگران راه های ظلمانی و تاریک را روشن می سازد و بصیرت دل را به رهرو عنایت می نماید.

قال علی علیه السلام: مِنَ التَّوْفیقِ حِفْظُ التَّجْرُبَةِ.[7]

حفظ تجارب نشانه توفیق است.

علامت دیگر توفیق، توقف در شبهات و مصون ماندن از گرداب ظلمت است. چه اینکه خطراتی که آدمی را در پی ریسک های مختلف در زندگی تهدید می کند بر کسی پوشیده نیست.

قال علی علیه السلام: مِنَ التَّوْفیقِ الْوُقُوفُ عِنْدَ الْحیرَةِ.[8]

توقف در شبهات، علامت توفیق است.

در پی بیان این دو مقدمه به نمونه هایی از اسباب و عوامل موفقیت می پردازیم.

طینت پاک

طین به معنای گِل است؛ و طینت، سرشت و جِبِلِّ آدمی است چرا که او را از هر گِلی سرشته باشند، همان خواهد شد.

آنچه باعث اختلاف بین انسانها و سعادت دسته ای و شقاوت بعضی دیگر شده است اختلاف طینت آنهاست.

قال علی علیه السلام: انَّما فَرَقَ بَینَهُمْ مَبادِی ءُ طینِهِمْ وَ ذلِک انَّهُمْ کانُوا خِلْقَةً مِنْ سَبَخِ ارْضٍ وَ عَذْبِها وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِها فَهُمْ عَلی حَسَبِ قُرْبِ ارْضِهِمْ یتَقارَبُونَ وَ عَلی قَدْرِ اخْتِلافِها یتَفاوَتُونَ.[9]

آنچه موجب شده بین انسان ها تفاوت ایجاد شود، آغاز سرشت آنهاست، آنان از زمین شور و شیرین، و سفت و سست ترکیب یافته اند. و به مقدار نزدیک بودن خاکشان با یکدیگر نزدیک و به مقدار فاصله طینتشان از هم دورند.

طینت در توفیق انسان مؤثر است و بی تردید از طینت ناپاک جزء فسادو افساد چیزی صادر نمی شود، کما اینکه طینت صالحه جزء به راه خیر رهنمون نمی شود.

البته آنچه بیان شد منافاتی با اختیار آدمی ندارد و با متحوّل شدن طینتها به وسیله اراده ای قوی و عملی مداوم در تضاد نیست، این مطلب را می بایست در مبحث قضا و قدر دنبال گرفت.

اعتماد به نفس

شک و تردید و دو دلی از آفات ترقّی شمرده می شوند و سلب توفیق می نمایند، پس می بایست بعد از بررسی جوانب مختلف هر امری، و نیز مشاوره با ناصحان و خیرخواهان و در نهایت طلب خیر از خداوند متعال، آراء و افکار متفرقه را کنار گذاشت و راهی واحد را انتخاب و تنها به خداوند توکل نمود.

فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ[10]

وقتی تصمیم گرفتی، قاطعانه به خدا توکل نما.

«ربعی بن عامر» از سربازان سپاه اسلام در جنگ قادسیه بود، وی نزد «رستم فرخزاد» فرمانده سپاه ایرانیان آمد و به وی اعلام کرد یا اسلام آورند و یا برای جنگ آماده باشند، رستم مهلت خواست که مطلب را به مرکز گزارش کند و دستور جدید بگیرد، ربعی سه روز مهلت داد. رستم که از اعتماد به نفس وی تعجب کرد، به وی گفت: گویا تو فرمانده سپاه مسلمین هستی که این گونه بدون کسب تکلیف مهلت می دهی؟ ربعی پاسخ داد:

خیر، من یک سرباز معمولی هستم ولی مسلمانان همه یک پیکرند، اگر یکی از آنها به دشمن مهلتی داد، بر همه لازم است آن را رعایت کنند.

علم

یکی از عواملی که نقش مهمی در موفقیت آدمی دارد مجهز شدن به صلاح علم و دانش است. علم، علت اساسی آفرینش است و تمام هستی برای علم و آگاهی به ذات احدیت جلّ و علی و عظمت او خلق شده است.

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکلِّ شَی ءٍ عِلْماً.[11]

خداوند کسی است که هفت آسمان را و از زمین نیز همانند آنها را آفرید، فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می آید، تا بدانید خداوند بر هر چیز تواناست و اینکه علم او به هر چیز احاطه دارد.

علاوه اینکه خداوند متعال از میان همه نعمت هایش، نعمت علم را یادآوری می کند، و به آن بر اولین انسان یعنی آدم ابوالبشر علی نبینا و آله و علیه السلام، منّت می نهد.

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذِی خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَ رَبُّک الْأَکرَمُ* الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ.[12]

بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسی که انسان را از خون بسته ای خلق کرد، بخوان که پروردگارت بزرگوارتر است، همان کس که به وسیله قلم تعلیم نمود.

و لذا علم رأس همه نیکی ها و سرچشمه تمامی توفیق ها است.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الْعِلْمُ رَاْسُ الْخَیرِ کلُّهُ.[13]

علم، منشاء تمامی خیرها و نیکی هاست.

پس راز موفقیت را بعد از طینت می بایست در علم یافت، و لذا قدم اول سالک این مسیر، ملبس شدن وی به لباس علم است. علمی که برای دنیا و آخرت او مفید باشد. و طبعاً بدون این لباس گرانبها نه تنها توفیقی حاصل نمی شود بلکه وزر و وبال جهالت نیز دامن گیر آدمی می شود، و هیچ بهانه ای هم برای رهایی از آن وبال وجود ندارد.

در روز جزاء وقتی گنهکار از خطای خود عذر می آورد که گناه را نمی شناختم و خطا کردم. می گویند: چرا یاد نگرفتی؟ و لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله، عقوبت گناه برای جاهل را دو عذاب می داند، عذاب جهل و عذاب گناه.

ذَنْبُ الْعالِمِ واحِدٌ وَ ذَنْبُ الْجاهِلِ ذَنْبانِ، الْعالِمُ یعَذَّبُ عَلی رُکوبِ الذَّنْبِ وَ الْجاهِلُ یعَذَّبُ عَلی رُکوبِ الذَّنْبِ وَ تَرْک الْعِلْمِ.[14]

گناه عالم یکی و گناه جاهل دوتاست، چرا که عالم بر گناهش عذاب می شود و جاهل بر گناه و ترک علم.

حلم

صبر و بردباری در مقابل مشکلات از عوامل بسیار مؤثر در موفقیت است. آنچه این وصف زیبا به آدمی هبه می کند، پایداری در به ثمر رساندن امور و پشتکار توأم با تلاش و کوشش می باشد.

بر همین اساس است که حضرت امیر علیه السلام، حتی بازی کردن در نقش حلیم را برای رسیدن به آن توصیه می فرمایند:

انْ لَمْ تَکنْ حَلیماً فَتَحَلَّمَ، فَانَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ الّا اوْشَک انْ یکونَ مِنْهُمْ.[15]

اگر حلیم نیستی، خود را به حلم و بردباری بزن، چرا که کم شده کسی خود را به قومی شبیه کند و از آنان به شمار نیاید.

کار

دیگر از عوامل موفقیت، کار و تلاش اقتصادی و طلب معیشت است، و اسلام بسیار به آن سفارش فرموده است.

قال الکاظم علیه السلام: مَنْ طَلَبَ هذَا الرِّزْقَ مِنْ حِلِّهِ لِیعُودَ بِهِ عَلی نَفْسِهِ وَ عِیالِهِ، کانَ کالْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللَّهِ.[16]

کسی که این روزی را از طریق حلالش کسب کند، تا خود و عیالش بدان ارتزاق یابند، همانند مجاهد در راه خداوند است.

و از بیکار اعلام انزجار نموده است.

قال الصادق علیه السلام: لا تَکسَلْ عَنْ مَعیشَتِک فَتَکونَ کلًّا عَلی غَیرِک.[17]

در طلب معیشت کسالت به خود راه مده تا کلْ بر دیگران و وبال آنان شوی.

کار از سویی نیازها و حاجت های مادی انسان را رفع می کند، و از سوی دیگر موجبی است برای از بین بردن ظرفیت های منفی که چه بسا موجبات اغوا و فریب آدمی را فراهم کنند.

چرا که نفس آدمی به صورتی است که اگر به کار واداشته نشود، به ایجاد وسوسه مشغول می شود.

ابو فراس در مجموعه ورام آورده است.

النَّفْسُ انْ لَمْ تَشْغَلْها شَغَلَتْک.[18]

نفس را اگر مشغولش نکنی، او تو را مشغول می نماید.

و لذا همان حضرت در حدیث دیگری کسالت و بیکاری را آفت موفقیت شمرده است.

آفَةُ النَّجاحِ الْکسَلُ.[19]

آفت رستگاری و شادمانی، کسالت و کاهلی است.

ارتباط اجتماعی

یکی دیگر از عوامل مهم موفقیت، ارتباط صحیح انسان با اجتماع است. این مقوله از آنجا که آدمی بالطبع موجودی اجتماعی است و زندگی فردی آن تقریباً امکان پذیر نمی باشد، اهمّیت مضاعفی می یابد. دین مبین اسلام در دهها باب فقهی چون فروعات طهارت، نماز، خمس، زکات، حج، جهاد و… و نیز در ابواب مختلف اخلاقی به بیان دستوراتی برای تحسین این روابط می پردازد. حقوق مؤمنین بر هم، و از جمله حق مجالست، از عناوین اخلاقی مهمی است که همواره اسلام بر آن تأکید ورزیده است.

قرب الاسناد روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:

روزی علی علیه السلام در مسیر سفر خود با شخصی از اهل ذمّه برخورد کرد. ذمّی پرسید: کجا می روید؟ حضرت فرمود: عازم کوفه هستم. آن دو با هم بودند تا اینکه بر سر دو راهی رسیدند و راه کوفه از مسیری که ذمّی می رفت جدا می شد، وی راه خود را گرفت، ولی با تعجب دید حضرت امیر علیه السلام هم با او همراه شده است، متحیرانه پرسید: مگر عازم کوفه نبودید؟ فرمودند: چرا، قصد کوفه دارم. پرسید پس چرا به راه کوفه نرفتید؟ حضرت قصد خود را مشایعت و بدرقه وی دانسته و فرمودند: این آداب همسفری است و پیامبر ما صلی الله علیه و آله بدان دستور داده است، ذمی که از این خُلق حَسن به وجد آمده بود، به آیین اسلام روی آورد.[20]

البته چنانچه متذکر شدیم راز توفیق در ارتباط صحیح است و الّا روابط غیر صحیح و با اشخاص و جوامع ناسالم، مهالک سختی را به دنبال دارد.

قال علی علیه السلام: مُجالَسَةُ اهْلِ الْهَوی، مُنْساةٌ لِلایمانِ وَمُحَضِّرَةٌ لِلشَّیطانِ.[21]

همنشینی و مجالست با هوا پرستان، موجب دور شدن ایمان گشته و شیطان را احضار می کند.

عبادت

معرفت و شناخت خداوند مهمترین و اساسی ترین تاثیر را در موفقیت انسان ایجاد می کند. چنین شناختی که طبعاً در پی او عمل به فرامین پروردگار و اطاعت و عبادت حقّ قرار گرفته است، عامل اول در توفیق می باشد به طوری که سایر عوامل دیگر در پرتو آن ارزش می یابند.

قال الصادق علیه السلام: ما تَقَرَّبَ الْعَبْدُ الَی اللَّهِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ بِشَی ءٍ افْضَلُ مِنَ الصَّلاةِ.[22]

بنده بعد از شناخت خداوند به چیزی برتر از نماز، تقرّب به خدا نجسته است.

تفکر در عبادت، اخلاص در آن و نوع طاعت، همگی تأثیر کمی و کیفی خاص خود را در موفقیت عابد به جای می گذارند. تفکر، به عبادت بینش می دهد، اخلاص آن را در یک سوی واحد قرار داده و البته اثر عبادت های سخت و مداوم برای رسیدن عبادت کننده به مقام قرب الهی قابل انکار نیست.

در میان عبادات، بعد از نماز، دعا و استغاثه به درگاه کردگار در این راستا تأثیر بیشتری دارند.

قال علی علیه السلام: الدُّعاءُ مَقالیدُ الْفَلاحِ وَ مَصابیحُ النَّجاحِ.[23]

دعا کلیدهای رستگاری و چراغ های پیروزی است.

ترک معاصی

اعطای موفقیت، تنها در ید قدرت خداوند است و عصیان و نافرمانی او موجب سلب این موهبت بزرگ می شود.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اتَّقُوا الذُّنُوبَ فَانَّها مُمْحِقَةٌ لِلْخَیراتِ.[24]

از گناهان بپرهیزید که آنها خیرات را نابود می کنند.

ثمره ترک معاصی و دوری از آنها، توفیق آدمی در راهیابی به خواسته های باقی و در نتیجه سعادت دنیوی و اخروی است.

قال علی علیه السلام: اوْصیکمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَی اللَّهِ، فَانَّهَا الزِّمامُ وَ الْقِوامُ، فَتَمَسَّکوا بِوَثائقِها، وَ اعْتَصَمُوا بِحَقائِقِها، تَؤُلْ بِکمْ الی اکنانِ الدَّعَةِ، وَ اوْطانِ السَّعَةِ، وَ مَعاقِلِ الْحِرْزِ، وَ مَنازِلِ الْعِزِّ.[25]

ای بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش می کنم که زمام عبادات و قوام زندگی پرسعادت به تقوا و پرهیز از گناه است، پس به وسیله های مطمئن متمسک شوید و به تقوای الهی چنگ زنید که شما را به سرمنزل آرامش و منزلگاه های وسیع و قلعه های محکم و سراهای عزّت می رساند.

آمادگی برای قیامت

آمادگی برای قیامت فضای زندگی را تغییر می دهد و شیوه نگرش به دنیا را دگرگون می سازد. چنین انسانی، دنیا را تنها ابزاری می بیند ناپایدار، و لذا به آن دل نمی بندد، و بیش از حد نیازش برای گذر از این حائل بهره نمی چیند.

قال الصادق علیه السلام: اکثِرُوا ذِکرَ الْمَوْتِ فَانَّهُ ما اکثَرَ ذِکرَ الْمَوْتِ انْسانٌ الّا زَهَدَ فِی الدُّنْیا.[26]

بسیار یاد مرگ کنید، چرا که نیست کسی یاد مرگ کند، مگر اینکه ترک دنیا گوید و زهد پیشه کند.

یادآوری مرگ که خود نوعی آمادگی برای آن می باشد، قلب را حیات می دهد و از خمودگی و سستی خارج می سازد.

قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اکثِرُوا ذِکرَ الْمَوْتِ، فَما مِنْ عَبْدٍ اکثَرَ ذِکرَهُ الّا احْیی اللَّهُ قَلْبَهُ وَ هَوَّنَ عَلَیهِ الْمَوْتُ.[27]

بسیار یاد مرگ کنید، زیرا بنده ای نیست که یاد مرگ را بسیار داشته باشد مگر اینکه خداوند قلبش را احیاء می کند، و سکرات و شدت مرگ بر او آسان می شود.

و امیال دنیوی را می کاهد.

قال علی علیه السلام: مَنْ اکثَرَ مِنْ ذِکرِ الْمَوْتِ قَلَّتْ فِی الدُّنْیا رَغْبَتُهُ.[28]

آنکه بسیار در دنیا ذکر مرگ داشته باشد، میل و رغبتش به دنیا کم می گردد.

آنکه همواره یاد مرگ را در دل می پروراند به تجملات دنیا نظر نمی کند و سرمایه قناعت را از دست نمی دهد و همین سرمایه موجبی است برای راحتی جسمش در دنیا.

قال الحسین علیه السلام: الْقُنُوعُ راحَةُ الْابْدانِ.[29]

قناعت، مایه راحتی و آرامش بدن ها است.

و عاملی است برای رسیدن به حیات طیبه و زندگی خوشی که در قرآن کریم به زنان و مردان با ایمان و دارای عمل صالح وعده داده شده است.

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ اوْانْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیوةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ اجْرَهُمْ بِاحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ.[30]

هر زن یا مردی مؤمن کاری شایسته انجام دهد، او را به حیاتی پاک زنده می داریم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می داده اند خواهیم داد.

ناگفته نماند که از حضرت امیر علیه السلام تفسیر این آیه شریفه و مراد از «حیوة طیبه» را

پرسیدند، حضرت در پاسخ فرمود:

هِی الْقَناعَةُ.[31]

زندگی پاکیزه، قناعت است.

پی نوشت ها

[1] سوره هود، آيه 88.

[2] غررالحكم.

[3] توحيد مفضل، ص 242.

[4] غررالحكم.

[5] همان.

[6] بحارالأنوار، ج 70، ص 211.

[7] نهج ‏البلاغه، حكمت 202 به ترتيب فيض الاسلام و 211 به ترتيب صبحى صالح.

[8] بحارالأنوار، ج 77، ص 211.

[9] نهج ‏البلاغه، خطبه 225، به ترتيب فيض الاسلام و 234 به ترتيب صبحى صالح.

[10] سوره آل عمران، آيه 159.

[11] سوره طلاق، آيه 12.

[12] سوره العلق، آيه 1 تا 4.

[13] بحارالأنوار، ج 77، ص 175.

[14] كنزالعمال، 28911.

[15] نهج البلاغه، حكمت 198 به ترتيب فيض الاسلام و 207 به ترتيب صبحى صالح.

[16] وسايل الشيعة، ج 12، ص 11.

[17] همان، ج 12، ص 37.

[18] تنبيه الخواطر، ج 2، ص 134.

[19] غررالحكم.

[20] قرب الاسناد، ص 7.

[21] شرح نهج‏البلاغه ابن ابى حديد، ج 6، ص 354.

[22] تنبيه ‏الخواطر، ج 2، ص 86.

[23] تنبيه‏ الخواطر، ص 390.

[24] بحارالأنوار، ج 73، ص 377.

[25] نهج ‏البلاغه، خطبه 186 به ترتيب فيض‏الاسلام و 195 به ترتيب صبحى صالح.

[26] بحارالأنوار، ج 82، ص 168.

[27] كنزالعمال، 42105.

[28] غررالحكم.

[29] بحارالأنوار، ج 78، ص 128.

[30] سوره نحل، آيه 97.

[31] نهج‏البلاغه، حكمت 220 به ترتيب فيض‏الاسلام و 229 به ترتيب صبحى صالح.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *