محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – قسمت نهم

خانه / پیشنهاد ویژه / محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – قسمت نهم

محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – قسمت نهم

مناجات با خدا در كنار وظايف ديگر

     در جلسه گذشته بحث ما به اين جا رسيد که از جمله علامت‌هاي دوستان خدا اين است که منتظرند شب فرا برسد و در خلوت با خدا به راز و نياز بپردازند. هم‌چنين در تبيين چرايي انتخاب شب براي مناجات و راز و نياز با خدا گفتيم که راز اين‌کار آن است که علاوه بر اين‌که در شب آرامش برقرار، سر و صداها خاموش و هر کس به دنبال استراحت خودش است، تاريکي نيز به تمرکز بيشتر انسان کمک مي‌کند. در آیات قرآن نیز به اين نکته اشاره شده است و مي‌فرمايد: دلیل اين‌که تأکيد مي‌کنيم دوثلث یا نصف شب را به عبادت بپرداز، اين است ‌که عبادت شب اثرگذارتر است؛ إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْأً وَأَقْوَمُ قِيلًا[1].  هم‌چنین به یک نکته ديگر اشاره می‌کند و می‌گوید؛ إِنَّ لَكَ فِي اَلنَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا[2]؛ هنگام روز فرصت عبادت‌هاي چندين ساعته را ندارید و روز تکاليف، رفت و آمدها و گرفتاري‌هايي دارد که مانع از خلوت با خدا می‌شود. در روایات نیز سفارشات بسیاری درباره سحرخيزي و عبادت و سجده‌هاي طولاني در شب شده است. از جمله آن‌ها روايت نوف ‌بکالي است که امیرمؤمنان علیه‌السلام در آن  وضع متقين را در شب و روز بيان مي‌کند و مي‌گويد کار آن‌ها در شب اين است که به نماز مي‌ايستند و قرآن را با لحن خوب و ترتيل تلاوت مي‌کنند. سپس اضافه مي‌فرماید آن‌ها شب را در رکوع و سجده به صبح می‌رسانند و گاهي پيشاني و صورتشان را روي زمين فرش مي‌کنند و اشک از چشمان‌شان جاري مي‌شود. به هر حال تأکيداتي که درباره سحرخيزي شده، کم‌نظير است و در منابع ديني به کمتر چيزي اين همه تأکيد شده است.

سلسله جلسات اخلاقی علامه مصباح یزدی حفظه الله تعالی

محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – قسمت نهم

     در این‌جا اين پرسش مطرح می‌شود که اگر ما بخواهيم به دستورات قرآن عمل کنيم و دو ثلث شب را به عبادت بپردازيم و بين‌الطلوعين نیز بیدار بمانیم و به تعقيبات نماز بپردازیم، چگونه به کارهاي ديگرمان برسيم؟ با توجه به اين‌که برای روز نیز مستحباتي وارد شده است و حتي هر ساعت از ‌روز دعاي مخصوص دارد و هنوز اين دعاها تمام نشده، وقت نافله و نماز ظهر و عصر و دعاهايي که بعد از آن وارد شده می‌شود. کسي که دو ثلث شب را عبادت کرده، ديگر حال و نشاطي برای کار ندارد؛ اگر دانشجوست، سر کلاس چرت مي‌زند و اگر کارگر و کشاورز است، توان فعاليت ندارد. اوصاف اين‌گونه اشخاص نیز در روايات آمده است که چهر‌ه‌ها زردرنگ، رنگ‌ها پريده و لب‌هایشان خشکيده است. در این‌صورت کاري از پيش نمي‌رود. چنین کسي حتي برای عبادت‌هاي روز نیز نشاطي ندارد. حال اگر الگوي مؤمن ايده‌آل اين است، چگونه باید تکالیف اجتماعی را انجام داد؟ پيشرفت علمي‌ و فعاليت‌هاي اجتماعي و سياسي جامعه‌اي که از اين‌گونه افراد تشکيل شده، چه مي‌شود؟ این مسأله منحصر در سحرخیزی نیست و بسیاری از تکالیف دیگر هم هست که در صورت عمل به آن‌ها، برای کارهای دیگر وقت و توان باقی نمی‌ماند. اگرلازمه عمل به این دستورات، داشتن جامعه‌ای سست، بي‌حال و بي‌رمق باشد که مورد تأیید اسلام نیست، پس چرا نسبت به انجام آن‌ها اين همه سفارش و تأکيد شده است؟

نياز به متخصص در استفاده از منابع ديني

     براي اين‌که ذهن‌ها آماده پذيرفتن جواب بشوند، از تشبيه منابع ديني به کتاب‌هاي طبي استفاده می‌کنیم. در این‌‌گونه از کتاب‌ها بخشي از کتاب‌ درباره گياهان، داروها، املاح، غذاها و…  است. روشن است که این‌گونه کتاب‌ها درصدد بیان خواص گیاهان و داروهاست و عمل به آن‌ها به معنای سفارش به مصرف همه گياهان و داروهای مذکور نیست. از این‌رو در کتاب‌هاي جامع‌تر، ضررها و مصلح  اين موارد را نیز مي‌نويسند. برای عمل به این کتاب‌ها بايد نزد پزشک رفت و پس از معاينه‌ و آزمايش، نسخه‌ای برای استفاده از دارو گرفت، و هرچه مهارت و تجربه پزشک و اطلاع او از انواع دارو‌ها و غذاها بيشتر باشد، نسخه بهتري مي‌نويسد. همین قضیه درباره دستورات منابع دینی نیز مطرح است.

     گاهی برخی از عوام با استناد به روایات ثواب گریه بر امام حسین علیه‌السلام، می‌گویند ما در طول سال همه گناهان را مرتکب مي‌شويم و روز عاشورا چند قطره اشک مي‌ريزيم و بخشیده می‌شویم! اينها توجه ندارند که این روایات در مقام بيان اين است که اشک ريختن در عزاي سيدالشهدا چنين توان و اقتضايي دارد، اما این تأثیر نیاز به شرايطي دارد که باید فراهم شوند. بنابراین باید به اين نکته توجه داشته باشيم که تعریف یا مذمت چیزی در روايات، به معنای تجويز مطلق عمل طبق آن  نيست، و همان‌‌طور که در احکام فقهي بايد به مجتهد فقيه مراجعه کنيم تا همه مستندات فقهی را  کنار هم بگذارد و پس از ملاحظه مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ و عام و خاص آن وظيفه ما را بيان کند، در  مسايل اخلاقي نيز بايد به متخصص خودش رجوع کرد. به‌خصوص که بسياري از  اين مسايل  از واجبات بسيار مهم است و متخصصي که در اين موضوعات کار کرده است، مجموع مستندات را درنظر مي‌گيرد و با توجه به نيازها و استعدادهاي طرف براي او عملي را تجويز مي‌کند.

     نقل شده است که يکي از اصحاب امام صادق عليه‌السلام دوستي نصراني داشت که کم‌کم او را هدايت کرد و او حاضر شد که مسلمان شود. نيمه شبي به در خانه دوست تازه مسلمان خود رفت و او را براي نماز شب به مسجد برد. پس از نماز شب نيز به او گفت: ديگر نزديک صبح است، صبر کن نماز صبح‌مان را هم بخوانيم، و بعد از نماز صبح نيز او را براي تعقيبات تا طلوع آفتاب نگه‌داشت. بالاخره هر دو به منزل بازگشتند. اما شب‌هنگام وقتي آن مسلمان دوباره براي دعوت به نماز شب به در خانه دوستش آمد، آن تازه مسلمان گفت: فلاني! شما دين خوبي داريد، اما اين دين براي آدم‌هاي بيکار خوب است. من زن و بچه دارم و نمي‌توانم اين‌گونه زندگي کنم. همان دين خودمان برايم خوب بود. امام صادق عليه‌السلام اين مثل را مي‌زنند و مي‌فرمايند: از همان راهي که او را وارد اسلام کرده بود، بيرونش کرد. بنابراين بدون شناخت ظرفيت، شرايط زندگي‌، و ميزان معرفت، سن، توان بدني، و وظايف مختلف خانوادگي و اجتماعي‌ فرد، نمي‌توان براي او دستورالعملي را تجويز کرد.

محبت خدا را چو دریابی دُرّ یابی – قسمت نهم

تقسيم کار

     بنابر آن‌چه گفتيم، فقيهي که بر اين‌ مسايل احاطه دارد، نوعي تقسيم کار را تجوير مي‌کند. به عبارت ديگر عمل به دستورات ديني به معناي انجام همه کارها در همه اوقات نيست، و بايد به نوعي تقسيم کار کرد. برخی از روایات بر این دلالت دارند که انسان در شبانه‌روز باید چند گونه کار داشته باشد. در روايتی توصیه شده است که ساعات شبانه روز را سه بخش کنيد: بخشی براي خواب و نيازهاي بدني‌، بخشي براي تحصيل روزي، و بخشی نيز براي عبادت. در روایت دیگری بخشی با عنوان معاشرت با دوستان و لذت بردن از حلال اضافه شده است و انجام آن را تضمینی برای انجام صحیح وظایف دیگر معرفی کرده است.[3]‏ با توجه به این نكات درمی‌يابيم که اين روايات در مقام بيان لزوم تقسيم ساعات شبانه‌روز به سه يا چهار قسمت مساوي نيست، بلکه اجمالا در مقام نهي از يک سويه شدن زندگي است.

اقسام وظايف

     با استفاده از منابع ديني، اعم از آيات، روايات و سيره اهل‌بيت عليهم‌السلام،  کارهاي ما به دو دسته کلي فردي و اجتماعي تقسيم مي‌شود. ما وظايفي اجتماعي نسبت به پدر، مادر، همسر، فرزند، همسايه، استاد، و شاگرد داريم تا برسد به امام و مسئولان کشور و حتى کشورهاي دوست يا دشمن. دسته‌اي ديگر از وظايف نيز مربوط به خود شخص است به گونه‌اي كه فرد ديگري باشد يا نباشد، شخص بايد آن‌ها را انجام دهد. البته مسائل فردي هم خود به سه دسته نيازهاي ضروري بدني، رواني و ارتباط با خدا تقسيم مي‌شود. نيازهاي ضروري بدني[4] نيازهايي است كه همه انسان‌ها دارند و مفري از آن نيست. همه انسان‌ها به غذا، لباس و مسکن نياز دارند. در اين‌گونه از نيازها سخن از اين‌ نيست که شرعا تأمين آنها في‌حد‌نفسه واجب، حرام يا مستحب است، زيرا هر انساني براي زنده‌ماندن بايد آن‌ها را تأمين کند. البته اگر مؤمن اين کارها را به قصد اطاعت خدا و براي کسب رضاي خدا انجام دهد، اين‌ها نيز عبادت مي‌شود، ولي اين‌کار تکليفي واجب نيست، و هنر مؤمن است که مي‌تواند همه اين کارها را ـ حتي حيواني‌ترين ‌آن‌ها را ـ به قصد اطاعت خدا انجام بدهد و آن را به عبادتي بزرگ (واجب يا مستحب) تبديل کند.

     نيازهاي رواني نيازهايي است که مربوط به بدن انسان نيست، اما انسانيت و روان انسان به آن‌ها نيازمند است. هر انساني مي‌خواهد عزت نفس داشته باشد و آبرومند باشد. البته ممکن است کسي با گدايي زنده بماند، ولي اين شأن انسان محترم نيست. و بالاخره دسته سوم از نيازها به ارتباط با خدا و عبادت او برمي‌گردد که به يك معنا مي‌توان آن را نيز از نيازهاي رواني انسان دانست.

     مسائل اجتماعي نيز به دو بخش عمده‌ نيازهاي مادي و معنوي تقسيم مي‌شود. افزون بر همه اين‌ها، ما انسان‌ها نياز ديگري داريم و آن نياز به تحصيل علم است. روشن است که تحصيل علم هم براي مسائل فردي‌ و هم براي مسائل اجتماعي امر واجبي است. البته بايد دانست که همه اين کار‌ها را مي‌توانيم به قصد قربت و براي اطاعت خدا انجام دهيم و همه‌ آن‌‌ها عبادت ‌شود.

     يکي ديگر از نيازها، نيازهاي دفاعي و امنيتي است که اگر دشمن داخلي يا خارجي بخواهد نظم جامعه را بر هم بزند، بايد دستگاه امنيتي و نيروي دفاعي پاسخ آن‌ها را بدهد. تأمين اين نياز کار يک فرد نيست و نيازمند دستگاه منظم وسيعي است. همه اين‌ها نيازهاي زندگي ما در دنياست و اسلام از ما خواسته است که در همه اين امور نمونه باشيم. همه اين فعاليت‌ها بايد انجام بگيرد، اما همه بايد سمت‌وسوي الهي داشته باشد.

نياز به مناجات با خدا

     برخي خيال مي‌کنند که عبادت در آن‌جايي که توصيه به عبادت در دوثلث يا نيمي از شب شده است، به معناي هر کاري است که انسان براي خدا انجام دهد، و به رواياتي از قبيل ‏ الْعِبَادَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَجْزَاءٍ فِي طَلَبِ‏ الْحَلَالِ‏[5] استناد مي‌کنند؛ ولي اين‌گونه نيست و  منظور رواياتي که مي‌گويد بخشي از اوقات خود را براي عبادت و مناجات با خدا قرار بده، کارهاي ديگر نيست. يکي از مهم‌ترين کارها نزد عقلا مسأله مديريت جامعه است که همه شئون ديگر را تحت الشعاع خود قرار مي‌دهد. اين اهميت به اندازه‌اي است که برخي از روايات فايده اجراي يک حد الهي براي جامعه را بيش از چهل روز بارندگي معرفي کرده است. اميرمؤمنان سلام‌الله‌عليه هنگامي که مالک اشتر را به عنوان فرماندار مصر مي‌فرستادند دستورالعملي نيز براي ايشان نوشتند که در آن تمام ارکان دولت، کيفيت معامله با آن‌ها و وظايف هر يک را به‌صورت مفصل شرح داده‌اند، اما در ضمن همه اين اوامر از او مي‌خواهند که بهترين اوقات خود را براي عبادت خدا قرار بدهد. نکته جالب اين است که در آن دستورالعمل مي‌فرمايند: گرچه هر کاري را براي خدا انجام بدهي و ضرري براي مردم نداشته باشد، عبادت است، اما بهترين اوقات خود را در شبانه روز براي عبادت خدا و مناجات با او قرار بده! ضمنا سفارش مي‌کنند که مبادا گوشه اين عبادت‌ها را سوراخ کني و از آن‌ها کم بگذاري!  بايد آن‌ها را در بهترين اوقات به صورت کامل انجام بدهي و اين است که تو را در عمل به ساير وظايف کمک مي‌کند.

     در يک تقسيم‌بندي کلي هر کدام از اموري که نام برديم به واجب و مستحب تقسيم مي‌شود[6] که در تزاحم بين آن‌ها بايد مستحب را فداي واجب کرد. اين مسايل روشن است، اما مشکل در جايي است که واجبي درباره شخص با واجبي درباره خانواده و يا با واجبي درباره جامعه تزاحم پيدا کند. مثلا حفظ سلامتي واجب است و انسان بايد مراقب خوراکي‌هاي خود باشد و آن‌ها را از ميکروب‌ها ضدعفوني کند، ولي در جبهه و خط مقدم صحبت اين‌ها نيست. در آن‌جا گاهي انسان بايد به يک لقمه نان جو يا نصف خرما اکتفا کند. حال اين پرسش مطرح مي‌شود که در تزاحم بين سلامتي انسان با يک واجب شرعي و يا عبادي همانند احترام به پدر و مادر يا نماز چه بايد کرد؟ بنابراين ما بايد بين واجبات نيز تشخيص بدهيم که در مقام تزاحم کدام واجب‌تر است.

اختلاف شرايط؛ زمينه‌ساز اختلاف تکليف

     برخي از عوامل بين همه انسان‌ها مشترک است و در شرايطي همه انسان‌ها وظايف فردي‌ و اجتماعي‌مشابهي دارند، ولي گاهي عواملي منشأ اختلاف تکليف مي‌شود. مثلا تکليف يک دختر بچه نه ساله با جواني که به رشد و کمال کافي رسيده است، متفاوت است. نمي‌توان به بچه نه ساله، دقيقا احکام واجب يا مستحب نماز به‌خصوص آن‌چه مربوط به نيت مي‌شود را ياد داد و گاهي براي وادار کردن او به نماز بايد به او وعده جايزه هم داد تا انگيزه نمازخواندن پيدا کند، اما آيا اگر جواني براي جايزه نماز بخواند، نمازش قبول است؟! اين اختلاف تکليفي است که در اثر اختلاف سن پديد مي‌آيد. گاهي اختلاف در اثر اختلاف جنسيت است. مرد و زن با هم تفاوت‌هايي دارند و برخي احکام مخصوص يکي از آن‌هاست. گاهي اختلاف تکليف به‌خاطر استعدادهاي خدادادي است. حتي بعضي از توانمندي‌هاي کسبي نيز موجب تفاوت تکليف مي‌شود. مثلا وظيفه کسي‌که براي كسب روزي زحمت مي‌كشد با کسي که از روي تنبلي يا مسايل ديگر فقير است، متفاوت است. و بالاخره برخي از مسائل در شرايط استثنايي همانند جنگ، زلزله و امثال آن پيش مي‌آيد. روشن است که در چنين شرايطي وظيفه جديدي براي افراد پديد مي‌آيد که غالبا به صورت واجب کفايي است و اگر من به الکفايه بود از ديگران ساقط مي‌شود، ولي اگر نبود همه موظفند که کمک کنند و تکليف از دوش هيچ کس برنداشته نمي‌شود.

     از آن‌جا که در تهيه برنامه براي رفتار انسان بايد همه اين عوامل لحاظ شود، مي‌بايست با کساني که هم احاطه علمي دارند و هم مي‌توانند شرايط افراد را درک کنند، مشورت کرد. از يک مبتدي – به‌خصوص يک نوجوان- نمي‌توان انتظار داشت که خود همه اين‌ها را محاسبه کند و واجب را از اوجب و مهم را از اهم تشخيص دهد. بايد کساني که تخصص‌هايي در مسائل تربيتي و اخلاقي دارند، بار را بر دوش بگيرند و ديگران را راهنمايي کنند. مجموع اين مسايل به انسان مي‌فهماند که تکاليف افراد نسبت به شرايط مختلف متفاوت است. ممکن است براي کسي بلندشدن يک ربع ساعت پيش از نماز صبح و خواندن نماز شب کافي باشد، اما براي ديگري که کار لازم و تکليف واجبي ندارد، عبادت دو ثلث شب و حتى احياي آن خيلي خوب باشد.

     نتيجه اين‌که ما تکاليف مختلفي داريم که بايد وظايف و موقعيت اجتماعي خودمان را تعيين کنيم و بدانيم چه مسئوليت‌هايي را به عهده گرفته‌ايم و چه مسئوليت‌هايي را بايد به عهده بگيريم؟ بايد ببينيم چه کارهايي روي زمين مانده و ما توان انجامش را داريم، هر کدام اهميت بيشتري دارد، آن را انتخاب کنيم.

وفقنالله واياکم ان‌شاءالله   

[1] مزمل، 6.

[2] مزمل، 7.

[3] اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ‏ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ (تحف‌العقول، 409)

[4] به اين نياز در اصطلاح روان‌شناسي نيازهاي فيزيولوژيک مي‌گويند.

[5] جامع الأخبار(للشعيري)، ص 139.

[6] از آن‌جايي که بحث درباره کارهايي است که بايد انجام داد،‌ مکروه و حرام مورد بحث نيست.

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *