چهل فرسخ پياده‌روي براي دیدار سيّدالشهدا (علیه‌السلام)

چهل فرسخ پياده‌روي براي دیدار سيّدالشهدا (علیه‌السلام)

خانه / مراسمات / برنامه های هیأت / ماه های قمری / محرم / چهل فرسخ پياده‌روي براي دیدار سيّدالشهدا (علیه‌السلام)

بعضي افراد آن چنان براي زيارت امام حسين علیه السلام مشتاق‌اند كه حاضرند در روز اربعین مسافت‌های بسیار زیادی را پياده‌روي كنند تا به مقصود و حرم حسینی برسند.

چهل فرسخ پیاده‌روی برای دیدار سیّدالشهدا علیه السلام

یكی از دوستان بنده نقل می‌كرد که پنجاه سال پیش كنار ضریح حضرت سیّدالشهدا علیه السلام  مشغول زیارت بودم، ناگهان متوجّه پیرمردی شدم كه با لباسی كه مملو از گرد و غبار بود وارد حرم مطهّر شد، پس به سمت ضریح آمد و خطاب به حضرت سیّدالشهدا علیه السلام  عرض كرد: «ثروتی نداشتم كه با آن مركبی كرایه كنم، از منزل تا حرم را كه چهل فرسخ بود به عشق زیارت تو، با پای پیاده آمدم.» این چه عشق و شوری است كه پیرمرد فقیر و ناتوان را به حرم معشوق می‌كشاند.

در بیابان گر به شوق كعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر كند خار مغیلان، غم مخور

(حافظ شیرازی) 

سپس آن پیرمرد به حضرت عرض كرد: «برای اولین بار به كربلا آمدم. از آن جایی كه آدرس نداشتم، از دیگران مسیر حرم شما را می‌پرسیدم تا به اینجا رسیدم. سواد كافی ندارم تا زیارت ‌نامة شما را بخوانم، امّا حسین جان! در روز قیامت در میان جمعیت انبوه نمی‌توانم شما را پیدا كنم. به اینجا آمدم تا به شما بگویم، در روز قیامت، خود در جست‌جوی من باش، دست مرا بگیر و مرا در كنار خودت در بهشت قرار بده.»

زائران حسینی، شریک ثواب شهدای کربلا

افرادی که برای زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام  به کربلا می‌روند و برای مصائب ایشان اشک می‌ریزند در پاداش عظیمی که برای شهدای کربلا در نظر گرفته شده شریک هستند. این حقیقت را جابر بن عبدالله انصاری از رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)  نقل کرده است.

یک داستان کوتاه

عطیه عوفی نقل می‌کند که با جابر براى زیارت حضرت سیّدالشهدا علیه السلام  به كربلا آمدیم. جابر غسل كرد و بر خود عطر زد. از آن‌جایی که جابر نابینا بود، دستش را گرفتم و بر قبر مطهّر حضرت سیّدالشهدا علیه السلام  گذاشتم. ناگهان بیهوش شد و به زمین افتاد. بر صورت ایشان آب ریختم تا به هوش بیاید. بعد از آنکه به‌هوش آمد با سوز دل سخنانى جگرسوز به محضر حضرت امام حسین علیه السلام  عرضه داشت؛ سپس به شهداى گرانقدر كربلا سلام كرد و در پایان گفت: «ما نیز در مجادله، مقاتله و یارى ذرّیة خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم)  و شهادت در محضر او شریك بودیم.»

عطیّه که از کلام جابر شگفت زده شده بود پرسید: «ما رنجى نبردیم و شمشیرى نزدیم، سرهاى این گروه از بدن جدا و همسران‌شان بیوه، و فرزندان‌شان یتیم شدند، چگونه در اجر با ایشان شریك هستیم؟» جابر در پاسخ گفت: «عطیّه! من خود از رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم  شنیدم كه فرمود: هر كس عمل قومى را دوست دارد، در ثواب آن عمل با آنان شریك است.» سپس گفت: «اى عطیّه! رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نیّت من و اصحابم بر همان نیّت حسین علیه السلام  و اصحاب اوست .»

از این حکایت مهم و معتبر می‌توان دو نتیجه مهم گرفت؛ اول آنکه نیّت خیر دارای ارزش فراوانی است و می‌تواند انسان را به كاروان نور متصل سازد. دوم آنکه نیّت و عمل امام‌حسین علیه السلام  و یارانش از چه عظمتى برخوردار است كه رسول‌خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)  براى شركت در ثواب شهداى كربلا نیّت خود را همانند نیت حضرت سیدالشهدا (صلی الله علیه و آله و سلم)  و یاران‌شان می‌داند.

حضور حضرت سیدالشهدا علیه السلام  در لحظة جان دادن

کسانی که توفیق نوحه‌خوانی و ذکر مصیبت برای حضرت سید الشهدا علیه السلام  را دارند به مقامات فراوانی دست می‌یابند. یکی از این موارد آن است که در هنگام جان دادن، حضرت سید الشهدا علیه السلام  بر بالین‌شان حاضر می‌شود تا جان دادن برای آنان آسان شود.

زمانى كه در شهر مقدس قم مشغول تحصیل علوم اسلامى و معارف اهل‌بیت: بودم، گاهى براى دیدار با والدین به تهران مى آمدم. در این میان با یكى از دوستان شهید، مجاهد فى سبیل اللّه، نواب صفوى آشنا شدم و به وسیله او به گروهى پیوستم كه تعدادى از آنان، از اولیاى خدا و بندگان خاص حق بودند. پیوستن به آن گروه براى بنده كه در سنین جوانى بودم، بركات معنوى فراوانی داشت و در تربیت و رشد معنوى و حالاتم بسیار مؤثر بود.

آن گروه، انسان‌هایی با كمال، مؤمن، دانا، عاشق اهل‌بیت: بوده و در گریه و سوز و گداز براى مصائب آل‌محمّد:كم نظیر بودند. یكى از آنان انسان باكرامت و بزرگوارى به نام حاج غلام على قندى بود. روزى مرا به خانه اش دعوت كرد، اتاقى را به من نشان داد و گفت: «این اتاق را مدت ها در اختیار “نظام رشتى” كه از منبرى هاى والاقدر و داراى سوز و حال كم نظیر بود، قرار داده بودم. نظام كه پس از فوت همسرش با تنها دخترش مى زیست، در این اتاق زندگى مى كرد. او وقتى منبر مى رفت و براى مردم ذكر مصیبت مى نمود، هیچ‌کس مثل خودش گریه نمى كرد و ناله نمى زد.

روز آخر عمرش در همین جا وضو گرفت، دخترش را صدا زد  و گفت: دخترم كنار من بنشین و دست در دست من بگذار، هنگامى كه دستت را فشردم به سرعت مرا بلند كن، زیرا ارباب باوفایم حضرت امام حسین علیه السلام  به بالینم مى آید و من مى خواهم نسبت به آن بزرگوار اظهار ادب كنم!

دختر مى گوید: كنار پدر نشستم و دست در دستش گذاشتم، چون دستم را فشرد به سرعت او را از میان رختخواب بلند كردم، مشاهده كردم که مودّبانه می‌گفت: “السلام علیك یا ابا عبداللّه!” و سپس با حالتى خوش جان داد و از دنیا رفت.»

برگرفته از کتاب آیین اشک عزا در سوگ سید الشهدا علیه السلام، نوشته استاد حسین انصاریان

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *