تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد هفتم، سوره بقره، آیه۱۴۴

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسیر تسنیم (اجمالی)| جلد هفتم، سوره بقره، آیه۱۴۴

قبله قرار دادن بیت‏مقدس از رواج تعصب جاهلی مشرکان جلوگیری کرد؛ لیکن پس از هجرت با تعصب خام یهودیان مدینه روبرو شد که بیت‏مقدس قبله ماست و مسلمانان در قبله استقلال ندارند.

قد نری تقلّب وجهک فی السماء فلنولّینّک قبله ترضیها فولّ وجهک شطر المسجد الحرام وحیث‏ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره وإنّ الذین أُوتوا الکتاب لیعلمون أنّه الحق من ربّهم وما الله بغافلٍ عمّا یعملون(۱۴۴)

گزیده تفسیر
قبله قرار دادن بیت‏مقدس از رواج تعصب جاهلی مشرکان جلوگیری کرد؛ لیکن پس از هجرت با تعصب خام یهودیان مدینه روبرو شد که بیت‏مقدس قبله ماست و مسلمانان در قبله استقلال ندارند. این تعصب و طعن تحقیرآمیز، سبب احساس ذلت در مسلمانان و نیز باعث توهم پیروی آنان از یهودیان می‌شد، از این‏رو رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با زبان حال در این باره دعا می‌کرد و چشم‏به‏راه فرشته وحی، پیوسته نگاه خود را در آسمان می‌گرداند و برای حل این مشکل به انتظار وحی بود. روگردانی مکرر و مستدام و شدید آن حضرت در چهره آسمان، مسبوق به اذن خداوند و با وجه ظاهری و نیز توجه قلبی و
۳۷۴

نیایش حالی و درونی بوده است.
رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به اذن و رضای خداوند خواستار تغییر قبله بود. آن حضرت، رضای شخصی، قومی یا نژادی نداشت. او قبله‌ای را می‌پسندید که خداپسند باشد و خدا قبله‌ای را می‌پسندد که ضمن پاسداری از حرمت پیامبران(علیهم السلام) از طعنِ نابخردان مصون باشد و کعبه افزون بر قدمت و مطاف و قبله بودن آن بنای عتیق برای پیامبران(علیهم السلام) از هرگونه آسیب طعن غیرمسلمانان مصون بود.
سرانجام دوره قبله آزمون به سر رسید و دوران قبله جاوید طلوع کرد و چنین قبله جاوید مورد رضای رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است که رضایت وی آیت رضوان الهی است.
در مسئله تغییر قبله نه تنها فرمان استقبال به کعبه نازل شد، بلکه در عمل نیز خدای سبحان جابه‌جایی نمازگزاران را خود برعهده گرفت و رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را به سوی کعبه برگرداند. توجه آن حضرت در حال نماز، از جانب بیت‏مقدس به سوی کعبه و قرار گرفتن در برابر ناودان کعبه، در شمار معجزاتِ فعلی پیامبر بزرگ اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است.
مراد از «وجه» در این فرمان الهی که «رو به جانب مسجدحرام کن»، همه مقادیم بدن است؛ نه تنها صورت.
رو کردن به کعبه، شرط صحت اصل نماز است، از این‏رو اختصاصی به پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) ندارد و شامل همه نمازگزاران در همه اعصار می‌شود.
قبله، کعبه است؛ نه مسجدحرام و مکه و حرم. قبله صرفاً همان بُعد خاصی است که کعبه در آن واقع است. البته هرچه انسان از آن دورتر باشد شعاع استقبال وسیع‌تر است؛یعنی استقبال وسعت دارد،نه قبله، و در استقبال

۳۷۵

نماز نیز استقبال حقیقی عرفی مراد است، نه استقبالِ حقیقی هندسی و ریاضی.
اهل کتاب با اینکه از حقانیت قبله مسلمانان و تغییر آن آگاه بودند، طعن می‌زدند. خدای سبحان که در کمین تبهکاران است از کارهای آنان غافل نیست و سرانجام آنها را کیفر خواهد داد.

تفسیر

مفردات
قد: واژه قد مفید تحقیق است و کثرت از متعلَّق آن استظهار می‌شود؛ نه از خود کلمه «قد» ۱ در بحث تفسیری این نکته توضیح داده خواهد شد که کلمه «تقلب» از تحوّل مکرر حکایت دارد.
آنچه زمخشری درباره افاده کثرت از کلمه «قد» مطرح کرده مورد نقد ابوحیان قرار گرفته ۲ که خود زمخشری با عنوان «ربما» که مفید قلت است یاد کرده است ۳٫
شطر: طبق آنچه در برخی تفاسیر آمده به معنای نحو (ناحیه)، قصد و تِلقاء است ۴ ، هرچند، عنوان نصف، بعض و جزء را نیز از معانی آن دانستند. طریحی شطر را به جهت (سمت) و نحو (ناحیه) معنا کرده آنگاه گفته است: گاهی به معنای نصف و جزء می‌آید ۵٫
^ ۱ – ـ تفسیر البحر المحیط، ج ۱، ص ۶۰۲٫
^ ۲ – ـ همان.
^ ۳ – ـ الکشاف، ج ۱، ص ۲۰۱٫
^ ۴ – ـ جامع البیان، ج ۲، ص ۲۳ ـ ۲۴؛ التبیان، ج ۲، ص ۱۴؛ مجمع البیان،ج ۱ ـ ۲، ص ۴۲۰؛ نیز ر.ک: مفردات، ص ۴۵۳، «ش ط ر».
^ ۵ – ـ مجمع البحرین، ج ۱ ـ ۲، ص ۵۱۰؛ نیز ر.ک: معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۸۸؛ النهایه، ج ۲، ص ۴۷۳، «ش ط ر».

۳۷۶

اگر شطر به معنای بعض باشد، شاید سرّ تعبیر از کعبه به شطر، نه به عنوان کعبه، موازنه با بیت مقدس باشد، زیرا صَخْره ۱ شطر و بعض مسجد اقصاست و کعبه هم جزء و بعض مسجد حرام است.
تذکّر: محتمل است که شطر به معنای ناحیه بوده و مقصود از مسجد حرام همان کعبه باشد، چون مسجودٌإلیهاست و همان‌طور که مکان سجود به این نام (مسجد) شهرت می‌یابد سَمْت سجود نیز ممکن است به همین نام مشهور شود. البته احتمال اراده مسجد حرامِ معهود همچنان مطرح است، زیرا وسعت در استقبال است، نه در قبله؛ چنان‌که روشن خواهد شد.
المسجد: اسم مکان از ماده «سجود» است و چون سجده عبادت و کمال خضوع و نهایت تذلل در پیشگاه خداست ۲ ، اماکنی که برای پرستش خدا بنا شده را مسجد نامیده‌اند: ﴿وأَنَّ المسجدَ لله فلا تدعوا مع الله أحداً) ۳
الحرام: صفت مشبهه و به معنای چیزی است که دارای حریم و احترام بوده یا شرعاً عقلاً یا نقلاً یا عرفاً ممنوع باشد ۴ اصل «حرم» به معنای منع و بستن است در برابر «حلّ» که به معنای فتح و گشودن است. «حُرمت» به معنای چیزی است که هتک آن حلال نیست ۵٫
کعبه و اطراف آن حرمت و احترامی ویژه دارد و برخی کارها در آن حرام
^ ۱ – ـ صخره سنگی است در بیت مقد مانند حجر اسود مکه، مزار است و چون حَجَرین گویند مراد آن صخره و حجر اسود است (لغت‌نامه دهخدا، ج ۱۰، ص ۱۴۸۷۸، «صخره»).
^ ۲ – ـ معجم مقاییس اللغه، ج ۳، ص ۱۳۳، «س ج د».
^ ۳ – ـ سورهٴ جنّ، آیهٴ ۱۸٫
^ ۴ – ـ التحقیق، ج ۲، ص ۲۱۹؛ النهایه،ج ۱، ص ۳۷۳، «ح ر م».
^ ۵ – ـ النهایه، ج ۱، ص ۳۷۳؛ المصباح، ص ۱۳۱، «ح ر م».

۳۷۷

است، از این‌رو آنجا به «حرام» موصوف گشته، تا بدان حدّ که براثر غلبه و کاربرد فراوان، عنوان «المسجد الحرام» برای آن عَلَم شده است.

تناسب آیات
فصل اخیر از آیات سوره بقره که با ﴿سیقولُ السفهاءُ) ۱ آغاز شده مقصود و هدفی محوری دارد و آن تشریع استقبال کعبه و نسخ استقبال بیت‏مقدس است که آیه مورد بحث بازگوکننده آن است. خداوند سبحان نخست با آیه ﴿ولله المشرقُ والمغربُ) ۲ آنگاه با آیه ﴿ولن ترضی عنک الیهود) ۳ سپس با آیه ﴿وإذ جعلنا البیت) ۴ و اخیراً با آیه ﴿سیقولُ السفهاءُ…﴾ با اسلوبها و شیوه‌های گوناگون برای این مسئله زمینه‌سازی کرد و به گونه‌ای مردم را آماده ساخت که این حکم را انتظار بکشند ۵ ، به ویژه اِشعار دو آیه گذشته بر صدور فرمانی درباره قبله به گونه‌ای بود که اهل بلاغت، خبری را در این‏باره متوقع بودند ۶٫
از دیگر سو، در آیه قبل رحمت و رأفت خدای سبحان درباره عموم مردم بیان شد و آیه مورد بحث، رأفت خداوند را درباره خصوص پیامبرگرامی
^ ۱ – ـ آیهٴ ۱۴۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۱۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۰٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۵٫
^ ۵ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۲۶ ـ ۲۷٫
^ ۶ – ـ نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۶۵٫

۳۷۸

اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بیان می‌کند. طبق این بیان، تحویل قبله از بیت‏مقدس به کعبه افزون بر دارابودن فواید مذکور در آیات قبل، رأفت و رحمتی از خداوند درباره رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است ۱٫
طبق نظر برخی مفسران، ذیل آیه مورد بحث، یعنی ﴿وإنّ الذین أوتوا الکتب…﴾ و چهار آیه پس از آن، جملات معترضه‌ای است که بین جمله قبل و آیه شریفه ﴿ومن حیث خرجت) ۲ واقع شده ۳ و به مناقشه و اعتراض اهل کتاب بازمی‌گردد ۴ و پس از تحریر و تقریر حکم استقبال کعبه در صدر آیه، بیان می‌کند که آنان به حقانیت این تحویل و تغییر عالم بوده و آن را از نشانه‌های نبوت پیامبر اسلام(صلّی الله علیه وآله وسلّم) می‌دانستند ۵٫ این بخش از آیه به بیان حال سفیهان بازمی‌گردد؛ همانان که درباره تحویل قبله اعتراض و فتنه‌گری می‌کردند ۶٫
٭ ٭ ٭

راز اهتمام رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به تغییر قبله
همان‌طور که قبلاً بیان شد قرار دادن بیت‏مقدس به عنوان قبله و نیز تغییر قبله از بیت‏مقدس به سوی کعبه، دو آزمون برای برخورد با دو تعصب متفاوتِ مشرکان و اهل کتاب بود. نخست تعصب جاهلی اعراب درباره کعبه، و دوم تعصب خام یهودیان نسبت به بیت‏مقدس. قبله قراردادن بیت‏مقدس، از
^ ۱ – ـ نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۶۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۹٫
^ ۳ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۲، ص ۳۴٫
^ ۴ – ـ التفسیر المنیر، ج ۲، ص ۲۲٫
^ ۵ – ـ نظم الدرر، ج ۱، ص ۲۶۷٫
^ ۶ – ـ تفسیر المنار، ج ۲، ص ۱۶٫

۳۷۹

تعصب نخست که بیشتر در مکه و پیش از هجرت رواج داشت جلوگیری کرد.
در مدینه و اطراف آن، گروههایی از یهود نیز زندگی می‌کردند، از این‏رو تعصب خامی که در مدینه رواج داشت و مسلمانان پس از هجرت به آنجا با آن روبرو شدند این بود که یهودیان می‌گفتند: بیت‏مقدس قبله ماست و مسلمانان در قبله استقلال نداشته و تابع قبله ما هستند.
رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از این تعصب تحقیرآمیز یهودیان نگران بود، آن‌سان که برای برخورد با این تعصب مشکل‌ساز، که سبب احساس حقارت و ذلت و توهم تبعیت از یهودیان در مسلمانان می‌شد، منتظر وحی الهی بود: ﴿قد نری تقلّب وجهک فی السماء﴾. این حالت انتظار در پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا از اخبار غیبی و وعده گذشته خداوند به آن حضرت درباره تغییر قبله از بیت‏مقدس به سمت کعبه ناشی بود، یا دعا و نیایشی حالی، نه مقالی، بوده است، زیرا آن حضرت نیل اسلام به عظمت را در استقلال قبله مسلمانان می‌دید و اگر علاقه قلبی وی به قبله شدن کعبه بود برای قدمت آن بنای عتیق از یک سو و مطاف و قبله بودن آن برای پیامبران پیشین از سوی دیگر بوده است.
استفاده از کلمه تحقیق و فعل مضارع در بیان این مطلب، به اینکه فرمود: تحقیقاً می‌بینیم: ﴿قد نری﴾، نه اینکه «دیدیم»، چنین می‌نماید که گویا حالت یادشده چندین شبانه‌روز ادامه داشته و رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به طور مکرر به آسمان می‌نگریسته و منتظر بوده است که فرشته وحی از کدام سوی آسمان بر وی متمثل می‌شود؛ همچنین آن حضرت نگاه خود را در اطراف آسمان دور می‌داد؛ نه اینکه یک‌بار صورت مبارک خود را به طرف آسمان کرده و سپس آن را منعطف کند، از این‏رو خدای سبحان نفرمود: «قد نریٰ توجهک فی السماء»، بلکه فرمود: ﴿قد نریٰ تقلُّب وجهِک فی السماء﴾. کلمه تقلیب و تقلّب از

۳۸۰

تحوّل مکرر یا مستدام یا شدید حکایت دارد؛ مانند: ﴿و تَقَلُّبَکَ فی‏السَّـٰجدین) ۱ ﴿فلا یَغْررک تَقلُّبُهُمْ فی البلَدِ) ۲ ﴿و نقلّبهم ذات الیمین وذات الشِّمال) ۳
فعل مضارع «نری» با تعلق به عنوان تقلّب که مطاوع تقلیب است دلیل اهتمام رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به تغییر قبله است. این اهتمام گاهی با کثرت روگردانی در چهره آسمان ظهور می‌کند و زمانی در شدّت آن، و باب تفعیل یعنی عنوان تقلیبِ مستفادِ ضمنی از واژه تقلب ـ مناسب با هر کدام از دو وجه است. این تقلیب همان‌طوری که می‌تواند با وجه ظاهری باشد ممکن است با توجه قلبی یعنی نیایش حالی و درونی باشد. روگردانی رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) مسبوق به اذن خداوند بوده است، زیرا انسان کامل معصوم(علیه السلام) بدون اذن سابق خدای سبحان نه اندیشه‌ای دارد و نه انگیزه.
از جمله ﴿قد نری تقلُّب وجهک فی السماء﴾ برنمی‌آید که انتظار وحی درباره چه مطلبی بوده است؛ لیکن جمله بعد ضمن آنکه به این انتظارْ پاسخ مثبت می‌دهد، مورد آن را نیز معلوم می‌کند، و آن نزول وحی برای تغییر قبله است: ﴿فلنولّینّک قبلهً ترضٰها﴾.

آزردگی پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از طعنه یهود
تحویل قبله آزمونی بزرگ است؛ لیکن بر هدایت‌شدگان، سنگین و دشوار نیست: ﴿وإن کانت لکبیرهً إلاّ علی الذین هَدَی اللهُ) ۴ رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
^ ۱ – ـ سورهٴ شعراء، آیهٴ ۲۱۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ غافر، آیهٴ ۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ کهف، آیهٴ ۱۸٫
^ ۴ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۳٫

۳۸۱

کامل‌ترین مصداق انسانهای هدایت‏شده و بر متن صراط مستقیم است، چنان‌که دیگران باید همراه او حرکت کنند: ﴿إنّک لمن المرسلین٭ علی صِرطٍ مّستقیم) ۱ ﴿فاستمسک بالذی أُوحی إلیک إنّک علی صِرطٍ مستقیمٍ) ۲ آن حضرت مطیع وحی است و فرمان وحی را بیش از همه احترام و امتثال می‌کند، بنابراین، مسئله قبله، اعم از منسوخ و ناسخ، برای شخص پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) دشوار نبوده و عبارت ﴿فلنولّینّک قبله ترضٰها﴾ بدین معنا نیست که آن حضرت نسبت به قبله گذشته کراهت داشت و فقط نسبت به قبله کنونی رضایت دارد، زیرا آن حضرت که قلبش متیَّم به حبّ خداست، نه از بیت‏مقدس نگران و نه به کعبه دلبسته است.
عنوان «رضا» در جمله ﴿قبلهً ترضٰها﴾ در قبال سَخَط نیست تا استقبال رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به بیت مقدس با سَخَط و کراهت تلخ همراه باشد، زیرا توجه به قدس حکم خدا بود و دستور خدا نه اختصاصی به یهود دارد و نه با کراهت امتثال می‌شود، بلکه در نهایت خشوع و رغبت اطاعت می‌گردد. رضا در برابر هوا و هوس است، از این‌رو در آیه ﴿و لن ترضی عنک الیهود و لا النَّصری حتّی تتّبع ملّتهم قل إنّ هدی الله هو الهدی و لئِن اتّبعتَ أَهوآءَهُم بعد الّذی جاءَک من‏العلم ما لک من الله من ولی و لا نصیرٍ) ۳ در قبال هوا قرار گرفته، چنان که هوا در قبال علم و هدایت واقع شده است.
آنچه برای رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) گواراست فرمان خداست و آنچه برای آن حضرت ناگوار و تحمل آن بر وی دشوار بود طعن بداندیشان و یهودیان
^ ۱ – ـ سورهٴ یس، آیات ۳ ـ ۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ زخرف، آیهٴ ۴۳٫
^ ۳ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۲۰٫

۳۸۲

براسلام بود؛ طعن به مسلمانان درباره تبعیت از یهود و عدم استقلال اینان در قبله که اساس و ستون دین، یعنی نماز، بر آن استوار است.
شاهد بر اینکه انتظار بی‌صبرانه پیامبرگرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) برای نزول وحی درباره تغییر قبله، برای دفع تحقیر و رفع طعن طاعنان بود آن است که تا پیش از شیوع این طعن از سوی یهودیان، آن حضرت از آغاز بعثت تا اندکی پس از هجرت، بدون چنین انتظاری روبه سوی بیت‏مقدس نماز می‌گزارد. البته اگر خدای سبحان همچنان بیت‏مقدس را به عنوان قبله ابقا می‌کرد رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز آن طعن را برای خدا تحمل می‌کرد؛ مانند مطاعن دیگر، نظیر ساحر، کاهن و مجنون که ولوغ کلاب جاهلی بود.
ظاهر آیه شریفه مورد بحث این است که پیامبرگرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خواستار تغییر قبله به سمتی بود که شکوه اسلام و مسلمانان را از یک سو و نزاهت از طعن ترسایان و جحودان را از سوی دیگر به همراه داشته باشد و آن ظاهراً کعبه بوده است، زیرا اگر قبله به سمتی می‌شد که مثلاً مسیحیان طعن می‌زدند، یعنی از یک طعن به طعنی دیگر بازمی‌گشت، آن مشکل و مُعْضِل حل نمی‌شد. قبله باید از هرگونه آسیب طعن غیرمسلمانان مصون باشد و رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) چنین قبله‌ای را برای اسلام می‌پسندد: ﴿فلنولّینّک قبلهً ترضـٰها﴾.
خلاصه آنکه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که حبیب خداست به قرب فرایض و نوافل نائل آمده است. ثمره این قربْ آن است که خداوند در مقام فعل، مجاری ادراکی و تحریکی سالک صالح و واصل را تأمین می‌کند نتیجه این تأمین آن است که رضای الهی رضای رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و به عکس باشد. اثر این تلفیق میمون آن است که رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) اگر تقلیب باطن یا تحویل ظاهر می‌داشت، هرکدام که بود، به خداوند منسوب است.

۳۸۳

نکته: سرّ عدم ذکر قبله معیّن در درخواست رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را می‌توان در وضوح آن دانست و اگر لازم بود خداوند آن را بر زبان حبیب خود جاری می‌کرد.

تأمین رضایتمندی پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
ساختار کعبه نظیر ساختار «هیکل سلیمان» محترم و قابل تکریم است؛ ولی احجار آن مانند سنگهای هیکل سلیمان و صخره قدس همگی مشمول بیان نورانی امیرمؤمنان(علیه السلام) است که فرمود: «ألا ترون أنّ الله سبحانه، اختبر الأوّلین من لدن آدم(علیه السلام) إلی الآخرین من هذا العالم بأحجارٍ لاتضرّ و لاتنفع و لاتبصر و لاتسمع، فجعلها بیته الحرام الّذی جعله للناس قیاماً» ۱ لیکن عبادت خدا، خواه در کسوت عمود دین به نام نماز و خواه در جامه احرام و جام زمزم و تلبیه و طواف و سعی و رمی و ذبح… به نام حج، تلفیقی از عمل قلب و کار قالب است؛ قلب با حضور عقلی خود معنای مجرّد را در حدّ خویش ادراک می‌کند و به اندازه معرفت خود عبادت می‌کند؛ ولی قالب نمادی می‌طلبد و صحنه محسوسی را می‌جوید تا به سوی آن و در حول آن عبادت کند.
به منظور هماهنگی عقل و حس، کعبه که بَیت اوست: ﴿طهّر بیتی) ۲ مؤمن که بنده اوست و نماز و حج که عبادت اوست هماوا شدند، به طوری که «عابد» و «عبادت» و «معبد» و «قبله» همگی از او و به سوی او و برای اویند. چنین وحدت دلپذیری مورد امید و خوشایند کامل‌ترین انسانهای معصوم از
^ ۱ – ـ نهج‌البلاغه، خطبهٴ ۱۹۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ حجّ، آیهٴ ۲۶٫

۳۸۴

صدر خلقت تا ساقه آفرینش، یعنی حضرت ختمی نبوّت و رسالت(صلّی الله علیه وآله وسلّم)بود که برای نیل آن بی‌صبرانه به سوی سپهر می‌نگریست و نگران بود، تا قبله‌ای داشته باشد که مرضیّ او باشد و خدای سبحان هرگز رضایتمندی خلیفه کامل خود را نادیده نمی‌گیرد، چه در دنیا و چه در آخرت، از این‌رو درباره قبله در دنیا چنین فرمود: ﴿… فلنولّینّک قبلهً تَرضها…﴾ و درباره عطای الهی در آخرت چنین فرمود: ﴿ولسوف یُعطیکَ ربُّک فترضی) ۱ در هیچ یک از این دو مورد نفرمود: «أَرْضی»، بلکه در هر دو مورد فرمود: «ترضی» ۲
خدای سبحان در مقام فعل نه در مقام ذات و نه در مقام اکتناه وصف ذاتی که این دو منطقه حراست ش‏ده است رضای خلیفه کامل خود را می‌طلبد، تا بندگان وی نیز بکوشند رهبری او را پذیرفته و در ترضیه خاطر عاطر او کوشا باشند. البته این‌گونه از لطایف و نکات تفسیری با جمود ﴿لایُسئل عمّا یفعلُ) ۳ و تحجّر عدم تعلیل فعل خداوند به اغراض که دامنگیر اشاعره شده هماهنگ نیست، چنان که امام رازی به آن اعتراف دارد ۴٫
ازاین‌رو در مقام فعل و نه در مقام ذات و نه در مقام اکتناه وصف ذاتی، در جنگ یا صلح، دست پیامبر دست خداست: ﴿وما رمیت إذ رمیت ولکنّ الله رمی) ۵ ﴿إنّ الذین یبایعونک إنّما یبایعون اللهَ) ۶ رضای او نیز چنین است، زیرا چنین انسان کاملی رضای شخصی، قومی و مانند آن ندارد، از
^ ۱ – ـ سورهٴ ضحی، آیهٴ ۵٫
^ ۲ – ـ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۱۱۲٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۲۳٫
^ ۴ – ـ التفسیر الکبیر، ج ۳، ص ۱۱۲٫
^ ۵ – ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۱۷٫
^ ۶ – ـ سورهٴ فتح، آیهٴ ۱۰٫

۳۸۵

این‏رو فرمود: ﴿فلنولّینّک قبلهً ترضـٰها﴾.
با توجه به مطالب گذشته، همان‌گونه که قبله مرضیّ خدا مرضیّ رسول او نیز هست، قبله‌ای را که رسول خدا بپسندد همان قبله خداپسند است، زیرا انسان کاملی که به مقام رضا رسیده و خدا از او راضی و او نیز از خدا راضی است: ﴿رضی الله عنهم ورضوا عنهُ) ۱ رضای نفسی، قومی یا نژادی ندارد. کسی که همه شئون او خداپسند است و رضای خدا رضای اوست: «رضی الله رضانا أهل‌البیت» ۲ قبله‌ای را درخواست می‌کند و می‌پسندد که خدا بپسندد و خدا قبله‌ای را می‌پسندد که از طعنِ بداَندیشان مصون باشد و شوکت اسلام و مسلمانان را تأمین کند.
رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بارزترین مصداق صاحب نفس مطمئنه و مقام شامخ رضاست که خدای سبحان درباره آنان فرمود: ﴿یأَیَّتها النفسُ المطمئِنَّهُ٭ ارجعی إلی ربّکِ راضیهً مّرضیهً) ۳ اگر نفسی از خدای سبحان، یعنی از همه قضا و قدرهای او راضی باشد، نه‏تنها اوصاف و کارهایی که از آن نفس نشئت می‌گیرد خداپسند است، بلکه گوهر ذات او نیز خداپسند خواهد بود، از این‏رو رضای او کاشف از رضای خداست. خداوند نیز او را از عطایایی بهره‌مند می‌کند که راضی و خشنود شود: ﴿و لسوفَ یعطیکَ ربُّک فترضی) ۴ اما آن که به چنان مقامی نائل نشده، رضای او کاشف از رضای خدا نیست، چنان‌که فرمود: اگر شما هم از منافقان خشنود شوید خدای سبحان از آنان
^ ۱ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۱۱۹٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۶۷٫
^ ۳ – ـ سورهٴ فجر، آیات ۲۷ ـ ۲۸٫
^ ۴ – ـ سورهٴ ضحیٰ، آیهٴ ۵٫

۳۸۶

راضی نخواهد شد: ﴿یحلفون لکم لترضوا عنهم فإن ترضوا عنهم فإنّ الله لایرضی عن القوم الفسقین) ۱
اگر هویت کسی مانند رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) خداپسند شد، خدای سبحان همه شئون او را به خود نسبت می‌دهد.

معجزه جاوید پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم)
در رخداد تغییر قبله، نه تنها دستور تعویض آن و حکم استقبال به کعبه نازل شد، بلکه در عمل نیز خدای سبحان خود را مُوَلّی (به کسر لام) و رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) را مُوَلّی (به فتح لام) معرفی کرد و فرمود: ما تو را به سوی کعبه برمی‌گردانیم: ﴿فلنولّینّک…﴾؛ بر همین اساس، جبرئیل‏امین(علیه السلام) دست آن حضرت را گرفت و او را در حال نماز به سوی کعبه متحول کرد ۲ ، یا اینکه همه فراز و نشیبهای بین مکه و مدینه منزوی و هموار شد و پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کعبه را مشاهده و در همان حالِ نماز به آن روکرد ۳٫ جمع بین این دو نقل نیز میسّر است.
بر این اساس، نزول ﴿فولّ وجهک شطر المسجد الحرام﴾ دو خرق عادت، یکی کرامت برای رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و دیگری معجزه همگانی را به همراه داشت؛ نخست کرامت شهودی است، و آن مشاهده فرشته وحی و شنیدن کلام خدا از اوست. این وحی برای بیان حکم بود. دوم معجزه در شناخت موضوع این حکم، یعنی تشخیص سمت‏وسوی مسجدحرام است. برپایه نقل محدّثان
^ ۱ – ـ سورهٴ توبه، آیهٴ ۹۶٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج ۱۹، ص ۱۹۵ و ۲۰۱٫
^ ۳ – ـ همان، ج ۸۱، ص ۵۴٫

۳۸۷

شیعه و سنّی، پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در همان حال، میزاب کعبه، یعنی محل کنونی ناودان طلا را مشاهده کرد و روبه‌روی آن ایستاد ۱ ، به گونه‌ای که بعدها محاسبه دقیق دانشمندانِ فن هیئت و نجوم نیز آن محاذات را تصدیق کرد.
به تعبیر استاد علامه طباطبایی(قدّس سرّه) این کرامتی باهر است ۲٫ وجه اعجاز آن این است که اولاً با اینکه فاصله میان مکه و مدینه نزدیک به ۸۰ فرسخ و دارای فراز و نشیبهای فراوان است، پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کعبه را دید و روبه آن ایستاد.
ثانیاً در آن زمان هنوز علایم نجومی، مانند قرار دادن ستاره‌ای خاص در پشت‏سر یا رو به رو، برای تشخیص قبله مقرر نشده بود. گذشته از آنکه شناسایی جهتِ قبله با این گونه علامتها تنها در شب ممکن است و روز چنین علایمی ندارد، حال آنکه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در وسط نمازظهر، از بیت‏مقدس بدون هیچ انحرافی متوجه کعبه شد ۳٫
ثالثاً در آن زمان و به ویژه در حجازْ ابزار نجومی نبود تا کسی با استفاده از معادلات ریاضی و ابزار نجومی جهت‌یابی کند. حتی عالم ریاضیدانی هم که با این قواعد کار می‌کند چنانچه جدول و زیج و ابزار دیگر این کار از او گرفته شود متحیر خواهد ماند، و همان‌گونه که اشاره شد رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حال نماز روی خود را از بیت‏مقدس به سوی کعبه برگرداند و این عمل، چیزی جز معجزه نیست.
شایان ذکر است که برخی اشتباهات سبب شد تا در میان قدما، بعضی از ریاضیدانان و درپی آنان برخی محدثان چنین گمان کنند که وضع قبلهٴ
^ ۱ – ـ الدر المنثور، ج۱، ص ۳۵۵؛ بحارالأنوار، ج ۸۱، ص ۵۴٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۳۳۶٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۱٫

۳۸۸

مسجدالنبی تغییر یافته و رو به کعبه و میزاب آن نیست ۱٫ همان‌گونه که استاد علامه‏طباطبایی(قدّس سرّه) یادآور شده‌اند، با تلاش بعضی از متأخرین، مانند سردارکابلی که محقق و متخصص این فن بود، ثابت شد که مدّعیان تغییر و دگرگونی اشتباه کرده‌اند و قبله مسجدالنبی تغییر نکرده است ۲٫ ایشان در کتاب تحفه الأجله فی معرفه القبله محاذات یادشده را تثبیت کرده است.
نکته: سرّ عدم تصریح آیه شریفه به حالت نماز با اینکه استقبال در حال مخصوص، مانند نماز، لازم است، نه به طور مطلق، آن است که حضرت رسول(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حال نماز بود و همین قرینه کافی بوده است.

رویکرد همه مقادیم بدن
خدای سبحان به رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود: رو به جانب مسجدحرام کن: ﴿فولّ وجهک شطر المسجد الحرام﴾. «وجه» در این آیه یا کنایه از مقادیم بدن است یا به معنای نفس است؛ یعنی خودت را به سمت مسجدحرام متوجه کن، از این‏رو برخی فقها چنین احتیاط کرده‌اند که انگشتان پای نمازگزار نیز باید رو به قبله باشد ۳٫
توضیح اینکه «وجه» اگر در برابر عضوی دیگر از بدن نام برده شود مراد از آن خصوص «صورت» است، چنان‌که در وضو، حکم غَسل مربوط به «صورت» و حکم مسح مربوط به «سر» و «پا» است؛ اما اگر چنین قرینه‌ای نبود و مثلاً گفته شد: «روبه فلان سو بایست»، فهم عرف از «رو» در این جمله
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۴۳۳ ـ ۴۳۴٫
^ ۲ – ـ المیزان، ج ۱، ص ۳۳۵ ـ ۳۳۶٫
^ ۳ – ـ العروه الوثقی، ج ۱، ص ۴۱۲٫

۳۸۹

همهٴ مقادیم بدن است و نیازی نیست که گفته شود: سرتاپا روبه فلان سمت بایست. بر همین اساس، مراد از «وجه» در آیه مورد بحث نیز مقادیم بدن است؛ نه تنها صورت، چنان‌که در عرف نیز هنگامی که گفته شود شخصی روبه قبله ایستاده یا نشسته، همه مقادیم بدن او مراد است؛ نه اینکه فقط صورت و روی آن شخص به سوی قبله است و دیگر مقادیم او به جانب دیگر متوجه است.

حکم خاص و قانون عام
خدای سبحان در ادامه آیه، برای روشن شدن اینکه حکم یاد شده مختص پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیست و شامل همه مسلمانان در همه امصار و اعصار می‌شود، فرمود: ﴿وحیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره﴾. نماز، نیازمند قبله است و قبله آن کعبه است، پس این حکم مانند طهارت ازآنِ نماز است؛ نه نمازگزار؛ خواه آن نمازگزار پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) باشد یا دیگران.
توضیح اینکه احکام اسلامی از نظر اختصاص به پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا تعمیم آن نسبت به امّت مسلمان به دو قسم معهود منقسم است؛ یعنی برخی از احکام اسلام مختص رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) است و امّت اسلامی در آن سهیم نیست و بعضی از قوانین آن عام است و همگان در آن سهیم‌اند. حکم مختص رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) حتماً با قرینه تخصیص همراه است و اگر شاهد معتبری بر اختصاص، آن حکم را همراهی نکرد معلوم می‌شود طبق اصل اشتراک همگان در تکلیف، حکم مزبور عام است.
نمونه قسم اول، یعنی حکم مختص، وجوب نماز شب است که در جملهٴ

۳۹۰

﴿و من الَّیلِ فتهجّدْ به نافلهً لک) ۱ کلمه ﴿لک﴾ شاهد اختصاص حکم است؛ همچنین نکاح که در جمله ﴿إن أراد النبی أن یستنکحها خالصهً لک من دون المؤمنین) ۲ واژه ﴿لک﴾ و تعبیر ﴿من دون المؤمنین﴾ قرینه تخصیص است؛ نیز دفاع که از جمله ﴿لا تُکلَّفُ إلاّ نَفْسَکَ) ۳ کاملاً استظهار می‌شود.
نمونه قسم دوم سراسر دستورهای اسلامی است که در آنها قید، شرط یا وصف معیّن که شاهد اختصاص حکم به رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) باشد وجود ندارد. تغییر قبله هر چند با خطاب به ظاهر اختصاصی شروع شد؛ لیکن با تصریح به عموم، احتمال اختصاص حکم آن کاملاً منتفی است.

تفاوت بین استقبال و قبله
یکی از معانی محتمل درباره کلمه «شطر» در جمله ﴿فولّ وجهک شطر المسجد الحرام﴾، چنان که گذشت، «جزء» است. البته منظور جزء معین مسجد حرام، یعنی کعبه است؛ نه اجزای دیگر. در صورت اراده این معنا، چنان که بعید نمی‌نماید، این سؤال مطرح است که اگر این معنا مراد بود، به جای عبارت ﴿شطر المسجد الحرام﴾ تعبیر به «کعبه»، «بیت‏الحرام» و مانند آن مناسب‌تر بود، زیرا این نامها در قرآن معروف است و خدای سبحان که این خانه را به عظمت ستود: ﴿إنّ أول بیتٍ وضع للناس للَّذی ببکَّهَ مبارکاً وهدًی لِلعلَمین) ۴ از آن با همین عناوین یاد فرمود: ﴿یأیُّها الذین ءَامنوا لاتُحلُّوا شعئر

^ ۱ – ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ ۷۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ ۵۰٫
^ ۳ – ـ سورهٴ نساء، آیهٴ ۸۴٫
^ ۴ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۹۶٫
۳۹۱

۳۹۱

الله… ولاءَامّین البیتَ الحرامَ) ۱ ﴿…هدیاً بلغَ الکعبهِ) ۲ ﴿جعل اللهُ الکعبهَ البیت الحرامَ قِیماً للناس) ۳ شایان ذکر است که هیچ یک از نکاتی که به عنوان راز عدم تعبیر به کعبه در آیه مورد بحث بیان شده است، جواب قاطع نسبت به سؤال یاد شده نیست.
این بخش از آیه، مخالف روایاتی است که در آنها کعبه، قبله نمازگزاران مسجدحرام، و مسجدحرام قبله ساکنان مکه، و مکه قبله اهل حرم، و حرمْ قبله نائیان و ساکنان مناطق دور معرفی شده است ۴٫ وجه مخالفت این است که این آیه در مدینه نازل شده و مدینه در چندین‏فرسخی مکه و از آن دور است، با این حال خدای سبحان فرمود: به جانب مسجدحرام، یعنی کعبه رو کن. بر این مطلب در آیات بعد نیز اصرار شده است. خداوند نفرمود: حال که در مدینه هستی به مکه یا حرم روکن. حتی آنان که مبنایشان روایات یادشده است هرگز نگفته‌اند که مسجدحرام یا مکه یا حرم، قبله است.
آنچه مسلمانان در زندگی و مرگ، به عنوان قبله با آن پیوندی مستمر و مستقیم دارند کعبه است، و به تعبیر صاحب‏جواهرِ این از ضروریاتی است که مسلمانان به تعلیم پیشوایان خود با ذکر «الکعبه قبلتی» ۵ هر روز آن را تکرار کرده و به مردگان خویش نیز تلقین می‌کنند، آن‌سان که غیر مسلمانان نیز از آن آگاه‌اند ۶٫
^ ۱ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۲٫
^ ۲ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۹۵٫
^ ۳ – ـ سورهٴ مائده، آیهٴ ۹۷٫
^ ۴ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۳ ـ ۳۰۵٫
^ ۵ – ـ بحارالأنوار، ج ۶، ص ۱۷۵، ۲۲۹ و ۲۳۸٫
^ ۶ – ـ جواهر الکلام، ج ۷، ص ۳۲۰ و ۳۲۲٫

۳۹۲

ارتباط دینی و شبانه‌روزی مسلمانان با کعبه چنان است که در برخی کارها و حالات، روبه کعبه بودن بر آنان واجب یا مستحب و در بعضی امور رو یا پشت‏کردن به آن بر آنها حرام است.
مطلب اساسی این است که نباید بین قبله و استقبال خلط کرد. شعاع استقبالِ یک بنا در نزدیک و دور یکسان نیست، زیرا هر چه انسان از آن دورتر باشد شعاع استقبالِ آن وسیع‌تر است، بنابراین، استقبال وسعت دارد؛ نه قبله.
با این بیان، پاسخ یک اشکال موهوم نیز روشن می‌شود که، چنانچه صف طولانی در نمازجماعت تشکیل شود کسانی که در انتهای صف ایستاده‌اند به بطلان نماز خود یقین دارند، زیرا اگر خطوطی به موازات مکان این نمازگزاران تا کعبه رسم شود، به یقین شماری از آنان در محاذات کعبه نخواهند بود، بنابراین، آن گروه از نمازگزاران علم اجمالی دارند که یا خودشان یا امام آن جماعت یا هر دو از قبله منحرف‌اند.
پاسخ، همان نکته یاد شده است و آن اینکه شعاع استقبال کعبه در مناطق دورْ وسیع است و بر خلاف قبله که خصوص کعبه است و حجم محدود و بسته‌ای دارد مصادیق استقبال وسیع و فراوان است، از این‏رو کسی که در مدینه به مسجدحرام روکرده، روکردن به کعبه حقیقتاً بر او صادق است.
اشکال مزبور در صورتی وارد است که مراد از استقبال، استقبال هندسی و ریاضی باشد، در حالی که مراد، استقبال عرفی است. البته آن هم حقیقی است، نه مجازی. استقبال حقیقی نزد عرف به این است که نمازگزار مثلاً واقعاً به سمت قبله رو کند، از این‌رو پس از مشخص شدن و تعیین استقبال حقیقی در محدوده عرف، اگر کسی عمداً کمترین انحرافی از آن پیدا کند

۳۹۳

نمازش باطل است.
تذکر: جریان استقبال قبله از دو جهت غیر از جریان اقتدا به امام جماعت است: یکی آنکه صرف استقبال و قرار گرفتن نمازگزار در برابر قبله کافی است و قصد آن لازم نیست، بر خلاف اقتدا که صرف پشت‌سر واقع شدن نمازگزار کافی نیست، بلکه قصد ایتمام لازم است. دیگر آنکه در استقبال حتماً نمازگزار باید روبه قبله باشد هر چند دور باشد، بر خلاف اقتدا که لازم نیست نمازگزار پشت سر امام جماعت بایستد، بلکه اگر در سمت راست یا چپ او نیز قرار بگیرد کافی است، پس آنچه در جامع البیان ۱ آمده از دو جهت یاد شده ناصواب است. البته اگر جریان وسعت مزبور به تفاوت بین استقبال و قبله برگردد کلام صائبی است (در خصوص توسعه).
نکته: ۱٫ همان‌طور که تصریحاً و تلویحاً بازگو شد قبله رسمی مسلمانان در همه اعصار و امصار و نسلها کعبه است؛ البته نه این احجار و مواد ساختمانی معیّن، بلکه بُعد ویژه‌ای که این بنا در آن است و از لحاظ عمق تا ژرفای زمین و از لحاظ ارتفاع تا اوج سپهرْ امتداد دارد ۲ ؛ از این‌رو وقتی بنای کعبه بر اثر رخدادهای طبیعی یا تهاجم طاغیان باغی ویران شد قبله همچنان محفوظ بود، نه عین این وسائل مشخص. قبله مجموع آن بُعد ویژه با احجار معین هم نیست وگرنه در صورت تخریب با حوادث طبیعی یا غیر طبیعی و تغییر مواد ساختمانی، قبله محفوظ نمی‌بود.
قبله عین همان صورت و کیفیت شخصی و معیّنی هم نیست که حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) ترسیم و تصویر فرموده‌اند، زیرا آن صورت و کیفیّت
^ ۱ – ـ ج ۲، ص ۲۵٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۳۹٫

۳۹۴

چند بار دگرگون شده است.
گواه اینکه آن احجار و مواد ساختمانی معیّن قبله نیست اینکه حتی اگر عین آنها در جایی دیگر قرار گیرد و به همین صورت ساخته شود هرگز قبله نخواهد بود.
۲٫ وصف کعبه به «بیت حرام» و اتصاف محدوده مکه به «حَرَم» در جاهلیت رواج داشت؛ امّا وصف و اسم مسجد برای محدوده اطراف کعبه از ره‌آورد اسلام است، زیرا وثنی و صَنَمیها سجود نداشتند تا عنوان مسجد پدید آید، و چون در آن زمان این عنوان در همان محدوده خاص کاربرد داشت، از این‌رو دور کعبه، مسجد حرام نامیده شد. مسجد اقصی نیز گرچه عنوان نام‌آور قبل از اسلام، و البته بعد از موسای کلیم(علیه السلام) است؛ ولی در اقلیم موحّدانِ ساجد است؛ نه مشرکانِ مُدْبِر و مستکبر.
۳٫ اتصاف مسجد به حرام مایه اتصاف کعبه به حرمت ویژه است. البته همه حرمت‌هایی که برای حرم، مکه و مسجد حرام است به احترام کعبه خواهد بود.

تهدید بداندیشان
در بخش پایانی آیه مورد بحث، این نکته مطرح است که اهل کتاب، به ویژه یهودیان بداندیشی که به مسلمانان طعن وابستگی در قبله و ثابت نبودن دین می‌زدند، به خوبی می‌دانند قبله مسلمانان و تغییر جهت آن، حق و بر اساس وحی الهی است، زیرا همه خصوصیات این مسئله، یا خطوط کلی آن در کتاب آسمانی آنها آمده است: ﴿وإنّ الذین أُوتوا الکتب لیعلمون أنّ‏ه الحق من‏ربّهم﴾. منشأ فتنه و دسیسه درباره تغییر قبلهْ، اهل کتاب بودند و ریشهٴ

۳۹۵

اصلی آشوبِ یهود و نصارا، احبار و رهبان، یعنی عالمان دنیا زده آنها بودند، از این‌رو قرآن کریم هم به منشأ فتنه اشاره کرده و هم ریشه آن را افشا کرده است: ﴿… إنّ الّذین أوتوا الکتب لیعلمون أنّه الحقُّ﴾، زیرا احبار و رهبان‌اند که کاملاً از مضمون تورات و انجیل آگاه‌اند و حقیقت جریان قبله را که در آن کتابها آمد می‌دانند؛ نه مشرکان جاهلیت یا توده مردم یهود و ترسا، از این‌رو می‌توان تهدید تند و تیز الهی را متوجّه اندیشوران بدانگیزه و عالمان مبتلا به جهالت عملی دانست.
خلاصه اینکه، احبار و رهبان با اینکه می‌دانند تغییر قبله حق است، به مسلمانان طعن می‌زنند. این گناه آنان مورد غفلت خداوند نیست، زیرا خدای سبحان از آنان و کارهایشان غافل نیست: ﴿وما الله بغفلٍ عمّا یعملون﴾.
اصل کلی مطلب اخیر این است که خداوند به هر چیزی آگاه است: ﴿أنّ الله بکلّ شی‏ءٍ علیمٌ) ۱ از این اصل شاید نتوان انذار و تهدید را استفاده کرد؛ اما جمله ﴿وما الله بغفلٍ عمّا یعملون﴾ انذار و تهدیدی ضمنی است، زیرا بدین معناست که سرانجام آنها را خواهد گرفت، چون خداوند در کمین تبهکار است: ﴿إنّ ربَّکَ لبالمرصاد) ۲ یعنی پایان تبهکاری، سقوط است، چنان که در معاد گرفتار عذاب خواهند بود: ﴿و لاتحسبنَّ اللهَ غفلاً عمّا یعمل الظَّلِمون إنّما یُؤخّرُهم لیومٍ تشخَص فیه الأبصر) ۳
تذکّر: غفلت غیر از سهو است و تفاوت این دو را می‌توان به صورت عموم و خصوص مطلق خلاصه کرد.
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۲۳۱٫
^ ۲ – ـ سورهٴ فجر، آیهٴ ۱۴٫
^ ۳ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۴۲٫

۳۹۶

اشارات و لطایف

۱٫ عدم نسخ قرآن به قرآن در تغییر قبله
در تفسیر آیه قبل به این نکته اشاره شد که روح نسخ در تشریع الهی به تخصیص ازمانی بازمی‌گردد. با این حال حتی اگر مسئله تغییر قبله از باب نسخ پنداشته شود، در استدلال به وقوع نسخ در قرآن نمی‌توان به آن تمسک کرد، زیرا چنین نسخی، نسخ سنت به قرآن است؛ نه نسخ قرآن به قرآن.
توضیح اینکه قبله بودن بیت‏مقدس با سنت ثابت شده است؛ نه با قرآن. اگر چه سنت پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هم وحی خداست، زیرا رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) هیچ حکمی از احکام را، خواه به عنوان قرآن یا به عنوان سنت، بدون وحی خدا بیان نمی‌کرد: ﴿وما ینطقُ عن الهوی٭ إن هو إلاّ وحی یوحی) ۱ لیکن هر وحیی قرآن نیست و هرگز از این‏گونه وحی که سنت به آن مستند است، به عنوان قرآن یاد نمی‌شود، بنابراین، آیه شریفه مورد بحث، ناسخ حکمی است که با سنت ثابت شده، نه با قرآن.
کسانی که در استدلال به وقوع نسخ در قرآن به این مسئله تمسک جسته‌اند، دو سخن دارند: نخست اینکه قبله بودن بیت‏مقدس با قرآن ثابت شده است، و آن اینکه خدای سبحان فرمود: ما بیت‏مقدس را قبله قرار ندادیم، مگر برای آزمون: ﴿وما جعلنا القبله التی کنت علیها إلاّ لنعلم من یتَّبع الرَّسول ممّن ینقلِبُ علی عقِبیه) ۲ مستفاد از این آیه آن است که بیت‏مقدس
^ ۱ – ـ سورهٴ نجم، آیات ۳ ـ ۴٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۳٫

۳۹۷

قبله بود، و آیه بعد که به استقبال کعبه فرمان می‌دهد، ناسخ آن است ۱٫
این سخن از آن‏رو ناتمام است که از آیه یادشده استفاده نمی‌شود که قبله بودن بیت‏مقدس با نزول و دلالت آیه‌ای از قرآن بوده است. آیه مذکور می‌گوید: «…قبله‌ای را که به آن رو می‌کردی…» و بیان نمی‌کند که قبله بودن بیت مقدس به چه دلیل بوده است؟ همان‌گونه که گذشت، آن قبله با سنت ثابت شده بود؛ نه با قرآن.
دوم اینکه آیه مورد بحث، ناسخ آیه شریفه ﴿فأینما تُولُّوا فثمَّ وجهُ اللهِ) ۲ است ۳ ، زیرا مستفاد از این آیه آن است که انسان به هر سمت روکند رواست، زیرا آن سَمْت وجه خداست، و آیه مورد بحث می‌گوید: هر جا باشید به سوی کعبه روکنید، پس این آیه، ناسخ آیه یادشده است.
این سخن نیز ناصواب است، زیرا اولاً آیه شریفه ﴿فأینما تُولُّوا فثمَّ وجهُ الله﴾ بیانی مطلق و عام است و آن اینکه انسان به هر سو رو کند روبه خداست و این به حالی خاص، مانند نماز واجب یا مستحب و نیز در سفر یا حضر اختصاص ندارد. حال چنانچه در خصوص نمازهای واجب فرمان استقبال کعبه داده شد: ﴿فولّوا وجوهکم شطره﴾ حداکثرْ این آیه، مقیِّد اطلاق آیه مذکور خواهد بود، و تقییدْ غیر از نسخ است. در نسخ اگر چه حقیقت آن در تشریع الهی، تخصیص ازمانی است، حکم جدید باید انقضای زمان حکم پیشین را به طور کلی اعلام کند.
^ ۱ – ـ التبیان، ج ۲،: ص ۱۵٫ روی عن ابن عباس أنّه قال: أوّل ما نسخ من القرآن فیما ذکر لنا، شأن القبله و قال فتاده: نسخت هذه الآیه ما قبلها.
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۱۵٫
^ ۳ – ـ ر.ک: التبیان، ج ۲، ص ۱۵٫

۳۹۸

ثانیاً باید احراز شود که آیه مورد بحث، بعد از آیه شریفه ﴿و لله المشرقُ والمغربُ فأینما تُولُّوا فَثَمَّ وجه الله إنّ الله وسعٌ علیم‏ءٌ) ۱ نازل شده است، در حالی که محتمل است آیه مورد بحث پیش از این آیه نازل شده باشد. مؤید چنین احتمالی این است که در آیه قبل از آن، به ممانعت مشرکان از ورود مسلمانان به مسجدحرام برای عبادت خدا در آنجا و نیز تلاش مشرکان برای ویران کردن مسجدحرام اشاره شده است: ﴿و من أظلمُ ممّن مَّنع مسجد الله أن یُذکَرَ فیها اسمُه وسعی فی خرابها) ۲ وجه تأیید این است که درپی این مطلب، در آیه بعد می‌فرماید: خدای سبحان در جهتی خاص نیست و در همه جا و روبه همه جهات می‌توان او را عبادت کرد. این ارتباط چنین می‌نماید که اقدام یادشده مشرکان پس از قبله قرار دادن کعبه بوده است و این مؤید آن است که آیه شریفه ﴿فأینما تُولُّوا فثمَّ وجهُ الله﴾ پس از آیه ﴿فولّ وجهک شطر المسجد الحرام﴾ نازل شده است، بنابراین، پذیرش آن نسخ موهوم، مستلزم ادعای نزول منسوخ پس از ناسخ خواهد بود که احدی بدان قائل نیست.

۲٫ ناروایی تساهل در دین
استاد علامه شعرانی(قدّس سرّه) در یکی از تعلیقات سودمند خود بر کتاب وافی به این اشکال پرداخته‌اند که چگونه خدای سبحان مسئله قبله را که امری فنی و دقیق است و جز اهل فن و متخصصان کسی آن را نمی‌داند، محور تکلیف عمومی قرار داد و بر همگان واجب کرد، در حالی که اسلام، شریعت سمحه و سهله
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۱۵٫
^ ۲ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۱۴٫

۳۹۹

است ۱ ، پس باید آن را به سهولت برگزار و مثلاً به جهت اکتفا کرد.
ایشان از اشکال مزبور چنین پاسخ فرموده‌اند: مردم به لحاظ بهره‌مندی از تخصص و دانش فنّی و عدم آن، دو گروه‌اند. در همه مسائلی که بر امور فنّی عمیق و دقیق مبتنی است کسانی که تخصص و دانش آن را ندارند به کارشناسان فنی مراجعه می‌کنند. ضرورت این کار به گونه‌ای است که اگر در جامعه اسلامی چنین متخصصی نبود باید با تحمّل ذلت، از متخصصان غیر مسلمان بهره گرفت، اگر چه در درجه نخست، تحصیل و کسب دانشها و مهارتهای مورد نیاز نظام و جامعه اسلامی از واجبات کفایی است.
همان‌گونه که در استنباط مسائل فقهی که امری است دشوار، یا باید فقیه شد یا از فقهای جامع شرایطْ تقلید کرد، در اموری همچون شناخت قبله نیز مردم یا باید آن فن را بیاموزند، یا به کارشناس آن رشته مراجعه کنند، زیرا گرچه عالم و ریاضی‌دان شدن دشوار باشد، ولی رجوع جاهل به عالمِ ریاضی و کارشناس فنّی دشوار نیست. استفاده از قبله‌نما به عنوان محصول کار متخصصان، که یادگیری آن همچون جهت‌یابی با ستاره «جُدی» حرجی نبوده و آسان است، مصداقی از این رجوع است.
همان‌گونه که در مسائل پیچیده و دقیق مالی و دیون و اموری همچون تعیین مرزهای آبی و هوایی که مورد تزاحم افراد یا کشورهای مجاور است، هیچ مسلمان یا کشور اسلامی کمترین سهل‌انگاری را روانمی‌دارد و برای تشخیص و تقسیم آنها حتی از متخصصان غیر مسلمان یاری گرفته می‌شود، در عبادات نیز نباید بین سهل بودن دین و تساهل در امتثال خلط کرد و گفت: این امری دقیق و فنی است و چون دین سهل است دقت در آن امر واجب نیست. غرض
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۵، ص ۴۹۴؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص ۱۲٫

۴۰۰

آنکه لازم دقیق بودن یک امر، دست‏برداشتن از دقت‏عمل و روابودن سهل‌انگاری نیست. سمحه و سهله بودن دین نیز به معنای قابل فهم و عمل بودن قوانین آن و شاقّ و حرجی و غیرقابل تحمّل نبودن دستورها و برنامه‌های آن است: ﴿وما جعل علیکم فی الدّین من حرجٍ) ۱ نه اینکه سهل‌انگاری در دین روا باشد. دین، دقیق است و سهل‌انگاری در آن هرگز جایز نیست.
حاصل اینکه ابتنای قواعد شناخت قبله بر مباحث دقیق فنی و ریاضی هیئت و نجوم، اصل آن را مخدوش نساخته و سهل‌انگاری در آن و عوامانه پنداشتن دین را روا نمی‌دارد، چنان‌که پس از مشخص شدن محدوده قبله با قبله‌نما و مانند آن، هیچ فقیهی اجازه کمترین انحرافی را از آن نمی‌دهد و انحراف با علم و عمد نمازگزار از آن، سبب بطلان نماز او می‌شود.
تذکّر: اکتفای مهمان به قول میزبان و مانند آن در شناخت جهت قبله، که نه امام معصومی در آن نماز خوانده تا جهتی که او بدان روکرده حجت باشد و نه خود صاحب‏خانه کارشناس است و نه صاحب‌نظری قبله آن را مشخص کرده، از مصادیق سهل‌انگاری در دین است که روا نیست، زیرا نمازگزار باید قبله و استقبال به آن را احراز کند. شهادت نیز در محسوسات معتبر است؛ نه در حدسیات، از این‏رو در این مسئله که امری حدسی است، نه حسی، اگر تحصیل علم ممکن نشد، برای حصول اطمینان عقلایی باید به اهل‏خبره موثق رجوع شود. گزارش میزبان نیز چنانچه محقّقانه بوده و مایه طمأنینه مهمان شود اعتماد بر آن و استناد به آن رواست.
برای اکتفای مهمان به سخن میزبان، به اصالهالصحه نیز نمی‌توان تمسک جست، زیرا این اصل برای تصحیح کارهای گذشته خود یا دیگران و حمل آنها
^ ۱ – ـ سورهٴ حجّ، آیهٴ ۷۸٫

۴۰۱

بر صحت است؛ نه کاری که خود شخص قصد انجام آن را دارد و هنوز شروع نشده است.

۳٫ گسترش علوم ریاضی
برخی از مسائل اسلامی بدون آشنایی به فنّ شریف ریاضی به معنای عام روشن نمی‌شود و هر مکلّفی باید از آن بدون واسطه یا با واسطه کارشناسان آگاه شود. قبله اگر جهت مشرق بود، خواه سمت قدس یا نه آن‌طوری که نصارا بر آن‌اند و یا سمت مغرب بود، خواه به طرف بیت مقدس یا نه آن‌چنان‌که برخی یهودان می‌پندارند یا به آنها منسوب است تشخیص آن دشوار نبود، زیرا طلوع خورشید و غروب آن محسوس و تمییز مشرق و مغرب سهل است؛ ولی قبله اگر خصوص بیت مقدس یا کعبه باشد و نمازگزاران در همه اقلیمها باید متوجه آن شوند تشخیص آن بدون استمداد از اصول هیئت و نجوم میسور نیست؛ از همین‌رو قبله در اسلام، از آغاز تا انجام و از منسوخ تا ناسخ، زمینه گسترش علوم ریاضی بوده و هست، زیرا محققان نام‌آوری در تعیین آن سعی بلیغ کرده و کتابهای قیّمی را به منظور تقویم بلاد تألیف و ذوفنونهایی را پرورانده‌اند.

بحث روایی

۱٫ اهمیت قبله
عن زراره قال: سألت أباجعفر(علیه السلام) عن الفرض فی الصلاه. فقال: «الوقت والطهور والقبله والتوجه والرکوع والسجود والدعاء». قلت: ماسوی ذلک؟ فقال: «سنه فی فریضه» ۱
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۵٫

۴۰۲

ـ قال أبوجعفر(علیه السلام): «لا تعاد الصلاه إلاّ من خمسه: الطهور والوقت و القبله والرکوع والسجود» ۱
ـ قال أبو جعفر (علیه السلام): «إذا استقبلت القبله بوجهک فلا تقلّب وجهک عن‏القبله فتفسد صلاتک، فإنّ الله عزّ و جلّ قال لنبیّه(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فی‏الفریضه: ﴿فولّ وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره﴾ و اخشع ببصرک و لا ترفعه إلی السماء و لیکن حذا وجهک فی موضع سجودک» ۲
اشاره: اختلال به اجزا و شرایط نماز، چنانچه ناشی از سهو، غفلت، جهل به موضوع یا جهل قصوری به حکم بوده، موجب اعاده نماز نیست، مگر در پنج چیز، که عبارت است از طهارت، وقت، قبله، رکوع و سجود، بنابراین، اهمیت قبله چنان است که همچون دیگر مواردِ استثنا شده، عدم رعایت شرایط آن سبب وجوب اعاده نماز است. البته برای موارد استثنایی اموری نیز استثنا شده است؛ یعنی خود این پنج مستثنا مجدداً برای امور دیگر مستثنی‏منه قرار گرفته است، به طوری که در برخی مواردِ اختلال، اعاده یا قضا لازم نیست.

۲٫ مراد از «اِقامه وجه»
عن أبی‏بصیر، عن أبی‏عبدالله(علیه السلام)، قال: سألته عن قول الله‏عزّوجلّ: ﴿فأقم وجهک للدین حنیفاً) ۳ قال: ﴿أمره أن یقیم وجهه للقبله، لیس فیه شی‏ء
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۱۲٫
^ ۲ – ـ الکافی، ج ۳، ص ۳۰۰ ـ ۳۰۱٫
^ ۳ – ـ سورهٴ روم، آیهٴ ۳۰٫

۴۰۳

من‏عباده الأوثان، خالصاً مخلصاً) ۱
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه السلام) فی قول الله‏عزّوجلّ: ﴿فأَقم وجهک للدّین حنیفاً) ۲ قال: ﴿تقیم فی الصلاه ولاتلتفت یمیناً وشمالاً) ۳
ـ عن أبی‏بصیر، عن أبی‏عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله‏عزّوجلّ: ﴿وأقیموا وجوهکم عند کلّ مسجدٍ) ۴ قال: ﴿هذه القبله أیضاً) ۵
ـ عن أبی‏عبدالله(علیه السلام) فی قوله تعالی: ﴿أقیموا وجوهکم عند کلّ مسجد) ۶ قال: ﴿مساجد محدثه فأمروا أن یقیموا وجوههم شطر المسجدالحرام) ۷
اشاره: تعبیرهای دینی گاهی به صورت دعوت به حضور در مسجد است که مکان خاص برای اقامه نماز است و زمانی به صورت امر به استقبال قبله در محل نماز است؛ یعنی در هر جا نماز اقامه می‌کنید به سَمْت قبله رو کنید. این معنا مطابق با ذیل آیه مورد بحث است.

۳٫ عظمت کعبه
قال النبی‏ص: ﴿لن یعمل ابن‏آدم عملاً أعظم عند الله‏عزّوجلّ من رجل قتل نبیاً أو هدم الکعبه التی جعلها الله‏عزّوجلّ قبله لعباده، أو أفرغ ماءه فی إمرأه حراماً) ۸
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۶٫
^ ۲ – ـ سورهٴ روم، آیهٴ ۳۰٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۷٫
^ ۴ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۲۹٫
^ ۵ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۶٫
^ ۶ – ـ سورهٴ اعراف، آیهٴ ۲۹٫
^ ۷ – ـ وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۲۹۶٫
^ ۸ – ـ همان، ص ۲۹۹٫

۴۰۴

ـ قال الصادق(علیه السلام): ﴿إنّ لله‏عزّوجلّ حرمات ثلاثاً لیس مثلهنّ شی‏ء: کتابه وهو حکمته ونوره، وبیته الذی جعله قبلهً للناس لایقبل من أحد توجهاً إلی‏غیره، وعتره نبیّکم‏ص) ۱
ـ قال أبوعبدالله(علیه السلام)، وقد أنکر علیه الطواف بالکعبه: ﴿وهذا بیت استعبد الله به خلقه لیختبر طاعتهم فی إتیانه، فحثّهم علی تعظیمه وزیارته وجعله محلّ أنبیائه وقبله للمصلّین إلیه) ۲
اشاره: الف. تعبیرهایی همچون «جَعَلَه… قبلهً للمصلین إلیه» (قبله همه نمازگزاران)، مؤید این نکته است که «قبله، کعبه است، نه مسجد حرام و مکه و حرم، چنان‌که توضیح آن در بحث تفسیری گذشت، بنابراین، عنوانی هم که شیخ‏حرّعاملی برای این باب از کتاب شریف وسائل‏الشیعه برگزیده، یعنی ﴿باب أنّ القبله هی الکعبه مع القرب وجهتها مع البُعد» ۳ ناصواب است، زیرا قبله همان بُعدی است که کعبه در آن واقع است و از اعماق زمین تا اوج آسمان امتداد دارد ۴٫ قبله ساکنان مناطق دور نیز کعبه است، نه امری دیگر مانند جهت آن. البته صدق عرفی استقبال برای آنان بیشتر بوده، یعنی استقبالْ وسیع است، نه قبله.
ب. اگرچه ظاهر روایت دوم، به لحاظ منحصر کردن حرمتهای الهی در قرآن و عترت و بیت الله الحرام و تأکید بر بی‌مانندی این سه، از تقیید اِبا دارد؛ لیکن این گونه روایات، قابل تقیید به احادیثی است که در آنها حرمتهای افزون
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۰٫
^ ۲ – ـ همان، ص ۲۹۸ ـ ۲۹۹٫
^ ۳ – ـ همان، ص ۲۹۷٫
^ ۴ – ـ همان، ص ۳۳۹٫

۴۰۵

بر آن سه ذکر شده است.
ج. مراد از منکرانی که به امام صادق(علیه السلام) درباره طواف بر گرد کعبه اعتراض می‌کردند، زنادقه و ملحدان دوران خلافت عباسیان هستند.

۴٫ ارائه الهی حدود کعبه به آدم(علیه السلام)
قال أبوعبدالله(علیه السلام): «إنّ الله بعث جبرئیل إلی آدم فانطلق به إلی مکان البیت وأنزل علیه غمامه فأظلت مکان البیت، فقال: یا آدم! خطّ برجلک حیث أظلّت هذه الغمامه فإنّه سیخرج لک بیت من مهاه یکون قبلتک وقبله عقبک من‏بعدک» ۱
اشاره: این روایت و نظایر آن به سابقه دینی و اعتقادی کعبه اشاره دارد؛ به این بیان که کعبه از زمان حضرت آدم(علیه السلام) مشخص بود، ازاین‌رو خدای سبحان در فرمان به حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای ساختن کعبه چنین فرمود: مکان خانه را برای ابراهیم آشکار کردیم:﴿وإذ بوّأْنا لإبرهیم مکان البیت) ۲ همچنین حضرت ابراهیم(علیه السلام) هنگامی که همسر و فرزند خردسال خود، اسماعیل(علیه السلام) را در سرزمین مکه اسکان داد، به خداوند عرض کرد: ﴿ربّنا إنّی أسکنت من‏ذرّیّتی بوادٍ غیر ذی‏زرعٍ عند بیتک المحرّم) ۳ و هنگام وداع، در پاسخ همسر نگران خود که عرض کرد: ما را به که می‌سپاری؟ فرمود: به پروردگار این بنا: «إلی ربّ هذه البنیه» ۴ این در حالی است که هنوز خانه‌ای به دست آن
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۹٫
^ ۲ – ـ سورهٴ حجّ، آیهٴ ۲۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ ابراهیم، آیهٴ ۳۷٫
^ ۴ – ـ بحارالأنوار، ج ۱۲، ص ۱۱۶٫

۴۰۶

حضرت ساخته نشده بود. سالها بعد؛ آنگاه که اسماعیل(علیه السلام) بزرگ شد، خدای سبحان فرمان داد تا کعبه را بنا کنند. بنابراین، هندسه بنا، یعنی مکان و حدود کعبه، از قبل مشخص بود و سابقه داشت.

۵٫ دعای حالی یا مقالی پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)برای تغییر قبله
عن أبی بصیر، عن أبی‏عبدالله(علیه السلام) قال: سألته عن قول الله‏عزّوجلّ: ﴿وماجعلنا القبله التی کنت علیها إلاّ لنعلم من یتّبع الرسول ممّن ینقلب علی‏عقبیه) ۱ أمره به؟ قال: «نعم إنّ رسول ‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کان یقلّب وجهه فی السماء فعلم الله‏عزّوجلّ ما فی نفسه، فقال: ﴿قد نری تقلّب وجهک فی السماء فلنولّینّک قبله ترضها) ۲
اشاره: الف. رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یا منتظر وعده پیشین خداوند بوده و دعای حال داشته، یا دعای زبانی می‌کرده و منتظر وحی بوده است. به هر تقدیر، چون آن حضرت مصداق بارز عبد صالحی است که بدون اذن قبلی کاری نمی‌کند: ﴿لایسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون) ۳ تمام حال و مقال وی مسبوق به اذن یا رضای خدای سبحان بوده است.
ب. هرچند وحی در قلب مبارک رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نازل می‌شود: ﴿نزل به الروح الأمین ٭ علی قلبک لتکون من المنذرین) ۴ لیکن تمثّل فرشته همراه با تمثّل زمان و زمین است؛ یعنی موجود مجرد تام عقلی فقط در زمان معین، در مکان
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۳٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۶٫
^ ۳ – ـ سورهٴ انبیاء، آیهٴ ۲۷٫
^ ۴ – ـ سورهٴ شعراء، آیات ۱۹۳ ـ ۱۹۴٫

۴۰۷

معلوم و از جهتی معین متمثّل می‌شود و این تمثّل جهت‌دار نه با تجرد عقلی منافات دارد و نه مستلزم مادّی بودن آن است.

۶٫ قبله و نحوه استقبال پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم)پیش از هجرت
عن الحلبیّ، عن أبی‏عبدالله(علیه السلام) قال: سألته هل کان رسول‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) یصلّی إلی البیت‏المقدس؟ قال: «نعم». فقلت: فکان یجعل الکعبه خلف ظهره؟ فقال: «أمّ‌ إذا کان بمکه فلا وأمّ‌ إذا هاجر إلی المدینه فنعم حتّی‌حوّل إلی الکعبه» ۱
ـ روی أنّ النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کان یصلّی مقابل الحجر الأسود و یستقبل الکعبه و یستقبل البیت المقدس … ۲٫
ـ بالإسناد إلی أبی محمّد العسکری(علیه السلام) قال: «لمّا کان رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بمکّه أمره الله تعالی أن یتوجّه نحو البیت المقدس فی صلاته و یجعل الکعبه بینه و بینها إذا أمکن و إذا لم یتمکّن استقبل البیت المقدس کیف کان» ۳
اشاره: کعبه قبل از هجرت قبله شرعی نبود و توجّه به آن گرچه مصداق استقبال لُغَوی بود، استقبال فقهی و مصطلح شرعی نبود تا توجّه به آن و توجه به بیت مقدس از قبیل توجه به دو قبله در آنِ واحد و نماز به طرف دو قبله در حال فارد باشد، بلکه استقبال آن تکریم و ادب معقول و مقبول بوده است. برخی از مفسّران که از مصادر اهل بیت عصمت(علیهم السلام) بی‌بهره یا کم‌بهره‌اند از وجود چنین حدیثی اظهار بی‌اطلاعی کرده‌اند ۴٫
^ ۱ – ـ الکافی، ج ۳، ص ۲۸۶٫
^ ۲ – ـ بحارالأنوار، ج ۹۲، ص ۲۱۸٫
^ ۳ – ـ همان، ج ۸۱، ص ۵۹٫
^ ۴ – ـ تفسیر التحریر والتنویر، ج ۱، ص ۱۲٫

۴۰۸

برخی برآن‌اند که رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) پیش از هجرت هیچ‌گاه روبه بیت‏مقدس نماز نگزارد؛ توجه آن حضرت به بیت‏مقدس، تنها در مقطع زمانی هجرت به مدینه تا نزول فرمان تغییر قبله بوده است. براساس این نقل، قبله، نخست کعبه بود، آنگاه به بیت‏مقدس و سپس مجدداً به کعبه تغییر یافت ۱٫ این سخن ممکن است ناظر به وقوع دو نسخ در مسئله قبله باشد: یکی در مرحله نخست که قبله کعبه بود، دوم، هنگام تغییر قبله از بیت‏مقدس به سوی کعبه.
همان‌گونه که استاد علامه شعرانی(قدّس سرّه) در یکی از تعلیقات خود بر کتاب وافی، در ردّ این سخن یادآور شده‌اند، روایات و همچنین اقوال فراوانی در این باره هست که پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) پیش از هجرت در مکه به سوی بیت‏مقدس نماز می‌گزاردند. نظر دیگر این است که کعبه و بیت‏مقدس، هر دو در آن مقطع قبله مسلمانان بود.
استاد علامه شعرانی(قدّس سرّه) در این باره می‌فرمایند: قبله رسمی مسلمانان در مقطع یادشده، بیت‏مقدس بود و روکردن رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) به کعبه تشریفاً و تأدّباً بود وگرنه بعضی از نمازهای آن حضرت در آن زمان به سوی کعبه نبود، زیرا سفر آن حضرت به طائف در همان زمان بوده و چون طائف در شرق مکه واقع است ممکن نیست کسی در طائف درآنِ واحد، هم به سوی بیت‏مقدس و هم به طرف کعبه روکند، چنان‌که در سالهایی که در شعب ابی‌طالب محصور بودند، همچنین برای مسلمانانی که به حبشه مهاجرت کرده بودند، این کار ممکن نبود. این امر تنها برای کسانی میسور بود که در قسمت جنوب مکه و کعبه، نه شرق و غرب و شمال آن، نماز می‌خواندند.
^ ۱ – ـ الجامع لاحکام القرآن، مج ۱، ج ۲، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۱؛ نیز ر.ک: التبیان، ج۲ ، ص ۱۷٫

۴۰۹

توهم اینکه هم کعبه و هم بیت‏مقدس قبله بود و توجه به هر دو واجب بود، مستلزم این فرض ناصواب است که رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در سفر به طائف و سالهای حصر در شعب ابی‌طالب، همچنین مسلمانان مهاجر به حبشه، نماز را معاذ الله ترک کرده باشند یا به غیر قبله خوانده باشند یا بین مختار و مضطر و نیز سفر و حضر فرق باشد.
حاصل اینکه، باید پذیرفت که قبله مسلمانان تا پیش از تغییر قبله، هیچ‌گاه کعبه نبوده است، زیرا به یقین بیت‏مقدس قبله بود و اگر استقبال به کعبه هم مانند بیت‏مقدس واجب می‌بود، هرگز رویکردن به هر دو جهت در سفرهای یادشده و نیز در بخشهای شرقی، غربی و شمالی مکه ممکن نبود.

۷٫ تاریخ تغییر قبله
عن معاویهبن عمّار، عن أبی‏عبدالله(علیه السلام) قال: قلت له: متی صرف رسول‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) إلی الکعبه؟ قال: «بعد رجوعه من بدر» ۱
ـ عن معاویهبن عمّار، قال: قلت لأبی‏عبدالله(علیه السلام): متی صرف رسول‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) إلی الکعبه؟ قال: «بعد رجوعه من بدر، وکان یصلّی فی المدینه إلی بیت‏المقدس سبعهعشرشهراً ثمّ أعید إلی الکعبه» ۲
ـ عن جعفر بن محمد عن أبیه: «أنّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) استقبل بیت‏المقدس تسعه(سبعه)عشرشهراً ثمّ صرف إلی الکعبه وهو فی العصر» ۳
ـ محمد بن محمد بن النعمان المفید فی مسارّ الشیعه قال: فی النصف
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه،ج ۴، ص ۲۹۷٫
^ ۲ – ـ همان، ص ۲۹۸٫
^ ۳ – ـ همان، ص ۳۰۳٫

۴۱۰

من‏رجب سنهاثنتین من الهجره حوّلت القبله من البیت‏المقدس إلی الکعبه وکان الناس فی صلاه العصر فتحوّلوا فیها إلی البیت‏الحرام ۱٫
اشاره: الف. جنگ بدر در ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت واقع شد، اگر مراد از «بعد رجوعه من بدر» بعد از ماه مبارک رمضان باشد، این زمان بیش از نوزده‏ماه پس از هجرت خواهد بود، بنابراین، ممکن است اشتباه در خواندن «سبعه» به جای «تسعه»، سبب اختلاف نسخ و در نتیجه اختلاف روایات شده باشد. البته تصریح شیخ‏مفیدِ به نیمه‏ماه‏رجب سال‏دوم‏هجرت، در کنار تأکید روایت بر «بعد رجوعه من بدر»، با احتمال یادشده ناسازگار می‌نماید.
ب. حالت یاد شده، در نماز ظهر رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و سپس در نماز عصر برای نمازگزاران مسجد دیگر پدید آمد.
تذکّر: لازم است توجه شود که عنوان اعاده: «اُعید إلی الکعبه»، دلیل قبله بودن کعبه قبل از بیت مقدس نیست، زیرا عنوان یاد شده در این مورد به معنای تحویل و صَرْف است، مگر به لحاظ اولین قبله بودن کعبه برای انبیای گذشته.

۸٫ چگونگی تغییر قبله در نماز
عن أمیرالمؤمنین(علیه السلام): «أنّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) کان فی أوّل مبعثه یصلّی إلی‏بیت‏المقدس جمیع أیام مقامه بمکه وبعد هجرته إلی المدینه بأشهر فعیّرته الیهود وقالوا: إنّک تابع لقبلتنا. فأحزنه ذلک فأنزل الله‏عزّوجلّ، وهو یقلّب وجهه فی السماء وینتظر الأمر: ﴿قد نری تقلّب وجهک فی السماء فلنولّینّک قبله ترضها فولّ وجهک شطر المسجدالحرام وحیث ما کنتم فولّوا وجوهکم شطره) ۲
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۲٫
^ ۲ – ـ همان، ص ۳۰۱٫

۴۱۱

ـ عن أبی‏بصیر عن أحدهما(علیهما السلام) فی حدیث قال: قلت له: إنّ الله أمره أن یصلّی إلی بیت‏المقدس؟ قال: «نعم، ألا تَری أنّ الله یقول: ﴿وما جعلنا القبله التی کنت علیها إلاّ لنعلم من یتّبع الرسول﴾ الآیه ۱٫ ثمّ قال: «إنّ بنی‏عبد الأشهل أتوهم وهم فی الصلاه قد صلّوا رکعتین إلی بیت‏المقدس، فقیل لهم إنّ نبیکم صرف إلی الکعبه فتحوّل النساء مکان الرجال و الرّجال مکان النساء وجعلوا الرکعتین الباقیتین إلی الکعبه فصلّوا صلاه واحده إلی قبلتین، فلذلک سمّی مسجدهم مسجد القبلتین» ۲
ـ علی بن إبراهیم بإسناده عن الصادق(علیه السلام) قال: «تحوّلت القبله إلی الکعبه بعد ما صلّی النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم)بمکّه ثلاث عشره سنه إلی بیت المقدس و بعد مهاجرته إلی المدینه صلّی إلی بیت المقدس سبعه أشهر» ۳ قال: ﴿ثمّ وجّهه الله إلی‏الکعبه و ذلک أنّ الیهود کانوا یعیّرون رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) و یقولون له أنت تابع لنا تصلّی إلی قبلتنا فاغتمّ رسول‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) من ذلک غمّاً شدیداً و خرج فی جوف اللیل ینظر إلی آفاق السّماء ینتظر من الله تعالی فی ذلک أمراً فلمّا أصبح و حضر وقت صلاه الظهر کان فی مسجد بنی سالم قد صلّی من الظهر رکعتین فنزل علیه جبرائیل(علیه السلام) فأخذ بعضدیه و حوّله إلی الکعبه، و أنزل علیه: ﴿قد نری تَقلُّب وجهک فی السّماء فلنولّینّک قبلهً ترضها فولّ وجهک شطر المسجدِ الحرامِ﴾ و
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۳٫
^ ۲ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۲۹۷ ـ ۲۹۸٫
^ ۳ – ـ فاصلهٴ زمانی میان هجرت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) تا نزول حکم تحویل قبله از بیت مقدس به کعبه، نُه، ده، سیزده، شانزده، هفده(مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۱۳) و هجده ماه(بحارالأنوار، ج ۱۹، ص ۱۹۳) نیز گزارش شده است؛ همچنین روز و ماه آن را برخی سه‌شنبه نیمهٴ ماه شعبان، و بعضی دوشنبه نیمهٴ ماه رجب گزارش کرده‌اند (بحارالأنوار، ج ۱۹، ص ۱۹۳).

۴۱۲

کان صلّی رکعتین إلی بیت المقدس و رکعتین إلی الکعبه، فقالت الیهود و السفهاء: ﴿ما ولّهم عن قبلتهم الّتی کانوا علیها) ۱
ـ صلّی رسول‏الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) إلی بیت‏المقدس بعد النبوّه ثلاثهعشرسنه بمکه وتسعهعشرشهراً بالمدینه، ثمّ عیّرته الیهود فقالوا له: إنّک تابع لقبلتنا. فاغتمّ لذلک غمّاً شدیداً، فلمّا کان فی بعض اللیل خرج(علیه السلام) یقلّب وجهه فی آفاق السماء، فلمّا أصبح صلّی الغداه، فلمّا صلّی من الظهر رکعتین جاء جبرئیل(علیه السلام) فقال له: ﴿قد نری تقلّب وجهک فی السماء فلنولّینّک قبله ترضها فولّ وجهک شطر المسجدالحرام…﴾ ثمّ أخذ بید النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) فحوّل وجهه إلی‏الکعبه وحوّل من خلفه وجوههم حتّی قام الرجال مقام النساء والنساء مقام الرجال. فکان أوّل صلاته إلی بیت‏المقدس وآخرها إلی الکعبه وبلغ الخبر مسجداً بالمدینه وقد صلّی أهله من العصر رکعتین، فحوّلوا نحو الکعبه(القبله) وکان أوّل صلاتهم إلی بیت‏المقدس وآخرها إلی الکعبه، فسمّی ذلک المسجد مسجدالقبلتین … ۲٫
ـ عن علی‏بن موسی، عن أبیه، عن آبائه، عن علی(علیهم السلام) قال: «لمّا صرفت القبله أتی رجل قوماً فی الصلاه، فقال: إنّ القبله قد صرفت وتحوّلوا وهم رکوع» ۳
ـ عن العسکری(علیه السلام) فی احتجاج النبی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) علی المشرکین، قال: ﴿إنّا عباد
^ ۱ – ـ سورهٴ بقره، آیهٴ ۱۴۲٫
^ ۲ – ـ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۴۱۳٫ در فتسیر القمی (ج ۱، ص ۶۳) متن مذکور با تقدیم و تأخیر و تفاوت در ۱پاره‌ای الفاظ و عبارات و بدون استناد به معصوم(علیه السلام) آمده است.
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۱٫
^ ۴ – ـ همان، ص ۳۰۲٫

۴۱۳

الله مخلوقون مربوبون نأتمر له فیما أمرنا وننزجر له عمّا زجرنا ـ إلی أن قال: ـ فلمّا أمرنا أن نعبده بالتوجه إلی الکعبه أطعناه، ثمّ أمرنا بعبادته بالتوجه نحوها فی‏سائر البلدان التی تکون بها فأطعناه، فلم نخرج فی شی‏ء من ذلک من اتباع أمره» ۱
اشاره: الف. بیت‏مقدس در شمال‏غربی مدینه، و مکه در جنوب آن واقع است، بنابراین، رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که هنگام تغییر قبله در حال گزاردن نماز به جماعت بود، با توجه و استقبال به کعبه روبه مأمومین کرده، در جلو قرار گرفت. آنگاه مردان که در این حال پشت‏سر زنان واقع می‌شدند در جای زنان و پشت‏سر پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قرار گرفته، زنان به جای آنان رفتند و بدین‌گونه همه روبه کعبه کردند.
استاد علامه شعرانی(قدّس سرّه) در یکی از تعلیقات خود بر کتاب وافی این نکته را یادآور شده‌اند که ممکن است معنای جابه‏جایی مردان و زنان این باشد که پس از توجه رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) از بیت مقدس به سوی کعبه، صف زنان که در پشت‏سر مردان بود قهراً در جلو قرار گرفت و مردان که در صف جلو بودند در پشت‏سر قرار گرفتند، بنابراین، مراد از جابه‏جایی زنان و مردان این است که مردها در جای معمول زنان و زنان در جای مردان ایستادند، نه اینکه مردان به جای قبلی زنان منتقل شده و زنان به جای مردان رفته باشند تا اینکه در پاسخ از اشکال مبطل بودن این جابه‏جایی و پیمودن این‌گونه فاصله‌ها گفته شود: حرکت در حال ضرورت، نماز را باطل نمی‌کند.
این وجه از آن رو محتمل است که شرطیت تقدم مرد بر زن در صحت نماز، نزد همه فقیهان پذیرفته نیست؛ برخی از آنان این تقدم را واجب ندانسته،
^ ۱ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۲٫

۴۱۴

حدّاکثر قائل به کراهت تقدم زن بر مرد هستند.
شایان ذکر است که در روایات یاد شده اشاره‌ای به جابه‏جا شدن رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) نشده است. در آنها فقط از روگرداندن و توجه آن حضرت از بیت‏مقدس به سوی کعبه سخن به‏میان آمده است، بر این اساس، اولاً پیامبر گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با روکردن به سمت کعبه رودرروی مأمومین قرار گرفته است. ثانیاً با توجه آنان به طرف کعبه، حضرت که امام جماعت بود مُؤخّر شده، مگر با جابه‏جایی کامل و قرار گرفتن آنها پشت سر رسول گرامی(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که در این صورت از سوی مأمومانْ دو جابه‏جایی انجام پذیرفته: یکی نسبت به امام و دیگری نسبت به یکدیگر؛ یعنی تقدم مردان بر زنان (بنابر لزوم). البته اگر رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) جابه‏جا می‌شد نیازی به جابه‏جایی مأمومان نسبت به امام نبود. بنابر این احتمال، مجالی برای بحث از تقدم و تأخر نمی‌ماند.
ب. از آنجا که تحول و توجه نمازگزار از سَمتی به سمت دیگر در نماز مستلزم جابه‏جایی و حرکت است، می‌توان گفت همان خدایی که فرمان استقرار و طمأنینه در حال نماز را داده، با دستور تغییر قبله، به جواز حرکت در این حال حکم کرده است، چنان‌که موارد دیگری نیز از حکم کلی عدم جواز حرکت در حال نماز استثنا شده است؛ مانند اینکه کسی قصد اقتدا به امامی را دارد که در رکوع است و بین او وصف مأمومان آن‌قدر فاصله است که اگر وی بخواهد اتصال را حفظ کند ممکن است امام سر از رکوع بردارد. این شخص از همان فاصله دور اقتدا کرده و به رکوع می‌رود و در حال رکوع با حرکت به سوی مأمومان، خود را به صف جماعت رسانده و با آنان همراه می‌شود. نمازهای نافله را نیز بدین لحاظ که گزاردن آنها در حال حرکت جایز است می‌توان از موارد جواز حرکت در حال نماز برشمرد.

۴۱۵

ج. رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) با چشم باطن کعبه را دید و چون این‌گونه شهودْ معصومانه است و خطا ندارد و حجت شرعی است، قبله برای آن حضرت مسلّم شد و به آن سو روکرد. با این حجت، دیگران نیز به تبعیت از آن حضرت، به کعبه روکردند.
د. همان‌گونه که در روایات اهل بیت عصمت(علیهم السلام) نیز آمده بود، روز نزول فرمان تغییر قبله، مسلمانان نماز صبح را به طرف بیت‏مقدس به جا آوردند و همراهان رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) در نماز جماعت، دورکعت از نماز ظهر و همه نماز عصر، و دیگران که در مسجد دیگر نماز می‌گزاردند، دورکعت دوم از نماز عصر را به سمت کعبه به‏جا آوردند. این نقل را برخی روایات نیز که در آن، عبارت ﴿ءَامِنوا بالَّذی أُنزل علی الذین ءَامنوا وجه النهار واکفروا ءَاخِرهُ) ۱ سخن یهودیان و ناظر به مسئله تغییر قبله دانسته شده تأیید می‌کند، با این بیان که یهودیان می‌گفتند: شما به آنچه پیامبر در اول روز به آن عمل کرده، یعنی روکردن به سوی بیت‏مقدس، ایمان بیاورید و به آنچه در آخر روز به آن روکرد، یعنی کعبه، کفر بورزید ۲٫ البته برخی مفسران برآن‌اند که آیه یادشده ربطی به تغییر قبله و موضع یهودیان در برابر آن ندارد. این آیه بیانگر توطئه‌ای
^ ۱ – ـ سورهٴ آل عمران، آیهٴ ۷۳٫
^ ۲ – ـ در تفسیر القمی، ذیل آیهٴ یاد شده چنین آمده است: قال: «نزلت فی قوم من الیهود قالوا آمنّا بالّذی جاء به محمّد بالغداه وکفرنا به بالعشی». و فی روایه أبی الجارود عن أبی جعفر(علیه السلام): «أنّ رسول الله صلّی الله علیه و آله لما قدم المدینه و هو یصلّی نحو بیت المقدس أعجب الیهود من ذلک، فلمّا صرفه الله عن بیت المقدس إلی بیت الحرام وجدت [أی حزنت]، و کان صرف القبله صلاه الظهر، فقالوا: صلّی محمّد الغداه واستقبل قبلتنا فآمنوا بالّذی أنزل علی محمّد وجه النّهار واکفروا آخره، یعون القبله حین استقبل رسول الله صلّی الله علیه وآل المسجد الحرام، لعلّهم یرجعون إلی قبلتنا» (ج۱، ص ۱۰۵).

۴۱۶

منافقانه از سوی مشرکان است، بدین‌گونه که صبح هنگام همراه مسلمانان نزد پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم) آمده و ایمان بیاورند و هنگام عصر بازگردند و کافر شوند و بگویند: ما دین و عقاید مسلمانان را بررسی کردیم و چون آن را ارزشمند نیافتیم برگشتیم. هدف مشرکان از این کار مردّد ساختن برخی از مسلمانان در درستی باورهایشان بود: ﴿… لعلّهم یرجعون) ۱
تذکّر: آلوسی بعد از بیان اینکه «سرّ عدم ذکر نماز در آیه تغییر قبله همانا این است که مطلوب فقط حکم نماز بود و از این‌رو نیازی به ذکر آن نبود» گفته است: بعضی گفتند که چون آیه در حال نماز نازل شد تلبّس به نماز سبب بی‌نیازی از ذکر آن شد و صاحب این قول به آنچه قاضی به تَبَع دیگری ذکر کرد استدلال نمود و آن اینکه پیامبر(صلّی الله علیه وآله وسلّم)… در مسجد بنی‌سلمه دو رکعت از نماز ظهر را به جا آورد و در این حال به طرف میزاب کعبه روکرد و مردان و زنان صفوف خود را جابه‏جا کردند و این مسجد به مسجد القبلتین نامیده شد. آنگاه در ردّ قول مزبور گفته: همان‌طور که سیوطی گفته این مطلب تحریف حدیث است، زیرا در قضیه بنی‌سلمه پیامبر امام جماعت نبود و آن حضرت نبود که در حال نماز بنی‌سلمه به طرف کعبه متحول شده است… بلکه بعد از نزول آیه مزبور شخصی بر بنی‌سلمه عبور کرد و آنها را در حال نماز جماعت (صبح) دید که به طرف بیت مقدس نماز می‌گزارند، گفت قبله به کعبه برگشت. آنها در حال رکوع نماز فجر به طرف کعبه برگشتند … ۲٫ البته روایات یاد شده از طریق اهل بیت عصمت(علیهم السلام) در این زمینه کافی است و به مقدار لازم بازگو شد.
^ ۱ – ـ مجمع البیان، ج ۱ ـ ۲، ص ۷۷۳ ـ ۷۷۴٫
^ ۲ – ـ روح المعانی، ج ۲، ص ۹؛ با اندک تحریر.

۴۱۷

هـ . در اولین روایت از این مجموعه، مبنای قبله قرار دادن بیت‏مقدس، فرمان خداوند دانسته شده و در این باره به قرآن کریم استشهاد شده است. باید توجه داشت که آنچه در این روایت آمده به معنای قرآنی بودن فرمان یاد شده نیست تا برای اثبات وقوع نسخ در قرآن به آن استشهاد شود، بلکه همان‌گونه که توضیح آن گذشت مبنای این حکم، سنت رسول اکرم(صلّی الله علیه وآله وسلّم) بوده، که سنت نیز خود بر وحی الهی استوار است.
و. نماز گزاردن به سوی دو قبله، از جمله اموری است که امیرمؤمنان(علیه السلام) در برابر ناکثین و مارقین و قاسطین به آن افتخار کرده است: «أنا صاحب القبلتین» ۱ البته این بیان در برابر آن گروه از اصحاب سقیفه که به ظاهر روبه هر دو قبله نماز گزارده بودند ممکن نبود. در احتجاجهای امام مجتبی(علیه السلام) با معاویه نیز نماز گزاردن به سوی دو قبله در شمار فضایل امیرمؤمنان(علیه السلام) بیان شده است. آن حضرت در همین احتجاج به معاویه فرمود: «وأنت یا معاویه بالأولی کافر وبالأخری ناکث» ۲

۹٫ وجه همانندی امام معصوم با کعبه
عن أبی‏الحسن موسی، عن أبیه(علیهما السلام) أنّ رسول الله(صلّی الله علیه وآله وسلّم) قال لعلی(علیه السلام): «إنّما مثلک فی الاُمّه مثل الکعبه التی نصبها الله علماً وإنّما تؤتی من کل فجّ عمیق ونأی سحیق، ولاتأتی» ۳
اشاره: الف. همان‌گونه که کعبه، مأتی است، نه آتی، و هرگز نزد کسی
^ ۱ – ـ بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۳۳٫
^ ۲ – ـ همان، ج ۴۴، ص ۷۴٫
^ ۳ – ـ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۳۰۲٫

۴۱۸

نمی‌آید، بلکه باید به حضور آن رفت، حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز مانند کعبه نشانه‌ای است که از هر گوشه دنیا باید در محضر وی حضور یافت و آن حضرت به حضور کسی نخواهد رفت.
ب. همان‌طور که توجه به کعبه نمادی از احضار معقول در اقلیم مثال است توجه به انسان کامل معصوم(علیه السلام) که در برخی از دعاهای افتتاح نماز وارد شد از این قبیل است وگرنه بر اساس توحید هیچ چیزی و هیچ شخصی غیر از خدای سبحان مورد توجّه اصیل نیست.

٭ ٭ ٭
۴۱۹

بازدیدها: 613

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *