تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد ششم، سوره بقره، آيه121

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفاسیر متنی / تفسير تسنيم (اجمالي)| جلد ششم، سوره بقره، آيه121

همه دريافت‌كنندگان كتاب آسماني، يكسان نيستند. خداي سبحان برخي از آنها را ستوده و از آنان به عظمت ياد كرده است؛ چنان‌كه در اين آيه شريفه با اسناد «ايتاء» به خود، آنان را تكريم مي‌كند.

الّذين ءاتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته أولئك يؤمنون به و من يكفر به فأُولئك هم الخاسرون121

گزيده تفسير
همه دريافت‌كنندگان كتاب آسماني، يكسان نيستند. خداي سبحان برخي از آنها را ستوده و از آنان به عظمت ياد كرده است؛ چنان‌كه در اين آيه شريفه با
^ 1 – ـ سوره فصّلت، آيه 30.
^ 2 – ـ سوره مجادله، آيه 21.
^ 3 – ـ سوره اعراف، آيه 196.

378

اسناد «ايتاء» به خود، آنان را تكريم مي‌كند. اين گروهِ با انصاف و حق طلب، كتاب آسماني را به خوبي تلاوت كرده، حق آن را ادا مي‌كنند. اين‌گونه تلاوت، آگاهانه، حق‌مدار و با تدبّر و عمل آميخته است.
همه آنان كه توفيق تلقّي كتابهاي وحياني را داشته‌اند چنانچه بدون تعصّب عاطل و تقليد باطل، كتاب الهي را به حق تلاوت و در آن تدبّر كنند يقيناً به ره‌آورد آن ايمان مي‌آورند؛ زيرا كتاب آسماني، اعم از تورات و انجيل اصيل و قرآن، سراسر نور و بي‌ابهام و براي فطرت توحيدي انسان آشناست؛ هنگامي كه نه در درون تلاوت‌كننده حجابِ تعصب و نه در متن آسماني حجاب ناشي از ابهام و نارسايي باشد هيچ مانعي براي ايمان آوردن تالي نيست؛ ازاين‌رو تاليان كتاب آسماني به آن كتاب و آورنده آن مؤمن مي‌شوند و هر اندازه آن‏را بهتر ادراك كنند به آن بيشتر ايمان مي‌آورند.

تفسير
يتلونه: تلاوت، خواندن همراه با تدبّر و ازاين‌رو غير از قرائت است؛ چنان‌كه در فرمانِ ﴿واتلُ عليهم) 1 ادراك معاني مطرح است. البته ممكن است گاهي بر اثر قرينه، از دستور حق تلاوت به قاري، صِرف لزوم رعايت اصول تجويدي اراده شود، نه دقت در محتوا.
گواه و نشانه تفاوت دو واژه تلاوت و قرائت با يكديگر اين است كه، مطابق آيه شريفه مورد بحث، اگر كسي كتاب آسماني را به حق تلاوت كند غالباً ايمان مي‌آورد؛ در حالي كه قرائت هرچند با رعايت قواعد تجويدي باشد
^ 1 – ـ سوره مائده، آيه 27؛ سوره يونس، آيه 71؛ سوره شعراء، آيه 69.
379

چنين اثر غالبي را ندارد.
قرائت، زمينه تلاوت را فراهم مي‌كند و تلاوت مقدّمه تعليم حكمت، و تعليم حكمت مقدّمه تزكيه و تزكيه، هدف است و كسي كه به هدف برسد به فلاح رسيده است. خداي سبحان نيز فلاح را در گرو مبادي و مقدمات، مانند قرائت، تلاوت، تعلم و تعليم نمي‌داند، بلكه آن را در رهن تزكيه معرفي مي‌كند؛ ﴿قد أفلح من زكّيها) 1

تناسب آيات
اين آيه در حقيقت، استدراكي است نسبت به آيه قبل و تسلّي و دلداري به رسول مكرم و مؤمنان و اينكه گرچه مجاهدت شما براي ايمان آوردن اهل كتاب در گروهي از آنان مؤثر نيست، ليكن به گروهي ديگر از آنان مي‌توان اميد داشت.
اين استثنا و اميد از آن روست كه آنان تورات يا انجيل را كه حاوي بشارت به آمدن قرآن و پيامبر است به شايستگي تلاوت مي‌كنند و حقايق ديني را دقيق و منصفانه بررسي مي‌كنند و از تعصّبات و تقليدهاي كوركورانه از رهبران و پدران كه حجاب فهم و ايمان است مصون‌اند؛ روشن است كه چنين بررسي و تلاوتي پيروي آنان از قرآن و رسول مكرّم را در پي خواهد داشت، ليكن اكثريتي كه از رهبران لجوج و لدود و از پيروان جاهل آنان تشكيل مي‌شود بر اثر لجاجت و جهالتشان كفر مي‌ورزند؛ كفري كه موجب تباهي و خسران در دنيا و آخرت است.
^ 1 – ـ سوره شمس، آيه 9.
380

جامعيت و اطلاق آيه
واژه ﴿الكتاب﴾ در آيه مورد بحث معناي جامعي دارد كه قرآن را هم شامل مي‌شود و استدلالهاي منقول در تفسير امام رازي 1 كه ناظر به اختصاص كتاب به قرآن كريم است تام نيست. ضماير چهارگانه در ﴿يتلونه﴾، ﴿حق تلاوته﴾، ﴿يؤمنون به﴾ و ﴿يكفر به﴾ نيز به ﴿الكتاب﴾ بازمي‌گردد و ايمان به رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) و كفر به آن حضرت با ايمان و كفر به كتاب او، يعني قرآن بيان مي‌شود.
تعبير ﴿ءَاتيناهم الكتاب﴾ كه حاوي اسناد ايتاء به خداي سبحان است مشعر به تكريم يا اتمام حجت است؛ برخلاف تعبير ﴿أُوتوا الكتاب﴾ كه چنين اشعار مثبت تكريمي را به همراه ندارد؛ ازاين‌رو (گرچه اثر منفي هم ندارد) شايسته است كه مخاطبان آن با استقبال خاصي به تلاوت و ايمان به آن روآورند.
ابوجعفر طبري درباره ﴿الذين… ﴾ دو قول نقل كرده است؛ يكي آنكه منظور كساني است كه به حضرت رسول(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مؤمن شدند و ديگري آنكه مقصود، علماي بني‌اسرائيل است. آنگاه قول دوم را به صواب سزاوارتر دانسته است؛ زيرا اولاً، آيات گذشته درباره اهل كتاب است و ثانياً، و نامي از اصحاب رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به ميان نيامده است؛ اگر بعداً جريان اصحاب رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) مطرح مي‌شد آيه كنوني مي‌توانست سرفصل آن باشد. بنابراين دو جهت، اَوْلي به صواب اين است كه منظور از ﴿الذين﴾ علماي بني‌اسرائيل باشد 2 .
^ 1 – ـ تفسير كبير، ج4، ص35.
^ 2 – ـ جامع‌البيان، ج1، ص411، با اندكي تحرير و توضيح.
381

شايان ذكر است كه آنچه ابوجعفر طبري فرمود مانع اختصاص آيه به اصحاب رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است، نه موجب اختصاص به علماي بني‌اسرائيل و مانع تعميم يا اطلاق؛ ازاين‌رو مي‌توان معنايي جامع از آيه استفاده كرد كه شامل همه كتابهاي وحياني و نيز همه كساني كه توفيق تلقي آنها را داشتند بشود.
تذكّر: براي آيه مورد بحث شأن نزولي ذكر شده كه بر فرض صحت آن هيچ‌گونه اختصاصي به آن ندارد؛ زيرا نه موجب تخصيص عموم است و نه مايه تقييد اطلاق.

تلاوت متدبّرانه منصفان
پيشنهاد مشترك كافران و مشركان به انبيا(عليهم‌السلام) اين بود كه شما از دين ما پيروي كنيد وگرنه رجم يا تبعيد خواهيد شد. خداي سبحان رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) را همچون ديگر پيامبران به پايداري در برابر اين شعار كافران، كه مي‌گفتند: يا پيروي از مرام ما يا تبعيد، دعوت كرد و فرمود: گرچه آنان بر اثر پيروي از هوس، اسلام را نمي‌پذيرند، ليكن چنين نيست كه همگان متكبّر بوده، همه عالم را كفر فراگيرد. نگران مباش! در ميان كساني كه به آنها كتاب داديم متفكراني هستند كه تورات و انجيل و قرآن را به حق تلاوت مي‌كنند و به آن ايمان مي‌آورند؛ ﴿الّذين ءَاتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته أُولئك يؤمنون به﴾.

حق تلاوت
كساني كه كتاب آسماني را به حق تلاوت كنند، چون «حق تلاوت» با تدبّر منصفانه آميخته است به آن ايمان مي‌آورند.
كلمه ﴿حق تلاوته﴾، از سنخ مفعول مطلق نوعي و به معناي نوعي خاص

382

از تلاوت است كه براي همگان حاصل نيست. برخي با اينكه به قرآن معتقدند به بهانه ناتواني از ادراك معناي آن، از تلاوت يا انديشه در آن خودداري مي‌كنند 1 ؛ برخي نيز با وجود تلاوت و كوشش براي آگاهي از معاني، بر اثر پايبندي به سنّتهاي تقليدي و محروميّت از تفكر عقلي قادر به فهم قرآن نيستند، بلكه مي‌كوشند افكار و آراي خود را بر قرآن تحميل كرده، خواسته‌هاي خود را از زبان قرآن بشنوند. تلاوت اينان «حق تلاوت» نيست.
حق تلاوت قرآن مراحلي دارد كه هر كدام از آنها مصداق خاص و روزي فرقه مخصوصي است. توضيح اينكه، فرمان تقوا گاهي به صورت ﴿فاتقوا الله ما استطعتم) 2 و زماني به صورت ﴿اتقوا الله حق تقاته) 3 ارائه مي‌شود؛ چنان‌كه فرمان جهاد گاهي به صورت ﴿واعدّوا لهم ما استطعتم من قوة) 4 و زماني به صورت ﴿وجاهدوا في الله حق جهاده) 5 ارائه مي‌شود؛ يكي بر مدار عدل و ديگري بر محور احسان و ايثار، يكي به عنوان تزكيه و ديگري به عنوان تضحيه
^ 1 – ـ اين غفلتي بزرگ است كه كسي به بهانه ناتواني از فهم قرآن، اصل تلاوت آن را ترك كند؛ زيرا قرآن كتابي عادي نيست كه خواندن آن بدون فهم معنا اصلاً سودمند نباشد؛ زيرا قرآن سراسر نور است و ازاين‌رو نگاه به الفاظ نوراني آن و صرف تلاوت آن نيز قلب خواننده را نوراني مي‌كند؛ هرچند وي بر فهم معناي آن نيز قادر نباشد. البته هر كسي بايد براي فهم معناي قرآن و عمل به آن بكوشد. گاه مصون ماندن چشم انسان از گناه به بركت نگاه كردن به آيات الهي قرآن است و چه بسا خود او منشأ اين توفيق را نمي‌داند. هيچ كتابي مانند قرآن نيست، كه خواندن آن بدون فهم معنا سودمند باشد؛ حتي در دعا نيز اجمالاً محتواي آن را از خداي سبحان مسئلت مي‌كنيم.
^ 2 – ـ سوره تغابن، آيه 16.
^ 3 – ـ سوره آل‏عمران، آيه 102.
^ 4 – ـ سوره انفال، آيه 60.
^ 5 – ـ سوره حج، آيه 78.
383

است.
دستور خواندن كتاب خدا نيز گاهي به صورت ﴿فاقروا ما تيسّر من‌القرآن) 1 و زماني به صورت ﴿يتلونه حق تلاوته) 2 ارائه مي‌شود.
براي حق تلاوت درجات بريني است و آنچه درباره آن گفته شده از قبيل صيانت از هرگونه تحريف، قرائت صحيح مطابق با آداب و سنن تجويد، تدبّر در معاني، و ايمان كامل به آن در جهت عقيده و اخلاق و عمل صالح، معناي متوسط و تفسير آفاقي حق تلاوت است.
اما تفسير انفسي بلكه الهي آن اين است:
1.قرآنِ حكيم تجلّي ويژه الهي است؛ «فتجلّي لهم سبحانه في كتابه من‏غير أن‏يكونوا رأوه» 3 و تجلّي بر مبناي تجدّد امثال هر لحظه تازه است و مانند شعاع برق هماره نو است و هيچ بقايي جز در ذهن ندارد.
2. تجلّي جديد و نزول تازه مهبط نو مي‌طلبد و صدر مشروح حضرت ختمي كه صاحب مقام: «تنام عيناي و لاينام قلبي» است 4 داراي منزلت «يموت» بدني و «لايموت» قلبي است دائماً در حال تلقّي از ربّ از يك سو و القاي آن به امت از سوي ديگر است و نتيجه حق تلاوت خود آن حضرت در اين گفتار كه متجلي است «كان خُلْقُه القرآن».
3. ثمره حق تلاوت امّت اين است كه معارف مزبور را كه ناظر به معناي
^ 1 – ـ سوره مزمّل، آيه 20. منظور از قرائت در اين آيه به شهادت سياق صرف تلفظ بي‌ادراك نيست.
^ 2 – ـ سوره بقره، آيه 121.
^ 3 – ـ نهج‌البلاغه، خطبه 147.
^ 4 – ـ بحارالأنوار، ج58، ص212.

384

نزول، كيفيت نزول، نحوه تلقّي و القا است بدانند و هر كدام در حدّ خود به مرحله‌اي برسند كه در همان حدّ ضعيف يا متوسط، مصداق نازل يا ميانه «كان خلقه القرآن» باشند.
4. برپايه اصل كلي «من استوي يوماه فهو مغبون» 1 اگر كسي تلاوت دوم او همانند تلاوت اول باشد و چيزي بر خُلق قرآني وي نيفزايد زيان ديده است و اگر پايين‌تر باشد محروم و ملعون است، بلكه بايد برتر باشد؛ حق تلاوت در هر مرتبه افزايش درجه خُلق قرآني را مي‌طلبد.
5. چون قرآن تجلي خداست و شهود آن ممكن است، هرچند بسياري از مشاهده آن محروم‌اند، كساني كه به مقام احسان رسيده‌اند: «الإحسان أن تعبد الله كأنّك تراه فإن لم تكن تراه فإنه يراك» 2 حق تلاوت آنها به اين است كه گويا تجلي خدا در كتاب آسماني را مشاهده مي‌كنند و آنان‏كه از اين مقام برترند و از منزلت «كاَنّ» به مقام منيع «اَنّ» رسيده و صاحب لواي «ما كنت أعبد ربّاً لم‌ره» 3 اند حق تلاوت آنها به اين است كه تحقيقاً متجلّي را در مجلاي وحياني خويش مشاهده مي‌كنند. آنگاه «كان خلقه القرآن» درباره آنان نيز صادق خواهد بود؛ زيرا به مثابه نَفس حضرت ختمي‏مرتبت‌اند.
تذكّر: مطالب گذشته درباره همه كتابهاي وحياني درست است و براي همه آنها حق تلاوت مطرح است؛ هرچند كامل‌ترين آنها ويژه كامل‌ترين كتاب الهي است كه آورنده آن افضل انبيا و اكمل مرسلين است.
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج68، ص173.
^ 2 – ـ نهج‌الفصاحه، ج1، ص27.
^ 3 – ـ كافي، ج1، ص97.
385

تأثير تلاوت
آنچه از خداي سبحان تنزل كند جز نور نيست. پس كلام خدا، خواه به صورت قرآن باشد يا تورات و انجيل، نور است و چون ابهام و تيره‌گي با نورانيت سازگار نيست و در معارف آنها هيچ تيرگي وجود ندارد، فهم كتابهاي آسماني كه از سوي خداوند تنزل كرده آسان است؛ چنان كه بر فطرت توحيدي انسان هم تحميل نيست؛ ﴿لقد يسّرنا القرآن للذكر فهل من مدّكر) 1 از اين رو هر كس آن را بدون تعصّب و تقليد و به حق تلاوت و تدبّر كند، به خوبي مي‌فهمد و به يقين به آن ايمان مي‌آورد.
آنان كه بدون تعصّبِ عاطل و تقليدِ باطل، قرآن را به حق تلاوت و در آن تدبّر كنند، يقيناً به آن ايمان مي‌آورند؛ زيرا مطالب آن، هم روشن و بي‌ابهام و هم آشناي با دل و ملايم با فطرت توحيدي است كه خداي سبحان انسان را با آن آفريد.
در اين جهت، فرقي ميان قرآن كريم و ديگر كتابهاي اصيل و غيرمحرّف آسماني نيست؛ چنان كه خداي سبحان، هم به دلالت مطابقي و هم به دلالت التزامي، اوصاف كمالي قرآن را براي تورات و انجيل ذكر كرد؛ مثلاً درباره قرآن فرمود: ﴿قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين) 2 درباره تورات و انجيل نيز فرمود: ﴿إنّا أنزلنا التوراة فيها هدي و نور) 3 ﴿و ءَاتيناه الإنجيل فيه هدي و نور) 4 به دلالت التزامي نيز فرمود: قرآن، مصدّق تورات و انجيل
^ 1 – ـ سوره قمر، آيه 32.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 15.
^ 3 – ـ سوره مائده، آيه 44.
^ 4 – ـ سوره مائده، آيه 46.

386

است؛ ﴿و أنزلنا إليك الكتاب بالحقّ مصدّقاً لما بين يديه من الكتاب) 1 و چون قرآن نور و هدايت است و نور و هدايت جز نور و هدايت را تصديق نمي‌كند پس تورات و انجيل نور و هدايت است.
حجابِ ايمان يا از درون است يا از برون؛ ايمان نياوردن به كتاب خدا يا به سبب نارسايي الفاظ و پيچيدگي و مخدوش بودن مطالب آن از درون است يا به سبب حجابِ تعصب در درون خود انسان. چنان‌كه گذشت كتاب الهي نور است و در آن هيچ ستر و منعي نيست؛ ازاين‌رو كسي كه گرفتار حجاب دروني نباشد، چون در بيرون آن هيچ حجابي نيست، اگر كتاب الهي را به حق تلاوت كند، چنين تلاوتي با ايمان آوردن ملازم است؛ ﴿الّذين ءَاتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته أولئك يؤمنون به﴾. از مجموع مباحث گذشته برمي‌آيد كه، جمله ﴿يتلونه حقّ تلاوته﴾ حتماً حال است و هرگز نمي‌تواند خبر باشد؛ آن گونه كه امين‌الاسلامِ احتمال داده است؛ گرچه احتمال حال بودن آن را منتفي ندانسته است 2 .
تلاوت حقيقي كتاب آسماني چنان كه حدوثاً مؤثر است و تلاوت‌كننده منصف را به حق هدايت مي‌كند، بقاءً و پس از اصل ايمان نيز اثري جديد دارد و آن افزايشِ ايمانِ تلاوت‌كننده است؛ ﴿إنّما المؤمنون الّذين إذا ذكر الله وجلت قلوبهم و إذا تليت عليهم ءاياته زادتهم إيماناً) 3 و اين افزايش ايمان بر اثر ادراك جديد است؛ حال اينكه اگر تلاوت به معناي صرف قرائت باشد قاري هرگز معناي آن را نمي‌فهمد تا بر ايمانش افزوده شود.
^ 1 – ـ سوره مائده، آيه 48.
^ 2 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص374.
^ 3 – ـ سوره انفال، آيه 2.

387

با توجّه به تأثير كتاب و آيات الهي در ايمان اهل انصاف، خداي سبحان از كفر كافران با شگفتي ياد مي‌كند و چنين مي‌فرمايد: با اينكه آيات الهي بر شما تلاوت مي‌شود و پيامبر در ميان شماست چگونه به آن كفر مي‌ورزيد؟ ﴿و كيف تكفرون و أنتم تتلي عليكم ءَايات الله و فيكم رسوله و من يعتصم بالله فقد هدي إلي صراط مستقيم) 1

اشارات و لطايف

1. منصفان و متعصّبان اهل كتاب
مردم، اعم از مسلمانان و اهل كتاب، دو گروه‌اند؛ عدّه‌اي منصف و محقق و گروهي متعصب و مقلّداند. اهل كتاب چنان‌كه گذشت، از جهت انديشه و نظر مبتلا به تقليد كور و از لحاظ انگيزه و عمل گرفتار هوا و تعصب باطل‌اند، ليكن همه آنان نيز يكسان نيستند، بلكه برخي از آنها اهل انصاف و برخي اهل اعتساف‌اند. آنچه در آيه ﴿ليسوا سواءً من أهل الكتاب أُمّة قائمة يتلون ءَايات الله ءَاناء الّيل و هم يسجدون٭ يؤمنون بالله و اليوم الأخر و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في‌الخيرات و أولئك من الصالحين ٭ و ما يفعلوا من خير فلن يكفروه و الله عليم بالمتّقين) 2 آمده است راجع به گروه محقق و منصف است و آنچه در آيه ﴿و إذا تتلي عليهم ءَاياتنا بيّنات تعرف في وجوه الّذين كفروا المنكر يكادون يَسطُون بالّذين يتلون عليهم ءَاياتنا) 3 آمده است راجع به گروه مقلد و معتسف است. اين گروه از اهل كتاب كساني‌اند كه آمران
^ 1 – ـ سوره آل عمران، آيه 101.
^ 2 – ـ سوره آل‏عمران، آيات 113 ـ 115.
^ 3 – ـ سوره حجّ، آيه 72.

388

به معروف و ناهيان از منكر را با سطوت تهديد كرده و مي‌خواستند بر آنان كه تاليان آيات خداوند بودند بتازند. تفكيك ميان منصفان و متعصبان اهل كتاب از داوريهاي عادلانه قرآن كريم است.
خداي سبحان گروهي از اهل كتاب را چنين مي‌ستايد كه آنان كساني هستند كه چون آيات الهي، از قرآن يا غير آن، برايشان تلاوت شود به سجده مي‌افتند؛ ﴿و قرءَاناً فرقناه لتقرأه علي النّاس علي مُكث و نزّلناه تنزيلاً٭ قل ءَامنوا به أو لا تؤمنوا إنّ الّذين أوتوا العلم من قبله إذا يُتلي عليهم يخرّون للأذقان سجّداً٭ و يقولون سبحان ربّنا إن كان وعد ربّنا لمفعولاً٭ و يخرّون للأذقان يبكون و يزيدهم خشوعاً) 1 البته آنچه سبب خضوع و خشوع آنهاست تلاوت همراه با ادراك آنان نسبت به معناست، نه صرف قرائت قاريان؛ هرچند مخاطبان و مستمعان، معارف آن را ادراك نكرده باشند.
در آيات ديگر نيز پس از بيان دشمني سخت برخي اهل كتاب با اسلام و مسلمانان، از آن گروه از اهل كتاب كه از تعصّب و تكبّر رهيده و مشتاقانه به قرآن و اسلام رو مي‌آورند به عظمت ياد كرده چنين مي‌فرمايد: ﴿لتجدنّ أشدّ النّاس عداوةً للذين ءَامنوا اليهود و الّذين أشركوا و لتجدنّ أقربهم مودّةً للّذين ءَامنوا الّذين قالوا إنّا نصاري ذلك بأنّ منهم قسّيسين و رهباناً و أنّهم لايستكبرون) 2 راز محبّت نصارا به اسلام و مسلمانان، داشتن عالمان و مربّيان خوب از يك سو و عدم استكبار خود آنان از سوي ديگر است.
از آنجا كه معلّل شدن حكم، سبب توسعه يا تضييق آن حكم است، اگر اين علّت و منشأ گرايش به اسلام، يعني داشتن عالمان شايسته و مربيان
^ 1 – ـ سوره إسراء، آيات 106 ـ 109.
^ 2 – ـ سوره مائده، آيه 82.

389

وارسته و نداشتن استكبار، از مسيحيان گرفته شد، مانند امروز كه بسياري از علماي مسيحيت و هم خود مسيحيان از آن وصف محمود برگشتند، آن حكم از آنان گرفته خواهد شد و آنها هم چونان يهوديان و مشركان نسبت به اسلام و مسلمانان ﴿أشدّ النّاس عداوة للّذين ءَامنوا﴾ خواهند بود؛ چنان كه اگر رهبران غيرمسيحيان صالح باشند و خود آنان از خوي استكبار برهند گرايش آنها نيز به اسلام ممكن است.
مسيحيان با انصاف و حق طلب كه اهل استكبار نبوده و عالمان خوب و مربيان صالح آنان را هدايت مي‌كردند آنگاه كه آيات الهي بر آنان تلاوت مي‌شد، تلاوتي كه با ادراك و تعليم آنان همراه بود، پس از استماع آيات الهي و معرفت و شناخت حق، اشك شوق همه شبكه چشم آنان را پر مي‌كرد و چنان اشك به يك‌باره از چشمانشان مي‌ريخت كه گويا همه چشم آنها فيضان و ريزش مي‌كند؛ ﴿و إذا سمعوا ما أنزل إلي الرسول تري أعينهم تفيض من‌الدمع ممّا عرفوا من الحق يقولون ربّنا ءَامنّا فاكتبنا مع الشاهدين٭ و ما لنا لانؤمن بالله و ما جاءنا من الحقّ و نطمع أن‏يدخلنا ربّنا مع القوم الصالحين٭ فأثابهم الله بما قالوا جنّات تجري من تحتها الأنهار خالدين فيها و ذلك جزاءُ المحسنين) 1

2. حق تدبّر قرآن
تدبّر كردن در يك آيه، يا سوره يا بخشي از قرآن براي قرآن‌شناسي كامل و براي
^ 1 – ـ سوره مائده، آيات 83 ـ 85. فيض و ريزش چشم غير از ريزش اشك است. البته منظور آيه ريزش اشك است نه چشم، ليكن اگر اشك به صورت انبوه در چشم جمع شود و آنگاه بر روي صورت بغلطد گويا خود چشم در حال ريزش است؛ ازاين‌رو قرآن كريم از اين‌حال به ريزش چشم تعبير فرمود.
390

پژوهش نهايي كافي نيست.
خداي سبحان انسانها را به فحص و تدبّر در كلّ قرآن تشويق و ترغيب مي‌كند تا پس از احاطه بر سراسر قرآن، در حدّي كه براي انساني متعارف مقدور است، هماهنگي سراسر قرآن با يكديگر را ببيند؛ ﴿أفلا يتدبّرون القرءان و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً) 1 اگر قرآن سخن غيرخدا بود حتماً صدر و ساقه آن ناهماهنگ بود. گفته‌هاي انسان عادي در حالات مختلف، همچون ذلت و عزت، جنگ و صلح، ضعف و قدرت، فقر و غنا، غم و سرور و مانند آن، گاه ناهماهنگ و ناهمگون است. امّا آيات قرآن كريم كه در طي بيست و سه سال در حالتهاي گوناگون، مانند تبعيد، هجرت، جهاد، شكست مقطعي و ظاهري و فتح و عزّت و در مسائل گونه‌گون عقيدتي، اخلاقي، عبادي، سياسي، نظامي و مانند آن نازل شده هم‌آوا و يكسان است و هرگز در آن كلام ناهماهنگي نيست. چنين فحص و تدبّر سراسري، حقّ تدبّر در آن، است و اگر كسي قرآن را كه سخني از آن زيباتر، رساتر و شيرين‌تر نيست؛ ﴿الله نزّل أحسن الحديث) 2 اين‌گونه تلاوت و در آن تدبّر كند استناد قطعي آن به خدا و سازگاري آن با فطرت و مصالح انسان را مي‌يابد. آنگاه يقيناً به آن ايمان مي‌آورد؛ ﴿الّذين ءَاتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته أُولئك يؤمنون به﴾ و چنين ايماني لذّت‌بخش است.

3. راز محروميت از تدبّر در قرآن
خداي سبحان قرآن را براي تدبّر نازل كرده است؛ ﴿كتابٌ أنزلناه إليك مبارك
^ 1 – ـ سوره نساء، آيه 82.
^ 2 – ـ سوره زمر، آيه 23.
391

ليدّبّروا ءَاياته و ليتذكّر أولوا الألباب) 1 بعضي از متدبّران، بهره علمي و برخي از آنان بهره عقلي مي‌برند و خردورزان (أولواالألباب) با تدبّر در قرآن فطريات فراموش شده خود را به خوبي به ياد مي‌آورند و قرآن نسبت به آنان تذكره و يادآوري كننده گم شده‌اي است كه فطرت نيز آن را مي‌طلبد.
انسان بسته دل از تدبّر محروم است؛ ﴿أفلا يتدبّرون القرءَان أم علي قلوب أقفالها) 2 پس تدبّر در قرآن بهره قلبي است كه دَرِ آن گشوده باشد؛ چنان كه تلاوتِ حقْ نصيب زبان صاحبدل است، و راز تدبّر نكردن برخي انسانها در قرآن اين است كه دَرِ قلب خود را با گناه، غفلت، عصبيّت و تقليد قفل كرده‌اند؛ ﴿كلّا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون) 3 غبار و چرك و زنگار گناه كه تبهكار با سوء اختيار خويش كسب كرده قلب او را مي‌بندد و اگر دَرِ قلب بسته شد نه موعظه الهي و مطلب حق از بيرون در آن نفوذ مي‌كند و نه عقيده باطل و عادات سوء از آن خارج مي‌شود؛ يعني نه ازاله خباثت ممكن و نه اعطاي طهارت ميسور است.
آنچه برخي از مفسران را بر اين داشت كه تلاوت‌كننده ناآگاه را همانند حمار حامل اسفار بداند 4 اين است كه اين‌گروه نه حاضرند از معاني قرآن حكيم مطلع شوند و نه به احكام آن عمل كنند؛ نظير يهوديان غيرمتعهد كه نه از تورات طرف علمي مي‌بستند و نه به دستور آن متعهد بودند؛ بنابراين حق تلاوت به معناي تلاوت حق در برابر تلاوت باطل است؛ نظير حمل حق در
^ 1 – ـ سوره ص، آيه 29.
^ 2 – ـ سوره محمّدص، آيه 24.
^ 3 – ـ سوره مطففين، آيه 14.
^ 4 – ـ المنار، ج 1، ص448.

392

برابر حمل باطل كه دامنگير حمار بي‌خبر و بي‌بهره از كتابهاي محمول مي‌شود و چون صرف قرائت بدون تدبّر و تعهد اخلاقي و التزام عملي سودمند نيست، ابوجعفر طبري بعد از نقل دو قول در معناي حق تلاوت (قرائت صحيح و تبعيت) چنين گفت: «حق تلاوت به معناي حق پيروي است، نه حق قرائت» 1
بعضي از اهل تفسير چنين گفته است: «من معتقدم بر هر مسلماني واجب است در مدت عمر، ولو يك‏دور تمام قرآن را بخواند يا بشنود و از فوائد آن اين است كه از انكار چيزي از آن در امان است… » 2
اين انتظار كه جريان يادگيري قرآن حكيم براي مستطيعان آن كه خيلي صعب و دشوار نيست مانند حج در دوران عمر يك بار واجب باشد في‌الجمله قابل اثبات است، نه بالجمله. البته براي هر كسي كه احتمال آسيب‌پذيري درباره وي منقدح است چنين تكليفي از باب مقدمه نجات از شك يا الحاد توجيه علمي دارد.

4. برتري تعليم كتاب و حكمت بر تفسير
چنان‌كه در بحث تفسيري گذشت، تلاوت به معناي قرائت همراه با آگاهي به معاني الفاظ است؛ بر اين اساس، تعليم كتاب و حكمت در آيه شريفه ﴿يتلوا عليهم ءَاياتك و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و يزكّيهم) 3 معنايي برتر از تعليم معاني الفاظ قرآن دارد؛ زيرا تعليم معاني كلمات با عنوان ﴿يتلوا﴾ نيز تأمين
^ 1 – ـ جامع‌البيان، ج1، ص448.
^ 2 – ـ همان، ص450.
^ 3 – ـ سوره بقره، آيه 129.
393

مي‌شود. پس تعليم كتاب و حكمت كه بعد از تلاوت است محصول برتري دارد.
تدريس و تفسير مصطلح كنوني در برخي از سطوح، در نازل‌ترين مرحله قرآن‏شناسي در حدّ تلاوت و بيان معاني الفاظ آن است؛ هرچند به صورت تفسير موضوعي باشد.
مفسّر قرآن بودن غير از معلّم حكمت بودن است. نوراني كردن مردم و حكمت آموزي و حكيم پروري و تعليم حكمت، كه سرآغاز آن، ترس از خداست؛ «رأس الحكمة مخافة الله» 1 سِمَت انبياي الهي(عليهم‌السلام) است. اين ترس، سرفصل وارستگي و آغاز زكات روح است؛ ازاين‌رو، تزكيه (يزكّيهم﴾) مقامي بس والاتر و برتر است 2 .

بحث روايي

1. برترين تلاوت كنندگان به حق
عن أبي ولاّد، قال: سألت أبا عبد الله(عليه‌السلام) عن قول الله عزّوجلّ: ﴿الّذين ءَاتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته أُولئك يؤمنون به﴾. قال: «هم الأئمّة
^ 1 – ـ بحارالأنوار، ج21، ص211.
^ 2 – ـ فقيه نامور اماميه صاحب جواهرِ مي‌فرمايد: مايه تأسّف و اندوه بر اسلام و مسلمانان است كه دَرِ خانه مفسران راستين قرآن و معلمان حقيقي كتاب و حكمت، يعني اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) را بستند، آنگاه خود در مسجد مدينه يا كوفه مي‌نشستند و مي‌گفتند: في قراءة عليّ كذا، في قراءة ابن عباس و ابن مسعود و سُدّي كذا؛ يعني اميرمؤمنان امام علي(عليه‌السلام) را در رديف و شمار قاريان قرآن ذكر مي‌كردند، نه جزو مفسّران و معلّمان حكمت (ر.ك: جواهر الكلام، ج9، ص296).

394

عليهم‌السلام» 1
اشاره: از آنچه در مبحث «حق تلاوت» گذشت معلوم شد امامان معصوم(عليهم‌السلام) همچون رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) از مصاديق «كان خُلقه القرآن»،ااند مصداق بارز تاليان حق تلاوت‌اند. حديث مزبور از سنخ تطبيق است، نه تفسير و بيان مصداق كامل است، نه مصداق منحصر.

2. آداب، نشانه‌ها و حقيقت حق تلاوت
عن أبي عبد الله(عليه‌السلام) في قول الله: ﴿يتلونه حقّ تلاوته﴾ فقال: «الوقوف عند ذكر الجنّة و النّار» 2
روي عن أبي عبد الله(عليه‌السلام) أنّ «حقّ تلاوته هو الوقوف عند ذكر الجنّة و النار، يسأل في الأولي و يستعيذ من الأخري» 3
عن جعفر بن محمّد الصادق(عليه‌السلام) في قوله تعالي: ﴿الّذين ءاتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته﴾ قال: «يرتّلون آياته و يتفقّهون به و يعملون بأحكامه و يرجون وعده و يخافون وعيده و يعتبرون بقصصه و يأتمرون بأوامره و ينتهون بنواهيه. ما هو والله حفظ آياته و درس حروفه و تلاوة سوره و درس أعشاره و أخماسه. حفظوا حروفه و أضاعوا حدوده، و إنّما هو تدبّر آياته و العمل بأحكامه، قال الله تعالي: ﴿كتاب أنزلناه إليك مبارك ليدّبّروا آياته) 4
اشاره: آنچه در اين‌گونه احاديث مطرح مي‌شود ناظر به برخي از معارف
^ 1 – ـ كافي، ج1، ص215.
^ 2 – ـ تفسير عياشي، ج1، ص57.
^ 3 – ـ مجمع البيان، ج1 ـ 2، ص375.
^ 4 – ـ البرهان، ج1، ص147.

395

ميانه و متوسط حق تلاوت است نه مراحل نهايي آن‏چنان‌كه در مبحث تفسير گذشت.

3. برخي از شرايط و آثار حق تلاوت
قال أميرالمؤمنين(عليه‌السلام): «إنّه سيأتي عليكم من بعدي زمان… ليس عند أهل ذلك الزمان سلعة أبور من الكتاب إذا تلي حقّ تلاوته… و اعلموا أنّكم لن‌تعرفوا الرشد حتّي تعرفوا الّذي تركه ولم تأخذوا بميثاق الكتاب حتّي تعرفوا الّذي نقضه و لن‌تمسّكوا به حتّي تعرفوا الّذي نبذه و لن‏تتلوا الكتاب حقّ تلاوته حتّي تعرفوا الّذي حرّفه و لن‌تعرفوا الضلالة حتّي تعرفوا الهدي و لن‏تعرفوا التقوي حتّي تعرفوا الّذي تعدّي، فإذا عرفتم ذلك عرفتم البدع و التكلف و رأيتم الفرية علي الله و علي رسوله و التحريف لكتابه و رأيتم كيف هدي الله من هدي، فلايجهلنّ‏كم الّذين لايعلمون، إن علم القرآن ليس يعلم ما هو إلاّ من ذاق طعمه، فعلم بالعلم جهله و بصّر به عماه و سمع به صممه و أدرك به علم ما فات و حيي به بعد إذ مات و أثبت عندالله عزّ ذكره الحسنات و محا به السيّئات و أدرك به رضواناً من الله تبارك و تعالي، فاطلبوا ذلك من عند أهله خاصّة، فإنّهم خاصّة نور يستضاء به و أئمّة يقتدي بهم… » 1
اشاره. معرفت برهاني هر چيزي با شناخت علل قوام و وجود آن تأمين مي‌گردد و معرفت جدلي آن از راه شناخت مقابل و آنچه گفته مي‌شود: «تُعْرفُ الأشياء بأضدادها» معرفت جدلي است، نه برهان. البته جدل صحيح و جدال نافع. شرح آنچه را در اين حديث و مانند آن بازگو شده مي‌توان از مباحث گذشته دريافت.
^ 1 – ـ كافي، ج8، ص386 ـ 391.

396

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *