تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد1،پیشگفتار مفسر، فصل سوم؛جمع بندى روايات در باب فهم قرآن

خانه / قرآن و عترت / قرآن / تفسیر تسنیم ( تفصیلی)| جلد1،پیشگفتار مفسر، فصل سوم؛جمع بندى روايات در باب فهم قرآن

حاصل مباحث پيشين اين شد كه فهم مجموع قرآن اعم از ظاهر و باطن و تاءويل و تنزيل در انحصار خاندان رسالت (عليهم السلام) است ؛ اما در خصوص ظواهر الفاظ قرآن كريم

جمع بندى روايات در باب فهم قرآن

حاصل مباحث پيشين اين شد كه فهم مجموع قرآن اعم از ظاهر و باطن و تاءويل و تنزيل در انحصار خاندان رسالت (عليهم السلام) است ؛ اما در خصوص ظواهر الفاظ قرآن كريم چنين تحديدى نيست و همگان به فهم روشمند آن دعوت شده اند و روايات گوناگون در باب فهم قرآن اين گونه كه ياد شد جمع مى شود. برخى از شواهد اين جمع عبارت است از:

شاهد يكم: اميرالمومنين (عليه السلام ) از يك سو مى فرمايد: قرآن را به سخن در آوريد و او هرگز سخن نمى گويد، ولى من از جانب او شما را آگاه مى كنم: ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ينطق و لكن اءخبركم عنه الا ان فيه علم ما ياتى و الحديث عن الماضى و دواء دائكم و نظم ما بينكم (188) اما از سوى ديگر در موارد متعدد انسانها را به قرآن كريم ارجاع مى دهد؛ مانند:

الف:... و الله سبحانه يقول: ( ما فرطنا فى الكتاب من شى ء ) (189) و فيه تبيان لكل شى ء و ذكر ان الكتاب يصدق بعضه بعضا و انه لا اختلاف فيه فقال سبحانه: ( ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا ) (190)

ب: آن حضرت در پاسخ مردى كه وصف خداى سبحان را مسئلت كرد، فرمودند: در قرآن بنگر هر صفتى كه براى خداوند بيان كرده به آن اقتدا كن و از نور هدايت آن بهره بگير: فانظر ايها السائل: فما دلك القرآن عليه من صفته فائتم به واستضىء بنور هدايته… (191)

ج: همچنين مردم را به فراگيرى مفاهيم قرآن و تفقه در معارف و احكام آن و عمل به رهنمودهاى تهذيبى آن توصيه مى كند: و تعلموا القرآن فانه احسن الحديث و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور…(192)

د: درباره حكمين نيز مى فرمايد: اينان براى حكميت برگزيده شدند تا آنچه را قرآن زنده كرده زنده سازند و آنچه را قرآن محكوم به مرگ كرده نابود كنند: فانما حكم الحكمان ليحيا ما احيا القرآن و يميتا ما امات القرآن… (193)

اگر فهم قرآن منحصر به معصومين بود انتخاب حكمين براى احياى آنچه قرآن آن را زنده داشته و نابود ساختن آنچه قرآن آن را ميرانده، بى مورد بود.

ه:... و كتاب الله بين اظهركم ناطق لا يعيا لسانه و بيت لا تهدم اركانه و عز لا تهزم اءعوانه… (194)؛ كتاب خداوند در ميان شما سخنگويى است كه هيچ گاه زبانش كند و خسته نمى شود. از اين تعبير بر مى آيد: آن جا كه قرآن سخن نمى گويد مراد سكوت قرآن از اسرار و باطن است، نه مفاهيم ظاهرى كه قرآن همواره به آن ناطق است و در زبانش هيچ گرفتگى و كندى نيست.

و: عليكم بكتاب الله فانه الحبل المتين و النور المبين و الشفاء النافع و الرى الناقع… (195). صفات و آثارى كه در اين گونه روايات براى قرآن آمده همانند حبل متين ، نور مبين و آب زلال سودمند ، مربوط به فهم قرآن و علم به آن است، نه تلاوت صرف ؛ زيرا تلاوت صرف چنين آثارى ندارد.

ز: و اعلموا انه ليس على احد بعد القرآن من فاقة و لا لاحد قبل القرآن من غنى ؛ فاستشفوه من اءدوائكم و استعينوا به على لاوائكم فان فيه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغى و الضلال فاسالوا الله به و توجهوا اليه بحبه و لا تساءلوا به خلقه… و استدلوه على ربكم و استنصحوه على انفسكم و اتهموا عليه آراءكم و استغشوا فيه اهواءكم (196)؛ هيچ كس پس از بهره مندى از قرآن فقير نيست و هيچ كس پيش از فراگيرى آن بى نياز نيست. بنابراين، از قرآن براى بيماريهاى خود شفا طلبيد و براى پيروزى بر شدايد از آن استعانت جوييد؛ زيرا در قرآن شفاى بزرگترين بيماريها، يعنى كفر و نفاق و گمراهى و ضلالت است. پس، به وسيله قرآن از خدا مسئلت كنيد و با دوستى قرآن به سوى خداوند توجه كنيد و به وسيله كتاب خدا از مخلوق چيزى درخواست نكنيد… با قرآن خدا را بشناسيد و خود را با آن اندرز دهيد. انديشه هاى خود را بر آن عرضه كنيد و اگر با آن مخالف بود خود را متهم كنيد و خواسته هاى نفسانى خود را ( در مسائل گوناگون اعتقادى، اخلاقى، حقوقى و فقهى ) در برابر قرآن نادرست شماريد.

حاصل اين كه، از شواهد مذكور بر مى آيد كه فهم قرآن در حد ظواهر الفاظ و اتمام حجت در مسائل گوناگون اعتقادى، اخلاقى، حقوقى و فقهى ميسور انسانهاست و كلام اميرالمؤ منين (عليه السلام ) لن ينطق ناظر به اسرار و باطن قرآن است. اگر بهره انسانها از قرآن كريم تنها تلاوت بود، فرمان عرضه كردن آراء بر قرآن و اتهام اهواء ناتمام بود. بنابراين، فهم مجموعه قرآن اعم از ظاهر و باطن، و تاءويل و تنزيل ويژه معصومين (عليهم السلام ) است ؛ ولى فهم ظواهر قرآن عمومى و همگانى است.

شاهد دوم: رواياتى است كه علم به مجموع ظاهر و باطن، و تاءويل و تنزيل قرآن را در انحصار معصومين (عليهم السلام ) مى داند؛ مانند:

الف: سخن امام باقر (عليه السلام ): ما يستطيع اءحد اءن يدعى اءنه جمع القرآن كله ظاهره و باطنه غير الاءوصياء (197). مراد از جمع قرآن در اين حديث شريف، جمع نوشتارى يا گفتارى نيست، بلكه منظور جمع علمى است ؛ زيرا استنساخ و نگاشتن (جمع نوشتارى ) در مورد حروف و كلمات صحيح است، اما درباره باطن قرآن درست نيست. پس به قرينه مزبور، مقصود از جمع همان ضبط علمى است، نه كتابت.

ب: ابوحمزه ثمالى از امام باقر (عليه السلام ) نقل مى كند: ما اءجد من هذه الاءمة من جمع القرآن الا الاءوصياء (198) منظور از جمع، جمع علمى است ؛ چنانكه قبلا اشاره شد و از طرف ديگر، جمع ظاهرى آيات قرآن به غير اوصيا نيز منسوب است.

ج: امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد: انا اءهل البيت لم يزل الله يبعث فينا من يعلم كتابه من اءوله الى آخره (199) علم به قرآن از آغاز تا انجام، يعنى علم به همه مراحل و نيز به قيود مطلقها و خصوص عامها و…

د: نيز آن حضرت مى فرمايد: و الله انى لاءعلم كتاب الله من اءوله الى آخره كاءنه فى كفى ؛ فيه خبر السماء و خبر الاءرض و خبر ما يكون و خبر ما هو كائن قال الله: فيه تبيان كل شى ء (200). از ويژگيهاى عقل معصوم و محيط، اشراف تام بر همه ره آورد وحى است.

ه. همچنين آن حضرت مى فرمايد: كتاب الله فيه نباء ما قبلكم و خبر ما بينكم و فضل ما بينكم و نحن نعلمه (201)

حاصل اين كه، از يك سو قرآن كريم ما را به تدبر در كتاب الهى فرا مى خواند و معصومين (عليهم السلام ) نيز در زمينه هاى مختلف و با شيوه هاى گوناگون اصحاب، شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع مى دادند و در مقام مناظره با مخالفان خود به قرآن احتجاج مى كردند. از سوى ديگر برخى احاديث، فهم قرآن را به معصومين (عليهم السلام ) اختصاص ‍ مى دهد. جمع بين اين دو دسته از روايات آن است كه معرفت اكتناهى قرآن و مجموعه آن كه شامل ظاهر و باطن و تاءويل و تنزيل است، ويژه معصومين است ؛ اما ظواهر قرآن براى همگان حجت و فهمش براى همه كسانى كه علوم پايه را مى دانند و روشمندانه در آن مى نگرند ميسور است.

شايان ذكر است كه، شواهد ياد شده همه معارف قرآنى را در بر مى گيرد؛ اعم از مسائل اعتقادى و عملى. معلوم مى شود سراسر قرآن در همه بخشهاى ياد شده حجت است و هيچ جمله اى از آن كاهش نيافته، چه درباره عقايد، مانند توحيد و معاد و نبوت و امامت و… و چه درباره احكام فقهى. پس احتمال تحريف درباره ولايت و مانند آن نارواست ؛ گرچه براى اثبات نزاهت قرآن از تحريف ولايى هم دليل جداگانه است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *