مهم نرین هدف امام حسین علیه السلام (منزل سوم)

مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام(منزل سوم)

خانه / پیروان عترت / مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام(منزل سوم)

در فقه ما آمده است که امر به معروف و نهی از منکر، دارای مراتب و درجات است. فقهای ما بر حسب ادله ای که در این باب دارند می فرمایند سه مرتبه یا سه درجه دارد. هر مرتبه ای، دارای درجات یا هر درجه ای دارای مراتبی است. به طور کلی درجات سه گانه امر به معروف و نهی از منکر عبارت اند از مراتب قلبی، لسانی و یدی.

مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام(منزل سوم)

بر اساس آنچه در تاریخ و مقاتل و روایات نقل شده، امام حسین (علیه السلام) هم از نظر ظاهری یقین به ضرر معتد به – ضرر قابل توجه- داشتند و هم می دانستند که از نظر ظاهر، اثری بر این امر به معروف منکرشان مترتب نیست؛ لذا سؤال این است که چطور می توانیم قیام حضرت را با موازین فقهی خودمان جمع کنیم؟

مراتب و درجات امر به معروف و نهی از منکر

در فقه ما آمده است که امر به معروف و نهی از منکر، دارای مراتب و درجات است. فقهای ما بر حسب ادله ای که در این باب دارند می فرمایند سه مرتبه یا سه درجه دارد. هر مرتبه ای، دارای درجات یا هر درجه ای دارای مراتبی است. به طور کلی درجات سه گانه امر به معروف و نهی از منکر عبارت اند از مراتب قلبی، لسانی و یدی.

در باب مراتب و درجات امر به معروف و نهی از منکر گفته اند که مرتبه اول، «تذکر قلبی» است. تذکر قلبی، معنایش این نیست که از نظر درون وقتی منکر را می بینی باید بدت بیاید. بله ، واجب است که کراهت از منکر داشته باشی و حرام است که خوشحال شوی. اما حالا که بدت آمد، اینجا مسئله دوم پیش می آید و باید این کراهت و و رضای درونی را ابراز و اظهار کنی. اینجا سه نوع اظهار کردن داریم: یکی این است که بدون اینکه از زبان یا دستم استفاده کنم، کراهت خودم را اظهار کنم. مگر می شود؟ بله؛ این همان “نهى از منکر قلبی” است.

البته خود این مرتبه؛ یعنی اظهار کراهت درونی هم خودش درجات متعددی پیدا می کند. وقتی دیدم عمل منکری از شخصی صادر شد، چه بسا با یک چشم بستن، طرف متوجه کراهت من شود. اگر احتمال می دهم که با همین مقدار هم او دست بر می دارد، باید این کار را انجام دهم. درجات بعدی آن، عبوس کردن چهره و درهم کشیدن آن، رو را از او برگرداندن، پشت کردن به او، ترک مراوده کردن و امثال آن است. اینها هیچکدام کار زبانی نیست . اینها همه مبرزها و مظهرهایی هستند که نشان می دهند در درون من چه گذشته است. به این شکل، اظهار می کنم که من از این کار بدم آمده است. اگر احتمال بدهم که این کارها در او مؤثر است و موجب می شود که او حرام را ترک کند یا عمل معصیتش تقليل پیدا کند، واجب است همین کارها را انجام دهم و کار به مراتت بعدی که « لسانی» و « بدی» است، نمی رسد.

“نهی از منکر قلبی” که فقها می گویند، منظورشان همین است.

مرحله دوم که باز هم در ارتباط با شرط تأثیر است، مرتبه “تذكر زبانی” است. این مرتبه برای جایی است که ابرازها و اظهارهای قلبی تأثیر نمی کند. اینجا نوبت به مرتبة لسانی و زبانی می رسد. البته این مرتبه هم دارای درجات است و از این جهت فرقی با مرحله قلبی نمی کند. از سخن نرم و لین، یعنی سخن با ملاطفت و ملایمت و موعظه و پند دادن شروع می شود، تا کم کم به تحکم و غلظت و حتی به تهدید هم می رسد.

اینها همه ظرافت دارد. باز هم اگر مرتبه خفيفه اش اثر می گذارد، دیگر نباید سخنت را شدید کنی! این خودش یک حکم شرعی است؛ یعنی اگر با وجود احتمال تأثیر درجه خفيفه به سراغ درجة شدیده بروی، حرام است. این مسئله خیلی ظریف است. هر مرتبه سابقه، بر مرتبه لاحقه خود مقدم است و هر مرتبه خفيفه، بر درجه شدیده اش مقدم است؛ چون آنچه مهم است، بحث اثرگذاری است.

مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام
مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام

بررسی شرط «احتمال تأثیر» در قیام امام حسین (علیه السلام)

 در اینجا سؤال دیگری که مطرح می شود این است که آیا امام حسین(علیه السلام) می دانستند که کارشان اثر ندارد یا نه؟ نکته ای را تذکر دهم که چنین است: بر حسب ظاهر، یزید را طرف مقابل امام حسین(علیه السلام) می دانیم و بالاترين منکرش هم «غصب خلافت» است؛ البته غیر از معاصی دیگرش که شراب خواری و … بود، عمده آن است که غصب خلافت کرد. چون در روایات داریم امام حسین (علیه السلام) فرمود: من صبر کردم تا معاویه به درک واصل شود. جهتش هم این بود که معاویه با برادرم امام حسن (علیه السلام)قرارداد: قرارداد هم که با مرگ معاویه تمام شد. حالا دیگر بحث، صلح نامه تمام شد. پس یزید غاصب خلافت جدیدی است. صلح نامه تمام شد. پس یزید غاصب خلافت است. دیگر چه منکری بالاتر از این وجود دارد؟

حالا آیا امام حسین(علیه السلام) فکر می کرد که نهی از منکر ایشان یزید اثر می کند و او دست از غصب خلافت بر می دارد؟ نه حضرت می دانستند که این نهی از منکر روی یزید هیچ اثری ندارد و او از منکر بزرگی که مرتکب شده، دست برنمی دارد؛ پس چرا حضرت حرکت کرد و گفت: می خواهم «امر به معروف و نهی منکر» کنم؟ مگر یکی از شرایط نهی از منکر این نیست که باید احتمال تأثير، وجود داشته باشد؟ پس چرا حضرت با اینکه احتمال تأثیر در یزید نمی دادند، باز هم قیام کردند و فرمودند که هدف این قیام، نهی از منکر است ؟

برای پاسخ اجمالی به این سؤال، باید به دو نکته مهم توجه کرد یکی اینکه آیا مراد از «اثر» در نهی از منکر، اثر حالی و فعلی است یا اعم از اثر «حالی» و «استقبالی» است؟ اثر استقبالی؛ یعنی اثری که در آینده براین نهی از منکر مترتب می شود. به این معنا که نهی از منکر من در حال حاضر هیچ اثر فعلی ندارد؛ ولی سبب می شود که در آینده جلوی تحقق منکر در خارج را بگیرد. حال سؤال این است که اگر امر و نهي من اثر فعلی و حالی نداشته باشد، ولی اثر استقبالی داشته باشد، آیا باز هم نهی از منکر واجب است یا خیر؟

پاسخ این است که مراد از اثر، اعم از اثر حالی و استقبالی است؛ یعنی حتی اگر بدانم این نهی از منکر، الآن هيچ اثری ندارد، ولی در آینده اثر می گذارد، باز هم واجب خواهد بود.

نکته دوم، این است که آیا نهی از منکر مشخصا باید روی «فاعل منكر» تاثیر بگذارد تا واجب شود؟ مثلا اگر می دانم که نهی از منکر روی خود فاعل منكر اثری ندارد، اما وقتی با او برخورد می کنم، بر روی دیگران اثر می گذارد و باعث می شود که آنها مرتکب این معصیت نشوند، آن وقت چطور؟ آیا آنجا نهی از منکر واجب است یا نه؟

پاسخ این است: همین که نهی از منکر در سطح جامعه و روی دیگران اثر می گذارد، کفایت میکند؛ یعنی حتی اگر می دانی که امرو نهی توروی فاعل منکر هیچ اثری ندارد و او باز هم مرتکب آن معصیت می شود؛ اما در اثر این نهی از منکر، دیگران از ارتکاب گناه باز داشته می شوند، باز هم واجب است که نهی از منکر کنی؛ چون شرط تأثير، اعم از اثر بر شخص گناهگار و دیگران است.

حرکت نهی امام حسین (علیه السلام) دقيقا اثر گذاشته و حضرت يقين به تأثیر این قیام داشتند؛ لذا از جهت این شرط، ما هیچ مشکلی نداریم؛ چون از این نظر، قیام حضرت قيام صحیحی زد و آثار و برکات و منافع فراوانی برای جامعه اسلامی داشت.

مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام
مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام

در اینجا می خواهم یک تذکرفقهی بدهم. حرکت امام حسین (علیه السلام) هم برای اثرگذاری استقبالی بود و هم برای تأثیر بر دیگران. مسلما این حرکت برای تأثیرگذاری روی شخص يزيد نبود؛ با اینکه فاعل منکر، یزید بود و نوک پیکان نهی از منکر حضرت هم او بود. حضرت در همه سخنانش یزید را به عنوان فاعل منکر مطرح میکند و می فرماید: او غاصب خلافت است؛ او مُعلِن به فسق است؛ او منکرات را در جامعه ترویج می کند؛ یعنی نوک پیکان نهی از منکر را به سمت او نشانه رفته است. اما آیا این حرکت راجع به او اثر داشته است؟ هرگز اثر نداشته است؛ بنابراین اگر بگویید: نهی از منکر باید روی شخص فاعل منكراثر داشته باشد، آن وقت نمی توانید بگویید: – حرکت امام حسین (علیه السلام) مصداق نهی از منکر است؛ با اینکه خود حضرت می فرمایند: حرکت من نهی از منکر است.

حضرت در مرتبه سوم از مراتب امر به معروف و نهی از منکر؛ یعنی مرتبه برخورد فیزیکی قرار گرفته بودند. چون مرتبه اول ، انکار قلبی بود. مرتبه دوم تذکر لسانی، و مرتبه سوم برخورد بدی و فیزیکی است. گفتیم که فقهای ها می گویند: مرتبه سوم، مشروط به اذن حاکم است. حالا با توجه به اینکه حرکت حضرت، مرتبه سوم از مراتب امر به معروف و نهی از منکر بود، نیاز به اذن حاکم شرع داشت؛ لذا خود حضرت باید برای این اقدام اذن می دادند؛ بنابراین حضرت خودشان وارد کار شدند و با اینکه برخورد فیزیکی از نظر ظاهر موجب ضرر بود، امام با این اقدام خود هم اطلاق شرط «ایمنی از ضرر» را مقید کردند و هم به عنوان حاکم شرع، اجازه اقدام عملی را برای مقابله با بیزید اعلام فرمودند.

تا اینجا بحث درباره فعل امام بود، حالا می رویم سراغ ادله خاصه ای که اطلاق شرط «ایمنی از ضرر» را تقیید می کنند باب ادله خاصه، خصوصا نسبت به حرکت امام حسین (علیه السلام) یک روایت را می خوانم. حضرت بعد از آنکه حرکت کردند و آمدند خودشان در نامه ای خطاب به اشراف کوفه می نویسند:

شما می دانید که پیغمبراکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در زمان حیاتشان فرمودند هرکس حاکم ستمگری را ببیند که

خدا را حلال شمرده، عهد الهی را می شکند و برخلاف سنت رسول خدا، در میان مردم با گناه و ستم رفتار می کند، سپس با زبان دستش با او برخورد نکند، حق است که خداوند او را در همان جایی از جهنم وارد کند که محل ورود آن حاكم جائز است. شما می دانید یزید و بنی امیه سر به بندگی شیطان گذاشته و گردن از اطاعت خدا برداشته اند؛ فساد را رواج داده و حدود الهی را تعطیل کرده اند؛ فيء و تمام بیت المال را به خود اختصاص داده، حرام خدا را حلال کرده و حلال الهی را حرام دانسته اند. شما می دانید که من به خاطر نزدیکی ام به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) ، به برخورد با این نافرمانی ها سزاوارترم.

اینجا حضرت صراحتا می فرمایند: اگر کسی دید حاکمی حلال را حرام می کند؛ عهد الهی را می شکند؛ مخالفت با سنت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)  می کند؛ و در بین مردم با گناه و ستم رفتار می کند، با این حال چیزی نگوید و کاری نکند، همراه او داخل جهنم می شود. بعد هم مصداق را بیان می فرمایند که این یزید و بنی امیه، همان هایی هستند که در مسیر شیطانی حرکت می کنند، از طاعت خداوند رحمان روبرگردانده، فحشا و منکرات را در بین مردم ترویج می کنند و حدود را تعطیل کرده اند. بعد هم فرمودند: من به این امر سزاوارترم که جلوی اینها بایستم.

درحقیقت امام حسین (علیه السلام) می گوید: این طور نیست که به طور مطلق، وقتی ایمنی از ضرر نداشتیم، باید دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم که آنها هر منکری را می خواهند انجام دهند؛ بلکه باید در مقابل آنها بایستیم.

معاونت خواهران هیات رزمندگان اسلام

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *