سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمین زیبایی نژاد در بیست و دومین همایش پیروان عترت هیات رزمندگان اسلام

خانه / علما وسخنرانان / سخنرانی مکتوب علما / سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام والمسلمین زیبایی نژاد در بیست و دومین همایش پیروان عترت هیات رزمندگان اسلام

ر روایت است که پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) در جمع اصحاب نشستند، یک جمله ای می گویند که برای اصحاب خیلی سنگین است، می فرمایند:«کَیفَ بِکُم» چه حالی دارید « إِذا فَسَدَتْ نِساؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ » چه حالی دارید آن زمانی که زنان شما فاسد بشوند، جوانان شما فاسق بشوند

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

آخر الزمان از زبان رسول خدا ( صلی الله علیه و آله وسلم)

ایام را خدمت شما تبریک عرض می کنم. من بحثم را به مناسبت ایام و تبریک میلاد خجسته ی امام زمان(علیه السلام) و موضوعی که به شما پیشنهاد شده از روایتی از پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) در مورد آخرالزمان شروع می کنم تا بعد برسیم به وظایفی که ما داریم در این محدوده ی زمانی  فرض اینکه الان در مقطع آخرالزمان باشیم. در روایت است که پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) در جمع اصحاب نشستند، یک جمله ای می گویند که برای اصحاب خیلی سنگین است، می فرمایند:«کَیفَ بِکُم» چه حالی دارید « إِذا فَسَدَتْ نِساؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ » چه حالی دارید آن زمانی که زنان شما فاسد بشوند، جوانان شما فاسق بشوند( فسق به معنای فساد علنی است، گناه علنی است)، اما شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید.«قیل و قد یکونا ذالک» اصحاب گفتند راست راستکی یک همچنین زمانی فرا می رسد؟ پیامبراکرم (صل الله علیه و آله) فرمودند:« وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ » بدتر از آن هم فرا می رسد، « كَيْفَ بِكُمْ إِذا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ » چه حالی دارید آن زمانی برسد که شما امر می کنید به منکر(گناه) و نهی می کنید از معروف، معروف اعم از واجب و مستحب است، یعنی چیزی که خدا می پسندد، منکر اعم از مکروه و حرام است یعنی چیزی که خدا نمی پسندد، « قیل و قد یکونا ذالک» می گویند راست راستی یک همچنین زمانی می رسد که ما مسلمانان امر به منکر کنیم و نهی از معروف کنیم؟! پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) می فرمایند:« و شر من ذالک» بدتر از آن هم می رسد، « کیف بکم» چه حالی دارید؟ « إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً » چه حالی دارید ببینید آن زمانی که معروف منکر شده، آن چیزهایی که خدا می پسندد ضد ارزش شده و ضد ارزش ها تبدیل به ارزش شده.

تفسیر روایت

چند نکته در ذیل این روایت قابل بحث است:

نکته ی اول، همان طور که عرض کردم این روایت برای داخل جهان اسلام است، ای کاش که برای ما نبود، ولی پیامبر(صل الله علیه و آله) می فرمایند:« اذا فسد نساءکم» به اصحاب دارند می گویند زن های شما، این مفاسد برای جامعه  اسلامی است.

نکته ی دوم: فساد که می آید معمولا در خیلی از ابعاد می آید، موقعی که شبکه ای مفاسد می آید کل مناسبات اجتماعی را درگیر می کند، ولی در اینجا به خصوص روی جوان ها و زنان دست گذاشتند وگرنه مردان هم فاسد می شوند، سالمندان هم فاسد می شوند. از کجا می گوید که سالمندانش هم فاسد می شوند؟ از همین روایت، می گویند شما جوانانتان اینطور می شوند، زنانتان اینطور می شوند ولی شما تکان نمی خورید، یعنی بی غیرت می شوید؛ بی غیرتی متدیّنین. متدیّنین نه جوان ها و زنان، شما امر به منکر می کنید و نهی از معروف. موقعی که فساد می آید خیلی از مناسبات را می گیرد، اما ظاهرا روی دو قشر دست گذاشتند، قشر جوان و قشر زن، چرا؟ ظاهرا یکی از این دو مورد است، یا سرعت شیوع فساد در زنان و جوانان بیشتر است، به دلیل اینکه هم زنان و هم جوان یک دلیل مشترک دارند، احساساتشان قلیان دارد، زود منفعل و متاثر می شوند، زود تکان می خورند، تبلیغات تلویزیونی را ببینید مخاطب اصلیشان خانم ها هستند و نوجوانان و کودکان و این ها، سرعت انفعال و تاثیر پذیری بالا است. سرعت انفعال این ها در کار خیر هم بالا است، هر دو طرف آن است ولی موقعی که جریان شر آمد، این ها را ممکن است زودتر تحت تاثیر قرار دهد. احتمال دوم: گرچه تحولات فرهنگی تمام جامعه را تکان می دهد، ولی تکان دادن جوان ها و زنان موثرتر است، مهم تر است، جوان ها هستند که همه جا حضور دارند، فعال اجتماعی هستند، همه جا سر می کشند، منشاء آثار بیشتری هستند، و زنان هستند که خوبی و یا بدیشان در عرصه ی خانواده و در عرصه ی اجتماع تاثیر خاص دارد، خدایی ناکرده اگر یک مرد چهل پنجاه ساله ای بی عفت شود، دو سه روزی یک زن را فاسد می کند ولی اگر یک زنی بی عفت شود روزی چند نفر را فاسد می کند، اهمیت جایگاه زن هم خوب بودنشان و هم بد بودنشان، تاثیرش خاص است.

ارزش های اخلاقی از نگاه فقیه و جامعه شناس

نکته ی سوم: آیا ارزش ها ثابت هستند یا متحول؟ ( منظورمان ارزش های اخلاقی است، مثل صداقت، عفت، عدالت)، بعضی ها می گویند متحول هستند بعضی ها می گویند ثابت هستند، خوب دقت کنید؛ می روید پیش یک جامعه شناس به شما می گوید ارزش های اخلاقی ثابت هستند و یا متحول ؟ می گوید متحول، پاسخ جامعه شناختی او این است که متحول هستند. جامعه شناس دارد تصویر از واقعیت عینی به شما می دهد، می گوید ما رفتیم بررسی کردیم، دیدیدم مثلا در فلان جامعه، جامعه ی اروپایی هفتاد سال پیش می گفتند غیرت خیلی خوب است، الان می گویند غیرت یک مفهومی است که نظام مرد سالار درست کرده که زن ها را با آن کنترل کند؛ جامعه متحول شده چیزی را که تا دیروز ارزش می دانسته امروز ارزش نمی داند، این حرفشان درست است، داریم با چشممان می بینیم، در جامعه ی خود ما هم دارد ارزش ها جا بجا می شود؛ اما پاسخی که عالم اخلاق می دهد، فقیه می دهد، از موضع دینی پاسخ می دهند، این است که ارزش های اخلاقی ثابت هستند؛ ثابت هستند نه یعنی اینکه متحول نمی شوند، یعنی نباید متحول شوند. متحول شدن آن به ضرر جامعه انسانی است؛ ارزش های اخلاقی با سعادت بشری ارتباط دارند.. روایت است که امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحابشان می گویند « كانَ فِي يَدِكَ عذره» اگر در دست تو نجاست باشد « و قال الناس انها در» همه ی مردم جمع بشوند بگویند این مروارید است، منفعتی به حال تو دارد! نه « كانَ فِي يَدِكَ دُر» حالا اگر در دست تو دُر باشد، مردم همه بگویند این نجاست است، ضرری برای تو دارد؟! می گوید نه. اینکه صداقت در سعادت من موثر است، اگر همه ی دنیا هم بیایند بگویند چرت است چرت نمی شود که، این ارزش اخلاقی سر جایش است، به مصلحت ما این است که این ارزش را ارزش بدانیم؛ پس پاسخ این پرسش از موضع دینی این است که نه ارزش های اخلاقی نباید متحول شوند. اگر ثابت شد یک چیزی ارزش اخلاقی است، تحول آن به ضرر جامعه ی بشری است، نه اینکه در عالم خارج متحول نمی شود، نمی شود تکانش داد.

برمی گردیم به روایت، این روایت پاسخی است به آن هایی که دارای تفکر لیبرالیستی هستند می گویند ارزش های اخلاقی به معنای اخلاقی اش تحول پذیر است، نسبی است. نسبیّت اخلاقی یعنی این، ما تا دیروز می گفتیم عفت خب است حالا می گویم که چیز چرتی است، اشکالی هم ندارد هرچه توافق اجتماعی هم روی آن انجام دادیم همان درست است؛ تا دیروز می گفتیم غیرت خوب است، حالا می گوییم غیرت منشاء آن حسادت مردان نسبت به زنان است؛ این روایت دارد محکوم می کند نسبیّت اخلاقی را، می گوید شرّی است که گریبان گیر جامعه ی اسلامی می شود که چیزی را که تا دیروز ارزش می دانستند، امروز بگویند ضد ارزش؛ « إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً » اینکه بلند شوید از خواب ببینید تا دیروز عفت ارزش بوده و حالا ضد ارزش شده است؛ تا دیروز دختر به عفت خودش پز می داده، الان زن شوهر دار به دوست پسرش پز می دهد برای دوستانش، این شرّی است که گریبان گیر جامعه ی اسلامی شده است، ارزش ها نباید متحول می شد، نسبیّت اخلاقی چیزی است که شرع زیر آن را امضاء نمی کند.

مراحل تحولات ارزشی در جامعه ی اسلامی

اما آن چیزی که من درصدد تحلیل این بحث هستم این است که می خواهد این روایت بگوید که مراحل تحولات ارزشی در جامعه ی اسلامی سه مرحله است:

  • نفوذ فرهنگی در کنار بی تفاوتی فرهنگی؛ یعنی جامعه ی اسلامی گاردش به روی فساد و گناه باز می شود و آن کسانی که از آن ها انتظار می رود که عکس العمل نشان دهد بی تفاوت و بی غیرت می شوند. « كَيْفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَ نِسَاؤُكُمْ » زن های شما دارند فساد می کنند، وَ فَسَقَ شَبابُكُمْ » جوانان شما هم فسق انجام می دهند، یعنی شیوع پیدا می کند گناه در جامعه. این گناه ها همیشه بود، در همه ی عالم، در همه ی زمان ها می توانستید یک زنی را پیدا کنید که فاسد باشد، یک جوانی را پیدا کنید که فاسق باشد ولی این روایت دارد بحث را از شیوع و اشاعه ی گناه می کند.
  • مصلحان اجتماعی خودشان مروج فساد می شوند، کسانی که باید مصلح اجتماعی باشند خودشان می شوند مروج فساد. مروج فساد شدن بر چند جور است: یا خودشان فساد می کنند یا دعوت به فساد می کنند یا برای فساد عقلانیت و منطق درست می کنند؛ تا دیروز متدیّن بوده ولی امروز می آید می گوید که ازدواج عملی است غیر اخلاقی در جامعه ی امروز؛ با احکام دینی بازی می کنند. یک آدم متدیّنی هزار و سی و هشت صفحه کتاب نوشته در نقد حکم فقهی حجاب که اصلا نمی شده در جزیره العرب حکم کنند به وجوب حجاب برای زنان، فقها از جیبشان در آوردند! هزار صفحه استدلال کرده که یک آدم فنی می فهمد که چقدر مفت گفته است ولی جوان دانشگاهی منتظر است، عوام منتظر هستند که این شبهه ها بیفتد در ذهنشان و پایشان شل بشود؛ کسانی که باید مصلح اجتماعی باشند خودشان بازی در می آورند با احکام دینی. در بعضی از روایت ها است« و تفقه الفقیه الدنیا» فقیه تفقه می کند بخاطر دنیا، می خواهد با دین مردم بازی کند که رضایت یک کسانی را به دست بیاورد، دنیا زده است.
  • مرحله ی سوم مرحله ای است که دیگر فساد ریشه دوانده است، کاملا ریشه دارد شده است، یعنی دیگر کسی فساد را فساد نداند (دیگر فساد به عنوان فساد شناخته نمی شود) عرف و هنجار ها تغییر می کند.

زن سالاری و فرزند سالاری از نشانه های آخر الزمان

این روایت من، مقدمه ی ورود به بحث اصلی بوده؛ موقعی که بحث از فساد می شود، در روایات است که امام زمان(علیه السلام) زمانی می آیند که فساد عالم گیر شده است، در همه ی دنیا شیوع پیدا کرده است؛ منظور از این فساد که در این روایات آمده است، کمی از آن ها فساد اعتقادی است، بیشتر فساد رفتاری است، برخی از روایات ما ( یک روایات دو سه صفحه ای داریم در کتاب کافی) مصادیق را ذکر کرده است، بیشتر بحث مربوط می شود به مناسبات اخلاق جنسی و مناسبات خانوادگی؛ شما متدیّنان نسبت به مسائل جنسی اش حساس هستید ولی بعضی از شما نسبت به مناسبات خانوادگی اش حساس نیستید، خود من و شما هم گرفتار این گناه ها هستیم. مثل چی؟ یک زمانی می رسد که جای زن و مرد در خانه عوض می شود، زن سالاری می آید، ( در مورد مفاسد آخرالزمان دارند می گویند) زن به شوهرش زور می گوید و خرجی شوهرش را می دهد( چیز بدی است، تا موقعی که اضطرار نکردید این کار را نکنید، اقتدار شوهرتان از بین می رود) « و تعملوا ما لا یشتهی» زن سرخود می شود، بدون رضایت شوهرش هر کاری خواست می کند؛ این همان پدیده است که ما امروزه به آن می گوییم زن سالاری. خیلی از شماها حسن می دانید استقلال مالی را، می گویید دستمان در جیب خودمان باشد؛ اما شریعت این را حسن نمی داند. در روایت دیگری آمده است که، زن ها دوش به دوش شوهرهایشان می روند سراغ مشاغل تجاری به خاطر حرص به دنیا،( یا حرص به پول یا حرص به موقعیت). اینکه زن بخاطر رفع نیاز های ضروری زندگی اش کار کند، در همه ی تاریخ بوده است و اشکالی هم ندارد. اینکه زن بخاطر رفع ضرورت های اجتماعی کار کند آن هم در طول تاریخ بوده است و آن هم اشکالی ندارد. ولی اینکه شغل تبدیل بشود به یک پز اجتماعی، نه این خوب نیست، شما خانواده از اولویتتان خارج می شود؛ برای زن اولویت باید خانواده باشد. چه اتفاقی می افتد یک دفعه آمار جامعه کم می شود؟! بخاطر اینکه زن اولویت خانواده از دستش رفته است؛ می گوید من، اندام من، کیف من، جوانی من، به مسائل اجتماعی توجه نمی کند، به مسائل خانوادگی توجه نمی کند، موقعی هم که سن او به نزدیک پنجاه رسید به خودش می آید می بیند دور و برش خالی است، یک بچه بیشتر ندارد، آن هم رفته سراغ کارش، از غم تنهایی می خواهد اصلا متلاشی شود. چیزهایی که به آن توجه نداریم این است، که در روایت این است که کودکان می روند بالای منبر؛ به تعبیر دیگر فرزند سالاری؛ ما نگاهمان به کلام بچه ها است، آن ها چه چیزی از ما می خواهند؛ مصلحت خانواده ها را بچه ها تعیین می کنند، مصلحت اجتماع را بچه ها تعیین می کنند، این ها فساد است. از مصادیق فساد این است صله ی رحم منت گذاری به حساب می آید، به جای اینکه بگوید وظیفه من است، موقعی که می روید دیدار خانواده تان دارید منت سر آن ها می گذارید. اذیت به همسایه مد می شود. توهین به پدر و مادر مد می شود، طرف جلوی دوست هایش می خواهد کم نیارد می گوید من حال پدرم را آن روز گرفتم، می گوید من هم حال مادرم را فلان روز گرفتم!

بخشی مربوط به مناسبات خانوادگی است، یک بخشی از آن هم مربوط به مناسبات جنسی است؛ ظهور همجنس گرایی، این تحولات اتفاق می افتد، شیوع پیدا می کند. خب الان ما باید چه کار کنیم؟! روایات یک ظاهری دارد و یک پشت صحنه ای، این پشته صحنه اش را حواستان باشد که مهم است، ما در روز عاشورا گاهی موقع ها شیشه هایمان منفی بین است، شمر میبیند و زیر سم ابان چه کار کردند می بینید و حنجره بریده می بیند و تیره سه شعبه می بیند و … همه اش را منفی می بیند؛ یک بار دیگر با رویکرد مثبت نگاه کنید، می بینید که زیبایی های ظهر عاشورا از زشتی های آن بیشتر بود، زیبایی حضرت زینب(سلام الله علیها) در عصر عاشورا و روزهای بعد بر زشتی خیلی از آن ها غلبه دارد. غیرت امام حسین(علیه السلام) که آن لحظه ای که در زیارت ناحیه ی مقدسه است که خنجر روی گلوی تو گذاشتند دارند می برند چشم های تو به خیمه گاه است. غیرت اباعبدالله؛ نماز اول وقتشان و خیلی چیزهای دیگر. حالا ما در آخرالزمان داریم می بینیم شیوع فساد را، اما یک اقلیت مهمی وجود دارند، این اقلیت مهم دین خودشان را در قدم اول و دین ایتام آل محمد را در قدم دوم حفظ می کنند، این اقلیت خیلی مهم هستند. در این وضعیت آخرالزمان که گردنه ها زیاد می شود، باتلاق ها زیاد می شود، آن هایی که می توانند از این مسیر ناهموار رد بشوند معلوم می شود چقدر رجل هستند، چقدر مایه دارند، چقدر مرد هستند، این است که مهم است. این اقلیت انقدر مهم هستند که در یکی از روایات گفته شده است که اگر نبودند این اقلیتی که در این زمانی که فساد همه جا را گرفته بر تدیّن خودشان اصرار می ورزند من لحظه ای به آن گناهکاران فرصت و مهلت نمی دادم، یعنی این اقلیت انقدر مهم هستند که بخاطر این ها، خداوند حرمت آن گناهکاران را هم نگه می دارد، این ها حافظیت کل جامعه ی بشریت هستند که از بین نرود. در روایت است که این ها مایه ی تضمین حیات بشری هستند؛ حالا یک سوال: ما می خواهیم در زمره ی این افراد باشیم یا نه؟! تکلیف خودمان را باید با خودمان روشن کنیم، هر چه مفاسد بیشتر می شود، ویژگی امام حسین(علیه السلام) این است، هر چه بلا و مصیبت بر ایشان زیاد می شود، عزمشان بیشتر می شود، چهره شان شاداب تر می شود، بر افروخته تر می شوند، مصمم؛ یعنی چه که متدیّن های ما آدم های وا رفته! از همه جا نا امید. این در ذهن شما باشد که قرار نیست ما همه جا را گلستان کنیم، ما قرار است به حد مقدورات خودمان عمل کنیم، اگر می خواهید کاری انجام بدهید نکته ی اول آن این است.

باید تکلیف گرا باشیم

فرق موفقیت در اندیشه ی دینی با اندیشه ی مدرن خیلی زیاد است، در اندیشه ی مدرن این است که شما موقعی موفق هستید که به آن نتیجه ای که می خواستی، برسی؛ به خواسته ات برسی و الا ناکام هستی؛ از نظر ما موفقیت یعنی اینکه شما وظیفه ات را درست تشخیص داده باشی، گام هایت را محکم برداشته باشی، نتیجه دست ما نیست؛ باید سعی کنی که به نتیجه برسی ولی دست ما نیست که. در بعضی از روایات است که زمانی می رسد که شما قدرت تغییر هیچ کسی را نداشته باشید، قدرت خودتان را دارید که، هنر شما این است که موقعی که دارد گرداب می آید خودتان غرق نشوید، این درس اول.

بدترین چیزی که در عصر غیبت ما را از جان می اندازد  نا امیدی است، یأس است که جامعه ی شیعی را از پا می اندازد، این درس دوم . درس سوم: همدیگر را پیدا کنید اگر می توانید. سعی کنید گروه تشکیل دهید، تفاوت کار گروهی با کار فردی یکی دو مورد نیست، تصاعدی بالا می رود، برکت پیدا می کند، یک نفر اگر می تواند یک بار ده کیلویی را بر دارد، دو نفر که بشوند ممکن است چهل پنجاه کیلو بار بردارند. چهار: اگر نتوانستید همدیگر را پیدا کنید به اندازه ی یک نفر، برای خودتان برنامه ریزی کنید.

کار گروهی اثر گذار است

ما یک تکالیف عمومی داریم و یک تکالیف تخصصی، تکالیف عمومی این است که اگر دیدیم یک جایی گناه است امر به معروف و نهی از منکر کنیم، خودمان هم گناه نکنیم؛ اما یک موقع می خواهیم یک تَشَکُّلی راه بی اندازیم، در یک موضوعی کار کنیم، توصیه من به شما این است که سعی نکنید همه ی مشکلات عالم را حل کنید، یک گروه تشکیل می دهید در یک موضوع، موضوع طول و عرض دار هم خیلی نداشته باشید که نتوانید هیچی از آن از آب در بیاید.

در کارهای گروهی نیاز به چند چیز داریم: 1- شناسایی گروه هایی که چه در عرصه ای فعال هستند؛ موقعه ای که شناسایی کردید نقطه خلاء هایتان و نقطه ی تمرکزهایتان معلوم می شود، یعنی اگر رفتید دیدید مثلا در شهر اصفهان گروه های زنانه ی متدیّن در چه عرصه هایی دارند فعالیت می کنند، می بینید در فلان موضوع تراکم اضافی داریم، کارهای تکراری و اضافی دارد انجام می شود، در خیلی از موضوعات هم هیچ کسی متکلفی ندارد 2- تکثیر 3- توانمند سازی، یعنی خیلی از گروه هایی که ما تاسیس کردیم کارهایشان، کارهای ابتدایی کم ثمر است، کار بلد نیستند، مخاطبشان را نمی شناسند این یک، روش کار با آن ها را بلد نیستند این دو، محتوا در دست آن ها نیست، سه.

کار بعدی شبکه سازی است؛ شبکه سازی یعنی چه؟ یعنی اینکه شما موقعه ای که سه گروه در اصفهان دارند در موضوع کودک کار می کنند، چهار گروه در یزد، سه گروه در قم، این ها باید همدیگر را پیدا کنند، هم افزایی کنند. چند اتفاق در این شبکه سازی ها می افتد: 1- هویت گروهی شکل می گیرد، یعنی شما احساس قدرت می کنید، از تعلقتان به این گروه نشاط پیدا می کنید، احساس نمی کنید که دست تنها هستید. 2- تبادل تجربیات می کنید؛ هم افزایی می کنید باهم، می نشینید باهم دیگر بحث می کنید.

نکته ای که من امروز به عنوان بحث اصلی می خواستم به شما بگویم این بود که اگر خانواده برای ما مهم ترین نهاد اجتماعی است، منشاء صلاح جامعه است خانواده و منشاء فساد جامعه است؛ در یک مقطع زمانی، نظام سرمایه داری خانواده را دشمن خودش می دانست، چرا؟ چون خانواده ارزش هایی را می تواند تولید کند که مخالف اهداف نظام سرمایه دار است. نظام سرمایه داری به چه چیزی بند است؟ به مصرف؛ شما اگر خانواده تشکیل دهید مصرفتان را قائده مند می کند، یک واحد تولیدی به حساب می آمده خانواده ی گسترده و زن تا پنجاه سال پیش در خانواده مهم ترین  عامل کنترل مصرف بوده است، پدر درآمد زایی می کرد، زن مدیریت می کرد که خرج رها نشود. من یادم است که بچه بودم شش هفت سالم بود، پدرمان مثلا یک چیزی می خریدند می آمدند خانه، خب مادر تشکر می کرد     ند و می گرفتند ولی موقعه ای که می رفتند در اتاق استراحت گاهی وقع ها ما پچ پچ آن ها به گوشمان می خوردکه مادرمان به پدرمان می گفتند که ما که نداشتیم چرا مثلا این خرج را کردی؛ یعنی مادر پدر را کنترل می کرد در هزینه، الان شما می بینید زن امروز می گوید به منچه که تو از کجا در می آوری، تو وظیفه ات این است که بخری بیاوری در خانه، یعنی شما می بینید تحولی که در طی این پنجاه سال اتفاق افتاد در جامعه ی ما پنجاه سال پیش مردم می خواستند پز بدهند می گفتند مثلا من این لباس را پنج سال است که دارم و…، حالا شما به دخترتان می خواهید بگویید مثلا می خواهی بروی کفش بخری پول خوب بده کفش چرمی بخر که مثلا یک سال بپوشی، خنده اش می گیرد، می گوید یک ماه دیگر من دلم زده شده، شما می گویی یک سال به پایت بماند! در جامعه ی امروز به مصرف شان پز می دهند؛ به این پز می دهند که من رفتم در رستوران نشستم نصف غذا را خوردم و نصف دیگر را رها کردم نخوردم. ببینید چقدر جامعه تغییر پیدا می کند، زن از مهم ترین عامل کنترل مصرف تبدیل می شود به عامل مهم مصرف.

خانواده تمرین یادگیری ولایت اجتماعی است

در دهه ی 1960، پنجاه و پنج سال پیش، جریان ضد خانواده راه افتاد که باید خانواده از بین برود، که خانواده ارزش های سنتی مرد سالار فلان تولید می کند باید از بین برود. از دهه ی 1980 به این طرف مجامع بین المللی به سمت حمایت از خانواده دارند می روند؛ ما و شما که نشستیم اینجا فکر می کنیم که چقدر عقلشان سر جایشان آمده، دارند می روند به سمت حمایت از خانواده، ولی گول نخورید، این حمایت از خانواده، حمایت از خانواده مورد نظر ما نیست، سرمایه داری در یک مرحله ای می گفت خانواده یک سد مهم در مقابل ارزش های نظام سرمایه داری است باید از بین برود، الان می گوید خب خانواده خودش یک ظرفیت است، برای اینکه آن ارزش های مورد  نظر من را به نسل بعد منتقل کند، ارزش های نظام مصرفی را مادر باید منتقل کند به نسل بعد. اگر این مسئله اتفاق بیفتد، که دارد آهسته آهسته دارد اتفاق میفتد، ما موضوع خانواده برایمان مهم است؛ مهم ترین نهاد اجتماعی برای ما خانواده است، چه کار کنیم که خانواده را بتوانیم به حد مصونیت برسانیم؟ که بتوانند تا حدی فهمشان بالا برود، بصیرتشان بالا برود، از نظر مناسبات اخلاقی، مناسبات اقتصادی درست عمل کنم. شما ببینید تفاوت فرهنگی ژاپن و امریکا را با هم دیگر ببینید، امریکا در فلان ایالتش طوفان می آید، حالت ویژه اعلام می شود، اولین اقدامی که می کنند این است که حمله می کنند به سوپر مارکت ها و غارت می کنند، ژاپن زلزله ی هشت و  خورده ای آمده، بعضی از مناطق آن ها را خراب کرده، صلیب سرخی ها رفتند برای آن ها کمک ببرند، آن ها گفتند به اندازه ی امروز ما بدهید، بروید بقیه اش را بدهید به کسانی که نیاز دارند، برای فردا فردا بیاورید؛ این یک فرهنگی است که شما را در آن حساس ترین لحظه محافظت می کند، خویشتن داری کنید، چند سال پیش که بحران اقتصادی در آمریکا آمده بود بانک ها به مشکل بر خورده بودند، موقعه ای که بانک به مشکل بر می خورد بدترین اقدام این است که شما بترسید و پول هایتان را از بانک بکشید بیرون، بانک ها می روند به سمت ورشکستگی، و مردم امریکا به این نتیجه رسیدند که پولمان اگر زیر بالشتمان نگه داریم بهتر است تا اینکه بگذاریم در بانک معلوم نیست فردا به ما پس می دهد یا نه! پس تعاون ملی چطور می شود؟! روحیه ی تعاون اجتماعی چطور می شود؟! می بینی هر کسی به فکر خودش است. خانواده منبع الهام ارزش هایی مثل تست تعاون اجتماعی، غمخواری، سلسله مراتب، موقعه ای که شما شوهرتان خطا می کند در تصمیم گیری ولی به او حاشیه نمی زنید، حرمت او را نگه می دارید؛ تصویر درستی از سلسله مراتب اجتماعی در ذهن بچه شما می رود، فردا که آمد در جامعه یک تصویر درستی از ولایت فقیه در ذهن او می رود، یعنی می فهمد که بایستی سلسله مراتب اجتماعی را حرمت گذاری کند ولی اگر که شوهر شما یک تصمیمی گرفت که به نظر شما اشتباه بود، می گفتی نه من قبول ندارم تو اشتباه کردی، فرزند شما اصلا نمی فهمد سرپرستی یعنی چه؟! در خانه هرکی هرکی است! بعد که آمد در جامعه این جامعه پذیر نشده برای جامعه ی ولایی؛ خانواده تمرین یادگیری ولایت اجتماعی است؛ ولایت اجتماعی، ولایت فقیه تمرین ولایت امام زمان(علیه السلام) است؛ شما نتوانستید تحمل کنید تصمیماتی را که ولیّ مومنین برای جامعه می گیرد، هی می گویید اشتباه است اشتباه است، امام زمان که بیاید که حرف های عجیب و غریب تر خواهند زد. نمی گوییم سر پرست خانواده ممکن نیست اشتباه کند، نمره او نمره چهارده است ولی همه ی شما با هم با نمره چهارده حرکت کنید بهتر است، جبهه نگیرید نه اینکه طرف اشتباه نمی کند؛ حرمت گذاری غیر از آنکه طرف درست می گوید یا غلط. توصیه به پدر و مادر این است که به بچه هایتان رحمت داشته باشید، دلسوز بچه هایتان باشید. در آخرالزمان این است که رحمت نسبت به کوچکترها از بین می رود، بزرگترها دلسوز کوچکترها نیستند، کوچکتر نسبت به بزرگتر باید بزرگ داشت کند، احترام کند. خانم ها، نسبت به شوهرهایتان بزرگ داشت کنید، ما به آقایان می گوییم که به همسرانتان محبت کنید، زنتان را لبریز از محبت کنید، به او توجه کنید، همیشه احساس کند که در دید شما است، به شما هم می گوییم که مرد به چیزی فراتر از محبت نیاز دارد، او به احترام، جایگاه سرپرستی یک وقار می خواهد، سنگینی می خواهد، این سنگینی را شما باید به او بدهید.

خانواده برای ما خیلی مهم است، منشاء خیرات بیشترش خانواده است، منشاء شر هم بیشترش خانواده است. محبت نسبت به اولاد زیادی بشود مشکل پیدا می کند، کم باشد مشکل درست می کند، باید سعی کنید رفیق بچه هایتان باشید. جای خالی شوهرهایتان را باید فرصت بدهید آن ها پر کنند، ژست مردانه نگیرید. اقتدار مادرانه اصل بوی اقتدار پدرانه را نمی دهد، کاری که پدر می کند این است که محبت مادر را می آورد در چهارچوب، انضباط می دهد؛ مادر محبت زیاد دارد به بچه اش، پدر می آید کنترل می کند تا حدی این محبت را، می آید در موقعیت نظارت، مخصوصا در مقطع نوجوانی که شخصیت بچه دارد شکل می گیرد، نیاز به پدر خیلی مهم می شود، پدر نباید غایب باشد، سعی کنید کمتر بخورید ولی پدر آن موقعه ای که باید باشد، باشد.

تربیت جامع یعنی: هدایت، حمایت و نظارت

نکته ای که می خواهم عرض کنم این است که تربیت خانوادگی با تربیت غیر خانوادگی تفاوتش در چه چیزی است؟! شما در مدرسه هم بچه ها را تربیت می کنید، در مهد کودک هم تربیت می کنید ولی یک تفاوت مهم دارد، تفاوت مهم آن این است که تربیت در خانواده، تربیت جامع است؛ تربیتی جامع است که سه ویژگی در آن واحد با همدیگر جمع بشود: 1- هدایت 2- حمایت 3- نظارت، هم راه نشان می دهید می گوید این راه خوب است و… . هم حمایت می کنید، کمک می کنید به بچه هایتان و هم نظارت می کنید، خواستند راه را چپ بروند کنترلشان می کنید؛ آن کسی الان گوش من را می پیچاند یک ساعت دیگر دارد لقمه دهان من می گذارد. ولی در مدرسه این سه عنصر با هم دیگر نیست.

خانواده خیلی ویژگی های تربیتی دارد، یکی از آن ها این است که تربیت در آن استمرار دارد، دو این است که مبتنی بر شناخت کامل است، در فضاهای مجازی شما طرف را نمی شناسید، در کوچه و خیابان کمی می شناسید، در همسایگی یک کمی بیشتر می شناسید ولی در خانه صبح تا شب با هم دیگر هستید، پشت صحنه ندارید هیچ کدام برای هم دیگر، نفاق ندارید برای همدیگر، معلوم است هر کسی چه کاره است؛ تربیت در خانواده بر اساس تعلقات قلبی انجام می شود نه بر اساس پول، غیر از مهد کودک است، در مهد کودک تربیت بر اساس مساوات انجام می شود، اگر معلمی در مهدکودک یا در کلاس همه را به یک چشم نگاه کند می گویید معلم خوبی است ولی مادر چه طور؟ نه، مادر می گوید بچه من ویژه است و برای تربیت شدن بچه باید احساس کند که ویژه است مورد توجه خاص است، پشتیبانی خاص دارد، انرژی خاص پشت سر او است.

تربیت فضای پایدار می خواهد

یک گروهی هستند با ما مرتبط هستند که در عرصه ی حجاب و عفاف کار می کنند؛ یک موقعه ای ما با آن ها جلسه ای داشتیم، آن ها گفتند که ما در همه ی مدارس تهران، راهنمایی، دبیرستان، حدود پانصد مدرسه ما رفتیم در موضوع حجاب و عفاف تبلیغ کردیم و سخنرانی کردیم، در هر مدرسه ای هم که رفتیم یک چند نفر هم چادری شدند، بعد از دو سه ماه هم اکثر آن ها چادر را در آوردند، من گفتم می دانید که چرا این اتفاق می افتد؟ به دلیل اینکه تربیت فضای پایدار می خواهد، درصد خیلی کمی از تربیت با جرقه ی انفجاری انجام می گیرد بیشتر آن در فضای پایدار انجام می گیرد، جرقه ی انفجاری هم گاهی وقت ها جواب می دهد ولی استثنا است، برای این استثناء ها هم شما باید برنامه داشته باشید، برای کسانی که دم دست شما نمی آیند و برای پنج دقیقه کنار دست شما هستند، برای این ها هم باید برنامه داشته باشید، ولی برنامه ریزی اصلی شما ایجاد فضای پایدار تربیتی که چند ویژگی داشته باشد: 1- هویت بخش باشد؛ هویت بخش یعنی چی؟ یعنی کسی که می آید اینجا به او پز بدهد، بگوید ما این هستیم. ما باید یک فضاهای پایدار جذاب درست کنیم برای بچه ها که هویت بخش باشد، یعنی بگویند ما این هستیم. 2- این فضاها باید متناسب با شرایط روز باشد، همیشه شما باید مطالعه ی اجتماعی داشته باشید. نسل امروز شما نسل پنج سال و ده سال پیش و بیست سال پیش نیست، یک تفاوت هایی کرده است، بی حوصله شده، اهل زرق و برق شده، در فضاهای مجازی می چرخد، در این شبکه های اجتماعی می چرخد، شما دیگر مثل سابق نمی توانید! باید جذابیت ویژه ای داشته باشد تا شما را ترجیح بدهد بر آن فضاهای جذاب دیگر، باید بنشینید روی آن فکر کنید که چه کار کنیم که این جذابیت زیاد شود 3- کارهای تابلو هم نکنید؛ برای هر مخاطبی یک طور حرف می زنند، کسی که هنوز لااله الا الله گفتن را بلد نیست می خواهید آن را ببرید نماز! ما مذهبی ها متاسفانه به تند خوئی، بد خلقی اجتماعی شده برای ما صفت ثانویه.

هفته ی پیش رهبری در جلسه ی با طلاب تهران سه وظیفه ی اصلی برای روحانیت بر شمردند: 1- هدایت دینی 2- هدایت سیاسی و بصیرت 3- خدمات اجتماعی و غمخواری اجتماعی، این غمخواری اجتماعی خیلی برای ما مهم است، ما مسلمان ها چقدر غصه ی همسایه مان را می خوریم؟! چقدر غصه ی قوم و خویشانمان را می خوریم؟! ممکن است شما نتوانید مشکل او را حل کنید، اما می توانید بگویید که من مشکل شما را می فهمم و مشکل شما مشکل من هم است، ای کاش می توانستم یک دردی از دردهای شما را کم کنم، این خیلی مهم است.

پس: تربیت فضای پایدار می خواهد، فضای پایداری ایجاد کنید که  هویت بخش باشد، جذاب باشد، تابلو نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *