سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام طائب در سومین همایش نوجوانان و جوانان عاشورایی

خانه / علما وسخنرانان / سخنرانان مرتبط با هیات / حجت الاسلام مهدی طائب / سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام طائب در سومین همایش نوجوانان و جوانان عاشورایی

ما چندگاه است که می بینیم مقام معظم رهبری ( حفظه الله) در دو مطلب خیلی تاکید دارند، یعنی از سال گذشته تا الان، یکی مسئله ی نفوذ و یکی مسئله ی انقلاب، هی راجع به مسئله ی نفوذ تذکر دادند، مراقب باشید و بعد فرمودند باید انقلابی باشیم

اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

قال الله تبارک و تعالی: « وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَّیْلَةً ».

تبریک عرض می کنم ایام میلاد امام حسین(علیه السلام)، آقا امام سجاد(علیه السلام)، اباالفضل العباس (علیه السلام) و پیشاپیش سالگرد میلاد بقیه الله الاعظم (علیه السلام).

خیلی جالب است که میلاد دو نور که در عملیات برای ما باهم مرتبط هستند در یک ماه است، حسین بن علی (علیه السلام) و بقیه الله الاعظم(علیه السلام).

ما چندگاه است که می بینیم مقام معظم رهبری ( حفظه الله) در دو مطلب خیلی تاکید دارند، یعنی از سال گذشته تا الان، یکی مسئله ی نفوذ و یکی مسئله ی انقلاب، هی راجع به مسئله ی نفوذ تذکر دادند، مراقب باشید و بعد فرمودند باید انقلابی باشیم، من انقلابی هستم دیپلمات نیستم. فرمودند مجلس خبرگان باید انقلابی باشد. فرمودند رهبری که قرار است بعدا شما انتخاب بکنید باید انقلابی باشد؛ با مجلس شورای اسلامی دیداری داشتند فرمودند مجلس باید انقلابی باشد، و اخیرا، هفته ی پیش بود طلاب حوزه ی علمیه  رفته بودند دیدار آقا، آقا فرمودند من نگران هستم مبادا طلاب ما در قم انقلابی بار نیایند. در این جا دو مطلب باید مورد توجه قرار بگیرد تا معلوم بشود که چرا ایشان الان انقدر تاکید دارند 1- راجع به مسئله ی نفوذ 2-  راجع به مسئله ی انقلابی.

خب اولا مسئله ی نفوذ آیا در جمهوری اسلامی امری جدید است؟ که ایشان می خواهد اصلا نسبت به اصل نفوذ ما را توجیه کند؟ نه. شهید بهشتی و  یارانش توسط یک نفوذی به نام کلاهی شهید شدند. شهید رجایی و با هنر توسط یک نفوذی به نام کشمیری شهید شدند. شهید مطهری توسط یک نفوذی شهید شده است، این آقایی که شهید مطهری را شهید کرد، اگر این را تا روز قبل می دیدی پشت سر او نماز می خواندی، شاگرد آقای موسوی خوئینی ها بود، ایشان تفسیر می خواند، وقتی شهید مطهری را شهید کرد دستگیر شد، چرا خودکشی کرد؟! این را بدانید، آدم متدیّن معتقد به دین هرگز خودکشی نمی کند، هر گاه خودکشی کرد معلوم است که این عامل سرویس ها بوده برای اینکه اطلاعات لو ندهد، چون بین آن ها قانون است، خودش را بکشد، یعنی یک نفوذی بود. و ما اطلاعات فراوانی توسط نفوذی هایمان سرقت شد،  ثروت های فراوانی توسط نفوذی ها سرقت شد، پس امر جدیدی نیست، چرا مقام معظم رهبری اخیرا انقدر روی نفوذ تاکید کردند؟ هر گاه رهبر یک حرکت روی یک مطلبی دائما آمد تاکید کرد، معلوم می شود که یک امر فوری فوتی جدید دارد اتفاق می افتد که اگر حواسمان را جمع نکنیم از این منظر ضربه می خوریم.

پس سه مطلب را شما حتما راجع به این مسئله باید مورد مطالعه قرار بدهید:

  • چرا دشمن بخواهد نفوذ کند؟، چرا من گفتم “دشمن”؟ چون خودی که نمی خواهد به خودی نفوذ کند که! همیشه وقتی کلمه ی نفوذ گفته می شود یعنی نفوذی دشمن است. آن وقت دشمن هر گاه نتواند به شکل علنی عملیاتش انجام دهد می رود سراغ نفوذ. پس الان که فوری فوتی دشمن رفته سراغ نفوذ معلوم می شود که به یک جداره ای رسیده، به یک بن بستی رسیده که از این بن بست با عملیات علنی نمی تواند عبور کند، رفته است به سراغ اینکه از این بن بست از طریق نفوذ عمل کند. پس اول در مسئله ی نفوذ این است که هدف دشمن از نفوذ الان چه است؟ چرا می خواهد نفوذ کند؟ کجا گیر کرده است؟!
  • نفوذی چه کسی است؟ این خیلی مهم است. چه کسانی قرار است در حرکت ما نفوذ داده بشوند؟!
  • کجاها را می خواهند تسخیر کنند؟ دشمن، در کدام منطقه باید نفوذ پیدا کند تا بتواند از آن لایه ای که جلوی آن ایجاد شده و نمی گذارد که او به هدف برسد کدام نقطه را باید برود فتح کند با نفوذی هایش؟!

پس شد سه مطلب: 1- چرا می خواهد نفوذ کند؟ 2- توسط چه کسی ؟ 3- کجا؟

من خیلی سریع در اینجا یک مطلبی را مطرح کنم، که روی این مطلب همه ی ما علی الدوام در هیأت ها باید کار کنیم و آن مسئله این است: هدف این انقلاب چه است؟ این انقلاب کجا می خواهد برود؟ اصلا برای چه شروع شد؟ چرا شروع شد؟.

عدالت زمانی مستقر می شود که قله حاکمیت دنیا یک نفر باشد

معمار و پایه گذار این انقلاب امام است( خدا رحمت کند) امام در صحیفه ی نور، اول تا آخر که بروی، اصل مطلبش این است که آقا ما آمده ایم زمینه را برای آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده کنیم. ما زمینه ساز هستیم، دیگر هیچ کار دیگه ای از دست ما بر نمی آید. امام به چه چیزی فراخوان کرد؟ به عدالت؛ چه پرچمی برد بالا؟ پرچم عدالت. بفرمایید که صاحب پرچم عدالت چه کسی است؟ امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی شده است. تنها انسانی که از آدم تا خاتم الانبیاء و بعد تا امام حسن عسگری(علیه السلام) هر که درباره ی او حرف زد، گفت او عدالت گستر است، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. « يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً » شما هیچ جا نداری که راجع به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ما گفته باشند « يَملَاُ اللهُ بِهِ الأرضَ دیناً و مذهباً » نه، هر کسی حرف زد گفت «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا » پس پرچمی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  بلند می کنند چه پرچمی است؟ پرچم عدالت. اصلا در غیر از زمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  تحقق عدالت ولو منطقه ای نمی شود، مخصوصا امروز، چرا؟ شما امروز می توانی یک دیوار دور ایران بکشی تنها زندگی کنی؟ نه. می آیی اینجا بودجه بندی می کنی همه را هم عادل قرار می دهی، با عدالت تقسیم بودجه می کنی، دقیقا می آیی اجرا کنی، یک دفعه مثلا نفت تو بوده بشکه ای پنجاه دلار، یک دفعه می شود بیست دلار، یک دفعه همه ی این ها به هم می ریزد، تا می آیی جفت و جور کنی کلی بی عدالتی شده.

این را بدانید که زمانی عدالت برقرار می شود که قله ی حاکمیت دنیا یک نفر باشد. امروز عدالت اگر بخواهد جریان پیدا کند باید قله ی حاکمیت دنیا یک نفر باشد، آن هم در چه زمانی تحقق پیدا می کند؟ در زمان امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف).

خدا رحمت کند آقای عسگر اولادی را، گفت وقتی امام در قم سال چهل و دو سخنرانی اش را کرد من و شهید عراقی پای صحبت او بودیم، رفتیم منزل امام، شهید عراقی به امام گفت     خدا شما را خیر بدهد، این حرکت را شروع کردی و ان شاءالله موفق بشوی و یک آبادانی برای ایران حاصل بشود؛ دید شهید عراقی از انقلاب چه است؟ آبادانی است.

شما در نظر بگیرید شیعه ای در بغداد زندگی می کند، امام کاظم(علیه السلام) هم در زندان هستند، این شیعه دنبال این است که خانه ی هزار متری اش را دو هزار متر کند و زندگی اش راحت تر بشود؛ به شما بگویند، به او چه می گویی؟ نام او را شیعه می گذاری؟! اینکه امام تو در زندان است دنبال این هستی که خانه ات را دوهزار متر کنی؟! می گوید چه کار کنم؟ می گویی برو بابا یک کاری کن که امامت از زندان بیرون بیاید. درست است؟ بفرمایید ببینم که اوضاع امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  ما چه طور است؟! امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  ما را کسی می تواند علنی ببیند؟ نه، حتی تا اینجا هم نمی تواند بیاید، تا بیاید او را می کشند. آن وقت حالا آقای مهدی عراقی عیبی ندارد، حضرت امام نماینده ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  است، آن دنبال این است که زندگی …؟!! فرموده بود اینکه می گویی اگر بشود خوب است، ولی این هدف من نیست. هدف شما چیست؟ فرمود سه هدف را دنبال می کنم: 1- شاه را از ایران بیرون کنم 2- در ایران جمهوری اسلامی برپا کنم 3- این پرچمی که بلند کردیم به دست صاحب اصلی اش برسد. پرچم عدالت برای او است.

پس فهمیدیم که هدف این است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیاوریم. آقا پس چرا می خواستی شاه را بیرون کنی؟! گفت دیدی من علیه شاه داد زدم، من را چه کار کردند؟! بله گرفتند شما را از ایران بیرون کردند؛ خب من کی توانستم برگردم؟! گفت موقعی که شاه را بیرون کردیم، گفت خب همین طور است دیگر، شاه را بیرون کردی؟! دیو چو بیرون رود … ، همین طور است؟! گفت یک تجربه ای شد، اگر می خواهی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  بیاید دیو دنیا را باید بیرون کنی.

کوفه ای ها به امام حسین(علیه السلام) گفتند بیا، آقا امام حسین(علیه السلام) هم آمدند، نزدیک های کوفه که رسیدند یک دفعه عبیدالله گفت هر کسی به حسین بن علی (علیه السلام)  کمک کند خانه اش را روی سرش خراب می کنم، دیدند اوضاع پس است ول کردند، نیامدند برای کار! حسین بن علی (علیه السلام)  چه شد؟ اِرباً اِرباً شد. الان بگویید ببینم که مکه دست چه کسی است؟! یعنی شما فکر می کنید این سلمان عربستان از عبیدالله خباثتش کم تر است؟! کَت او را از پشت بسته است. حالا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این مکه بیاید چه اتفاقی می افتد؟!!

رابطه ی بین عاشورا و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  چه است؟ گفت آقا فهمیدم. حالا این پرچم چه است؟ جمهوری اسلامی است دیگر، پرچم نام عدالت است و باید دست صاحب اصلی اش برسد، صاحب اصلی کجا می آید این پرچم را می گیرد؟! باید برسد کنار خانه ی خدا، آن جا پرچم را تحویل می گیرد، خودش گفته که من اینجا می آیم؛ خب پس کنار خانه ی خدا باید توسط شما فتح بشود، تا نشود…! فهمیدی از آن اول باید کجا بروی! خب آقاجان شما خودت فرمانده حرکت بودی دعوت کردی، کجا عملیات انجام بدهیم؟ گفت دوم جمهوری اسلامی، خب جمهوری اسلامی را برای چه می خواهی؟! گفت جمهوری اسلامی برای این است که به این آیه عمل کنی « وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ » قوه دو چیز است، یک ابزار و یکی نیرو. برو روی این دو کار کن، نیرو یعنی چه؟ نیرویی که خانطمانی باشد، در خانطمان راه فرار داشتند اما هیچ کدام فرار نکردند، انقدر ایستادند تا یا شهید شدند و یا گلوله شان تمام شد و اسیر شدند؛ به این می گویند نیرو، این می تواند برای عدالت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به درد بخورد؛ و الا نیرویی که یک دفعه به او بگویند عبیدالله بن زیاد قرار است از شام نیرو بیاورد، همه فرار کند و در خانه ها را قفل کنند!!

پس:1- نیرو 2- ابزار. « وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ »، گفت برو ؟آماده بکن، نتیجه اش چه می شود؟ آن وقت دشمن می ترسد، وقتی که ترسید می رود عقب، رفت عقب کنار خانه ی خدا خالی می شود.

الان چرا انقدر طرف مقابل روی موشک های ما زوم کرده؟! بخاطر اینکه ترهبون شده است.

خب آقاجان ما فهمیدیم که چه باید اتفاق بی افتد، حالا چه کار کنیم؟! برویم بزنیم به عربستان؟! گفت نه، گفت چه کار کنیم؟! گفت اسرائیل باید از صفحه ی روزگار محو شود، برو این را جمعش کن قضیه حل است.

سی و هفت سال شما اقدام کردید، بعد از سی و هفت سال امروز به کجا رسیدی؟! اسرائیل را محاصره کردی، از شمال حزب الله، از جنوب حماس، از غرب کرانه ی باختری، از شرق باز گذاشته است، می گوید او را هول بده همه را بریز در دریا، حالا برو اسرائیل، اسرائیل گیر کرده است، چه کار کرد؟ روی زمین عملیات اول زد به حزب الله دید نمی شود( سی وسه روز نشد)، آمد سراغ حماس، دو بار زد دید نمی شود، کرانه ی باختری، نمی شود! گفت خط مقدم خراب نمی شود، بیا برویم عقبه را بزنیم، کجا است؟ سوریه. تکفیری هر چه تربیت کرده بود، تکفیری ها همان شمر و سنان و اشعث و این ها همه را آمد ریخت در سوریه، اول کار اوضاع خیلی خراب بود، آمدند جلو آمدند جلو، آقا شما شروع کردی عکس العمل، رفتی یک دفعه چشم باز کرد دید سوریه را هم شما گرفتید؛ ارتشش را هم فرستاد، یعنی سپاه که می رفت، ارتش را هم فرستادند ، بعدش هم اول می گفتند نه ما داوطلب رفتیم، به او گفتم برای چه می گویی داوطلب! بگو آن جا من یگان دارم، آمد گفت آقا ما اصلا آن جا یگان داریم، خط داریم؛ نگاه کرد گفت خودش آمده است، نتیجه؟ گفت این دیگر نفس آخر است، نفست را می گیرد. آن کسی که در قلعه ی خیبر را کنده است، نیرو های او می روند خیبر را فتح می کنند؛ گفت این دارد شمال سوریه را آزاد می کند می آید جنوب، بیاید جنوب بلندای جورا کار تمام است! خب حالا چه کسی آن جا می خواهد مانع عملیات بشود؟ آن آمده آن جا قرارگاه نصر زده است، فرمانده اش حاج قاسم سلیمانی است ارتش سوریه از او دستور می گیرد، این روسیه هم که آمده آن جا به امر ایشان این طرف و آن طرف می رود؛ گفت نفست تمام شد و کار به آخر رسید. حالا چه کار کنیم؟! گفت تنها یک راه داری؟ آن چیست؟ برو شمشیر را بگذار روی گردن علی بگو مالک را برگرداند. ببینید، تا به حال پرچم ما دو بار رفته مرز فتح قدس برگشته، یک دفعه زمان خود پیامبر(صل الله علیه و آله) در جنگ موته، جنگ موته مرز لبنان و اسرائیل فعلی بود، اگر موته فتح می شد پیامبر(صل الله علیه و آله) بیت المقدس را گرفته بود، اگر پیامبر(صل الله علیه و آله) بیت المقدس را گرفته بودند، اصلا گردانه ی تاریخ عوض می شد، خب نشد دیگر، چون پیامبر(صل الله علیه و آله) در عملیات اول موته شکست خوردند، عملیات دوم قرار بود بشود پیامبر(صل الله علیه و آله) از دنیا رفت، نیرو هایی که قرار بود بروند قدس را بگیرند زدند خانه ی علی(علیه السلام) زهرا(سلام الله علیها) را کشتند، نشد. بار دوم: علی بن ابی طالب به قدرت رسید، نیرو را راه انداخت آمد مرز عراق با سوریه ی فعلی، حضرت اگر سوریه را می گرفت قدس تمام شده بود. حضرت آمد جلو آمد جلو، یک ساعت مانده بود که عبور کند، یعنی فریاد های مالک اشتر را دیگر معاویه می شنید، داد می زد «اُقتُلوا» او را بکشید؛ یعنی یک ساعت دیگر کار تمام می شد و علی(علیه السلام) قدس را می گرفت؛ آقا یک دفعه قرآن ها رفت بالای نی، گفتند مذاکره، رفت در حکمیت و مذاکره پرچم برگشت، پرچم برگشت علی(علیه السلام) شهید شد. الان بار سوم است که پرچم ما رفته لب مرز، این دفعه نگاه می کنند می بینند که فاصله ی شما با قرارگاه یهود از فاصله ی مالک تا قرارگاه معاویه کمتر است، بعد نیروی امدادی برای معاویه بیشتر از الان بود، الان چون آمریکا هم نمی تواند کمکی بکند، او به هر دری می زند کمک نیست، گفت تنها راه این است برو یک بار دیگر تجربه کن ببین می توانی صفین را تکرار کنی، ببین می توانی شمشیر را بگذاری روی گردن علی(علیه السلام) بگویی مالک را برگردان، خب علنی که نمی شود این کار را کرد، باید توسط نفوذی ها؛ یعنی سپاه علی(علیه السلام) که نمی دانست اشعث بن قیس چه کسی است که! معاویه که این طرف آدم رسمی نفرستاد که به علی(علیه السلام) بگوید، خیلی خب! پس الان هدف از نفوذ چه است؟ این است که مالک را از آن جا برگردانند، این هدف عالی نفوذ است.

نفوذی ها به کجا می خواستند نفوذ کنند؟ دو منطقه فیزیکی بود، یک منطقه فکری بود، که آن منطقه ی فکری بله من و شما مربوط می شود، منطقه ی فیزیکی اش تمام شد؛ فیزیکی اش کجا بود؟ یکی اینکه می خواستند خبرگان را بگیرند، آقایان آمریکایی ها با ما سه مشکل را اعلان کردند: 1- هسته ای 2- حقوق بشر 3- تروریست. هسته ای چه بود؟ همین تاسیسات. حقوق بشر چه است؟ این جا میرحسین و این ها در زندان هستند. تروریست چه است؟ معیار تروریست برای آمریکایی ها چه است؟ جنگ با اسرائیل، در این عالم هر کسی به اسرائیل بگوید که بالای چشم تو ابرو است می شود تروریست. آقایان آمدند گفتند ما می خواهیم برویم با مذاکره مشکلاتمان را با آمریکا حل بکنیم و تمام بشود؛ رفتند هسته ای را گفتند، گفتند آهان هسته ای تمام شد، حالا که شد هسته ای را با مذاکرات حل کنیم معلوم می شود که سایر مشکلات را هم با آمریکا با مذاکره می شود حل کرد. پس برجام 2 می شود چه؟ مذاکره راجع به تروریست، خب بسم الله الرحمن الرحیم، می رویم با آمریکا راجع به تروریست مذاکره می کنیم، تروریست یعنی چه؟ یعنی اسرائیل، یعنی اینکه نبرد با اسرائیل، یعنی اینکه جنگ با اسرائیل. خب چه طور حل بشود؟! می گوید عین همان برجام، آقا برجام یک چه طور حل شد؟! من دیگر داخل برجام نمی روم. در هسته ای چه کسی کنار رفت؟! خب شما قلب اراک را بتن ریختید، شما سی هزار سانتریفیوژ را در نطنز کردی پنج هزار تا، شما در فوردو تزریق گاز ممنوع، خب آمریکایی ها چه چیزی به ما دادند؟! هیچ چیز، پس بنابراین ما رفتیم کنار دیگه. گفتند همان طور که شد هسته ای را حل کنیم تروریست را هم می شود حل کرد، خب تروریست چطور باید حل بشود؟! عین همان دیگه! چه طور حل بشود؟! هیچ چی، آمریکایی ها می گویند اگر می خواهی به تو تروریست نگوییم 1- مرگ بر اسرائیل را بگذار کنار 2- موشک هایی که به اسرائیل می رسد را جمع کن 3- حماس و حزب الله و این ها را همه را بگذار کنار 4- از سوریه برو بیرون، نتیجه ی این چه می شود؟ هیچی دیگر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بدون امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چرا؟ چون حضرت امام فرمود که اگر می خواهی او را بیاوری( امام زمان)، اسرائیل را باید از صفحه ی روزگار محو کنی، (این خیلی عجیب است، امام حتی راجع به آمریکا این را نگفت، راجع به هیچ کشوری این را نگفت، فقط برای اسرائیل گفت). آقایان در باب برجام یک آدم داشتند، در باب برجام دو خورده بودند به بن بست، دیگر کسی با آن ها همراهی نمی کرد، یعنی حتی این آقای شمخوانی که نماینده ی حسن روحانی در شورای عالی امنیت ملی است، او یک آدم نظامی است، او می فهمد که ما اگر از سوریه بیاییم بیرون یعنی چه! او می فهمد که اگر ما حزب الله را رها کنیم یعنی چه! او هم همراهی نمی کند، دنبال چه چیزی بودند؟! دنبال این بودند که اهرمی که روی گردن آقا برود و  به آقا بگوید برگردان را پیدا کنند، اولی خبرگان بود، شما در نظر بگیرید خبرگان می شد خبرگان آقای هاشمی رفسنجانی، آقای هاشمی رفسنجانی می شد رئیس، آقای هاشمی چه کسی است؟! آقای هاشمی کسی است که عبدالله نوری که مدتی نیروی او بود، آمد گفت با اسرائیل هم باید برویم مذاکره کنیم؛ ایشان می گوید حزب الله را باید تعطیل کنیم، می گوید موشک ها را نباید داشته باشیم! ، دیگر صراحتا گفت، انقدر این حرف گند بود که کسانی که هنوز هم قلبا به هاشمی اعتقاد دارند دیشب دیدند، یک از کسانی که قلبا با هاشمی است، گفت با این درایات سیاسی که آقای هاشمی دارد خیلی بعید بود که این حرف را بزند که موشک ها را ما نباید داشته باشیم! ایشان می گوید ما در سوریه اشتباه می کنیم. ایشان اگر بشود رئیس خبرگان همه ی خبرگان هم، هم تیپ، یک نامه از خبرگان می آمد بیرون به آقا می نوشتند که آقا از سوریه باید بیایی بیرون، آن وقت آقا باید چه کار کند؟! آقا باید با خبرگانش درگیر بشود؛ دوم مجلس شورای اسلامی، این ها می خواستند مجلس شورای اسلامی باشد که بشود مجلس ششم، به آقا نامه بنویسد که برو جام زهر را بنوش. اولی را نتوانستند بگیرند، دومی را هم یک نیم بند، کاری هم حالا از دست ما ساخته نیست، اگر احیانا در شهرهایتان در باب انتخابات کوتاهی کردید آن طرفی ها رفتند، بروید بنشینید توبه کنید، باید می دویدیم! اما حالا الان که آن قضیه تمام شد؛ الان مسئله ی مردم، فکر مردم، این ها دارند با فکر مردم بازی می کنند که به مردم بگویند آقا خسته شدیم. حالا در این جا یک مسئله ای بگویم، آقای هاشمی چرا آمد روی این شعار دست گذاشت که گفت اینکه می گویند ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند، این حرف، حرف درستی نیست، اصلا عمق ندارد؛ چرا ایشان روی این شعار دست گذاشت؟! ببینید، می خواهند بیایند بگویند خسته شدن مردم حق مردم است، داشتن زندگی های لوکس حق مردم است، آن وقت این مردم پیش این ها چه کسی هستند!! خیلی عجیب است، آقای رئیس جمهور ما رفته صنعت داخلی را ببیند، ماشینی که آورده یک ماشین کاملا خارجی، یک ماشین کاملا به روز، نه به سال! بعد هم آن وقت آمدند گفتند این هندی ها انگلیسی بلد هستند پیشرفت کردند، بابا ای کاش انگلیسی بودید انگلیسی انگلیسی نباشید انگلیسی هندی باشید، چه طور؟ کنفرانس غیر متعهدها بود در زمان جنگ، قرار بود آقا شرکت کنند نشد، امام نگذاشتند، فرمودند امنیت آن درست نیست، آقای ولایتی رفت، آقای ولایتی طبق عادتی که هر کشوری رفته بود وقتی هواپیما می آمد بنزها و ماشین ها و…، از هواپیما آمد پایین، یک بنز آن طرف بود، آقای ولایتی همین که از پله ها آمد پایین و دست داد و این ها رفت سمت آن، وزیر امور خارجه ی هند یک دفعه گفت آقا این طرف، نگاه کردیم یک ماشین کوچک ساخت هند داخلی، دست ساز خودشان این را آورده بودند ماشین تشریفات که ما این هستیم، یعنی به داشته ی دیگران الکی پز نداد، گفت ما این را می سازیم، این را می سازد و یک میلیارد آدم را دارد اداره می کند، نه نفت دارد هیچ چیز ندارد؛ آقا شما رئیس جمهور هستی، آقا اقتصاد مقاومتی گفته، اقتصاد مقاومتی این است که بروی رَندُم یکی از ماشین های سمند را نه یکی از ماشین های پراید را بیاور سوار آن بشو، بعد بگو آی کمرم! خب بده ماشین را درست کنند نه اینکه برو بنز بگیر؛ تو صنعت داخلی را باید بیاوری بالا. خیلی خب، حالا آقای هاشمی روی فکر مردم می خواهند اثر بگذارند، چه کار کنند؟! انقلاب زدایی کنند. این انقلاب زدایی یعنی چه؟! آقا فرق انقلابی و غیر انقلابی چه است؟! من در یک کلمه برای شما بگویم تا ببینید که جهت هیأت ها باید چه باشد؛ ما قبل از انقلاب دو دسته آخوند داشتیم، آخوندهای انقلابی، آخوند های غیر انقلابی نه ضد انقلابی! ما شهید مطهری داشتیم، ایشان انقلابی بود، شهید باهنر، شهید بهشتی این ها انقلابی بودند، یک عده هم در مساجد داشتیم، خدا رحمت کند، در محله ی خودمان تهران، حاج آقا مصطفی فائق، خیلی هم آدم خوبی بود، نمره یک، اما این تا آن آخر آخرسر آخوند غیر انقلابی بود؛ فرق این ها چه بود؟! آخوند انقلابی آن کسی بود که علیه شاه حرف می زد، با او در می افتاد، آخوند غیر انقلابی آن کسی بود که حاضر نبود علیه شاه حرف بزند، نه اینکه شاه را قبول داشته باشها، راضی نبود حرف بزند؛ یعنی چه؟! یعنی آخوند انقلابی دشمن ستیز بود، آخوند غیر انقلابی دشمن ستیز نبود. ما حضرت آیت الله العظمی خوئی را داشتیم، مرجع تقلید، آدم بسیار عالی، اما مرحوم آقای خوئی غیر انقلابی بود و امام انقلابی بودند، فرقشان چه بود؟! امام جلوی آمریکا و جلوی شوروی و جلوی همه آمد شروع کرد داد زدن، آن ها می گفتند آقا داد نزن کشته می شوی، چیز دیگری نبود. پس انقلابی یعنی دشمن ستیز، غیر انقلابی یعنی آن کسی که دشمن ستیز نیست. امام که آمد فصل دین امام با دیگران این بود که امام آمد مبارزه را شروع کرد گفت آقا بگذار این شاه را بیرون کنیم، بگذار آمریکا را بیرون کنیم، شرق و غرب همه انقلابی، با آن انقلابی بودن شما رفتید سمت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چرا؟ اگر دشمن ستیز نباشی با امام زمانت هیچ کاری نداری؛ عاقبتش این است، چرا امام زمان ما غایب است؟! چون بیاید او را می کشند.

برگردیم به آن حرف اول، ما اهل کوفه نیستیم، یعنی چه؟! این را توضیح بدهم که متوجه بشوید انقلابی یعنی چه؛ این کوفه ای ها برای امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند که بیا، می دانید که امام حسین(علیه السلام) اول از مدینه رفتند مکه، چرا؟ چون در مدینه می خواستند ایشان را ترور کنند؛ از مکه هم آمدند بیرون، عبدالله عباس آمد گفت آقا چرا می روید؟ گفت دیگر آدم فرستاده من را اینجا بکشند، گفت حالا کجا میری؟ گفت دارم می روم کوفه، گفت چرا؟ گفت خب نامه نوشتند، گفت به تو قول دادند که تو را یاری می کنند؟ گفت آره، گفت همین قول را به پدرت ندادند؟ گفت چرا، گفت عمل کردند؟ گفت نه، گفت آقا همین قول را به برادرت حسن ندادند؟! گفت چرا، گفت عمل کردند؟ گفت نه، گفت خب به توهم عمل نمی کنند. من از طرف عبدالله عباس با امام حسین(علیه السلام) حرف می زنم، آقاجان این کوفه ای ها که برای شما نامه نوشتند بیا، این ها عبیدالله را بیرون کردند، شهر را گرفتند می گویند به این شهر وارد شو یا منتظر هستند تو بروی آن جا با هم دیگر عبیدالله را بیرون کنید؟، نه بیرون نکردند! خب آقاجان اگر رفتی آن جا یک دفعه عبیدالله این ها را تهدید کرد، یک دفعه نیرو ریخت، این ها هم ترسیدند رفتند در خانه، آن وقت شما چه می شوید؟! خب می مانی اِرباً اِرباً می شوی، آن فکر می کرد که امام حسین(علیه السلام) این را متوجه نیست، امام حسین(علیه السلام) فرمود عبدالله عباس این هایی را که تو می گویی من می دانم، خب پس چرا می روی؟ گفت جدم را خواب دیدم گفت « اخْرُجْ الی العراق فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلًا ». پس چه شد؟ ویژگی اهل کوفه این بود که امام را دعوت کرده بودند اما به کدام کوفه، به کوفه ای که عبیدالله آن هنوز بودش. حالا شما مگر به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی گویی بیا؟ خیلی خب، کوفه ی او کجاست؟! امام زمان در تهران ظهور می کند؟! در قم ظهور می کند؟! کجا ظهور می کند؟! پس کوفه ی ایشان کجاست؟! خب حالا بگو ببینم که آن جا را از دشمن خالی کردی؟! پس چه می گویی که ما اهل کوفه نیستیم! بابا ما می گوییم این شعار ستون فقرات این انقلاب است، گفت بقیه الله ما اهل کوفه نیستیم می زنیم عبیدالله را بیرون می کنیم، شما بیا؛ چه است؟ گفت ببین با اسرائیل درگیر هستیم.

 پس اسلام انقلابی یعنی اسلامی که انقدر با دشمن مبارزه می کند می رود جلو تا این کوفه ی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عبیدالله خالی بشود و او بتواند بیاید. اگر دشمن بخواهد از این ظهور جلو گیری کند راه آن چه است؟ راهش این است که ما از این دشمن ستیزی دست برداریم، یعنی انقلاب بی انقلاب! پس انقلابی گری یعنی چه؟ یعنی این ستیزه با آمریکا، اسرائیل. این هیأت ها باید این را نگه دارد، ما امروز این را می خواهیم، اگر بچه های ما انقلابی به این شکل ماندند، سراغ فساد هم نمی روند، سراغ بی حجابی هم نمی روند. آن کسی که خودش را موظف می بیند که برود در خانطمان بایستد بجنگد این که دیگر دنبال عیاشی نمی رود که؛ اگر احیانا دنبال مفاسد می رود بخاطر این است که هدف را گم کرده است، هدف را تذکر بدهیم.

پس انقلابی یعنی دشمن ستیز و دشمن ستیزی چه می خواهد؟ دشمن شناسی می خواهد، چیزی که الان تمام همت نفوذ این است که این دشمن شناسی از بین برود، چطور؟ یک چهره ای از آمریکا نشان بدهند بگویند آمریکا دشمن نیست، بگویند اسرائیل طوری نیست.

خدایا همه ی ما را دشمن شناس قرار بده. خدایا ما را دشمن ستیز قرار بده. خدایا ستیز ما با دشمن را موکول به آمدن امام زمانمان بگردان.

این را هم برای شما بگویم که حج امسال، ان شاءالله ایرانی ها را راه نمی دهند، اگر هم راه دادن، هر کسی جگر دارد برود، من که نمی روم.

پارسال ( چون من آخوند کاروان جانبازها رفته بودم قبلا) گفتند بیا آخوند کاروان برو گفتم نه من دیگر نمی روم، گفتند چرا؟ ماجرا را گفتم؛ گفتند حالا امسال برای این ها برو، گفتم امسال حتما نمی آیم، گفت چرا؟ گفتم امسال حج کشته می دهد، امسال حج خطری است، گفت می ترسی؟ گفتم آره، گلوله این ها باشد شاید نترسم اما زیر دست و پا حال ندارم بروم، چی است بر می گردند می گویند چه شد؟ می گویند مرد، کجا مرد؟ زیر دست و پا! اقلا بیایند زن و بچه ی ما پز بدهند بگویند یک گلوله خورد رفت الحمدالله. گفت به چه دلیل این را می گویی؟ گفتم امسال عربستان نمی تواند حج را اداره کند، گفت چطور؟ گفتم نیروهای نمره یکش را فرستاده یمن؛ یمن دارد روغن عربستان را می کشد، فرستاده آن جا، این حج را یک سری اوباش می گذارد، اداره حج خیلی سخت است، تخصصی است، حج را با هیچ جا نمی توان قیاس کرد، نه با مشهد و نه با کربلا، کربلا بیست میلیون آدم می آیند ولی هجده میلیون از آن ها عرب هستند، زبان هم دیگر را می فهمند، این دو میلیونی هم که هستند اکثرا ایرانی هستند این ها زبان هم دیگر را می فهمند، مشهد همه ایرانی هستند، حج سه میلیون آدم می آیند هیچ کدام زبان هم دیگر را نمی فهمند، دویست مدل زبان آن جا می آید، من آن جا زبان دیدم صدا نداشت، با هم حرف می زدند، هر چه گوش می کردم نمی شنیدم ولی خودشان می فهمیدند، اصلا لب خوانی بود. عربستانی ها انصافا در اداره ی حج استاد هستند، خیلی بلد بودند، یعنی نیروهایی که حج را اداره می کردند کاری به وهّابی و این ها نداشت! سال 63 هوای صحرای عرفات 64 درجه بالای صفر، نود حاجی ایرانی زیر چادر ها از گرما مردند، من نیروی سعودی ها را دیدم در آفتاب صبح تا غروب کار می کردند، گفتم این ها آهن هستند، بعد خودم حرفم را پس گرفتم گفتم آهن هم بود ذوب شده بود؛ خوب اداره می کردند؛ گفتم این ها را امسال فرستاده یمن، یک مشت صفر کیلومتر آورده نمی توانند و همین طور هم شد. آن دکل که وسط خانه ی خدا افتاده بود تا سه ساعت هیچ کس نیامده بود، هزار نفر آن جا کف خانه ی خدا خون از آن ها رفت تا مردند؛ اصلا کسی نمی دانست که چه کار کند! در منا گفتند عمدی است، گفتم آقا مگر دیوانه است! این اگر بخواهد پنج نفر را آن جا بکشد، یک آمپول هوا می زند و تمام می شود و هیچ کسی هم نمی فهمد؛ در منا وقتی این قضیه اتفاق افتاد آن ها برای اینکه حفظ آبرو کنند گفتند چهارصد تا بیشتر کشته نشده!  فقط چهارصد و خورده ای ما مفقود داریم، آمد تا هشت صد تا، بالاخره عربستانی ها روی هفت هزار و پانصد تا توقف کرد، ولی می دانید که کشته ها چندتا بود؟ بیست و سه هزار نفر. فکر می کنی این ها را یکی یکی گذاشتند روی برانکارد و گذاشتند داخل سرد خانه!! فقط حاجی های ما را، آن هم پنجاه شصت نفر را. نه لدر می انداخت جمع می کرد می ریخت داخل کمپرسی، کمپرسی می رفت در گودال خاک می ریخت روی آن، بیست و سه هزار تا را اینطوری دفن کردند، قبر کدام است!! فقط ایرانی ها را، آن هم آقا آمد پای کار گفت می زنمتان. همین صعودی ها محال است در مشاعر مقدسه سیگار بکشند، امسال بدون استثنا مردم می گفتند که مامور ها سیگار می کشیدند، یعنی معلوم است که این ها چه کسانی بودند؟ از همین اوباش بودند اصلا نمی دانستند چه کار کنند! حالا امسال همان ها را هم ندارد، حالا هر کسی جرات دارد برود حج. ولی من این را برای شما بگویم که دور از انتظار نیست که ما اگر پای کار بایستیم، نفوذی ها نتوانند عمل بکنند و این خط نفوذ و انقلابی گری ما حفظ بشود هیچ بعید نیست که امسال حج بدون آل شرور باشد، فقط این روحیه ی انقلابی حفظ بشود، فقط بگویند آقا چرا به یمن کمک نمی کنی، چرا نمی گذاری راه باز باشد، چرا این ملت را رها کردی بین آسمان و زمین؛ یادتان است که کشتی رفت آن جا، آذوقه برد، شیر خشک برد، گفتند آقا اگر این کشتی برود یمن به مذاکرات ما لطمه می خورد، کشتی را فرستادند جیبوتی، جیبوتی ها خورند و آخر دستمزد این آقایان را دادند که جیبوتی در حمایت از عربستان با ما قطع ارتباط کرد! آخه جیبوتی؟!! کار ما به کجا کشیده!! امیرالمومنین(علیه السلام) فرمود «الدّهر أنزلنی ثمّ أنزلنی ثم انزلنی ثم قیل علی و معاویه » این را بدانید اگر دشمن ستیزی کنار برود  ما را حتی در کفّه ی جیبوتی هم قرار نمی دهند. آن وقت آن ها می گویند ایران باید از صفحه ی روزگار محو شود. اگر روحیه ی انقلابی را از دست بدهیم، این یک کفه ی ترازو است، یا اسرائیل را از بین می بری یا از بینت می برند. بابا آن هایی که در صفین بودند اگر می فهمیدند  پذیرش حکمیت یعنی از دست دادن علی، اگر می دانستند که این کار را نمی کردند. پس امروز انقلابی باشیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *