سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری _ شب پانزدهم ماه رمضان 95

خانه / علما وسخنرانان / سخنرانان مرتبط با هیات / حجت الاسلام محمد مهدی ماندگاری / سخنرانی مکتوب | حجت الاسلام و المسلمین ماندگاری _ شب پانزدهم ماه رمضان 95

آن اسمی که از حضرت حق تعالی امشب می خواهم محضر شما عرض کنم، این اسم است، ما باید معتقد به ربوبیت خدا باشیم، ربوبیت خدا از آن اسامی است که باور نسبت به آن یک مقدار سخت است، ما خالقیت خدا را فِی الجمله باور کردیم که ما را خلق کرده است، رازقیت خدا را هم فی الجمله باور کردیم رزق ما ها را تا الان رسانده است، از همه قشنگ تر، ستاریت خدا را هم باور کردیم، تا الان حداقل پرونده ی ما را پوشانده است، آبروی ما را نبرده است

«بسم الله الرحمن الرحیم»

در این شب ها اشاره کردیم و این بحث را داشتیم که برای ارتباط با خدا باید پاک باشیم، یک شرط اساسی آن، پاک بودن بود؛ شرط دوم برای ارتباط با خدا، اعتقاد است، معرفت است، دیشب معرفت به یکی از اسامی خدا را اشاره کردیم، معرفت به رازقیت خدا.

معرفت به خدا هم دو معرفت است:

1-  یک معرفت اجمالی است: همه اسامی خدا را باور دارند.

2-  معرفت به حق خدا: اما آن معرفتی که در آیات و روایات خیلی تاکید شده است، معرفت به حق خدا است، معرفت به کبریایی خدا در آن صفات است، و الا عرض کردم که چه کسی است که باور نکند خدا رازق است؟! همه می دانند، اما اینکه آیا خدا بزرگترین رازق است، این را هم قبول داریم!

 ما راجع به رازقیت خدا بحث کردیم، اشاره هم کردیم، یک نسخه هم دادیم، هر کسی پنج عمل اصلی و ده عمل فرعی را انجام بدهد، خدا به رزق و روزی اش برکت می دهد، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. اسامی خدا را بخواهیم صحبت کنیم، حداقل هزار جلسه لازم داریم، چون در دعای جوشن هزار اسم خدا را می خوانیم؛ حالا ما به صورت گزینشی چندتا از اسامی حضرت حق تعالی را انتخاب کردیم، خداوند توفیق بیان به حقیر بدهد، توفیق فهم و عمل و استفاده به همه ی ما عنایت بفرماید، صلوات ختم کنید.

 

ربوبیت خدا

آن اسمی که از حضرت حق تعالی امشب می خواهم محضر شما عرض کنم، این اسم است، ما باید معتقد به ربوبیت خدا باشیم، ربوبیت خدا از آن اسامی است که باور نسبت به آن یک مقدار سخت است، ما خالقیت خدا را فِی الجمله باور کردیم که ما را خلق کرده است، رازقیت خدا را هم فی الجمله باور کردیم رزق ما ها را تا الان رسانده است، از همه قشنگ تر، ستاریت خدا را هم باور کردیم، تا الان حداقل پرونده ی ما را پوشانده است، آبروی ما را نبرده است «کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ»، اما ربوبیت خدا را هنوز باور نکردیم، من یک سوالی می کنم از خودم و از شماها، ما می خواهیم خدا ما را تربیتمان کند یا لوسمان کند؟! یک نفر نمی گوید می خواهم خدا من را لوسم کند، پس چرا توقع دارید هر چه از خدا خواستیم به ما بدهد، اینکه قاعده ی لوس شدن است. بچه ی کوچک چهار دست و پایی می آید کنار چرخ خیاطی مادرش، چه می خواهد بچه در عالم بچه گی خودش؟ سوزن می خواهد، سنجاق می خواهد، مادر به او می دهد؟! نه، ولی در عالم بچه گی خودش، بچه به مامانش می گوید ای مامان بد بد بد، من سنجاق و سوزن می خواستم بازی کنم، مامانی که می گوید انقدر مهربان هستم و دوست دارم به من نداد ولی مادر در اوج مهربانی به او نمی دهد؛ بچه یک مقدار اصرار می کند، گریه می کند، جیغ می زند، یک سنجاق پشت دستش هم می زنند! دوباره می گوید ای مامان بد بد بد!

آی جوان ها، بعضی از حاجت هایی که ما از خدا می خواهیم سوزنی است، سنجاقی است، خدا چون دوستمان دارد به ما نمی دهد، چون خالق ما است، أَرْحَمَ الرَّاحِمِین است، رَبِّ الْعالَمِین است، حکیم است، علیم است، قرار نیست هر چه ما خواستیم به ما بدهد، لذا اگر دست هایت را بالا بردی، گفتی خدایا فلان حاجت را به من بده و خدا به تو نداد، احتمال بده این حاجت سوزنی بوده است!

ربوبیت خدا را باور کنیم، اگر ربوبیت خدا را باور کردیم، یک اتفاق قشنگ می افتد، کسی که مربی بودن یک مربی را باور کند، دیگر برای مربی تعیین تکلیف نمی کند، می گوید پسندم آنچه را مربی پسندد، هر چیزی را مربی بپسندد آن درست است برای تربیت من. حتی دعا هم که می کنیم، می گوییم خدایا اگر خیر ما است به ما بده، خیر ما نیست به ما نده. اگر ما با ربوبیت خدا ارتباط برقرار کردیم، اصلا این عالم مدرسه است، یکی از بزرگان می فرمود عالم کوره است،

           طلا آنگه طلای ناب گردد                        که در هرم ولایت آب گردد.

اگر می خواهی در این عالم ارزش پیدا کنی باید ناخالصی هایت آب شود و مربی می تواند این کار را کند، مربی به ورزشکار می گوید ورزشکار دو کیلوگرم اضافه وزن داری، انقدر باید بدوی و غذا خوری تا این وزنت آب شود؛ خدا رَبِّ الْعالَمِین است، گاهی وقت ها من و شما را می اندازد در ابتلاعات تا زیادی هایمان آب شود، بعضی از ما ها یک مقدار زیادی وزن زیاد کردیم، نه وزن جسممان! ما امشب می خواهیم بگوییم یا رب العالمین یعنی چه؟

 هر کسی معتقد به ارتباط خدا، معتقد به مقام ربوبی خدا بشود در زندگی اش سه اتفاق می افتد:

 می داند همه ی آنچه که در این عالم است برای تربیت است، هیچ چیز در این عالم بدون تربیت خلق نشده است، همه این چیزهایی که در عالم است، ابزار تربیت من و شما است ولی من و شما باید شاگرد باشیم، اگر شاگرد باشیم همه چیز برای ما کمک تربیتی است، وسایل کمک آموزشی است؛

   ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند           تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری؛

حالا آن سه اتفاق قشنگ چیست؟

اول: اگر خدا یک چیزی را به ما داد، باد نکنیم، این آیه ی قرآن از آن آیاتی است که خیلی مظلوم است، چون نصفی از آن را مردم می خوانند نصفی دیگر از آن را نمی خوانند «هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی» سر در کارخانه هایشان، خانه های بزرگ، ماشین های مدل بالا، پشتش می نویسد « هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی » این برای باد کردن بعضی ها است نمی گویم همه! حتی در آن یک گوشه کنایه هم دارد که خدا به من داده است و به تو نداده است! اما دنباله اش را نخوانده « هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ » این چیزی که خدا داده است برای باد کردن نداده است، برای امتحان داده است، مربی است، ببیند که تو شاکر هستی یا کافر هستی. هر کسی مقام ربوبی خدا را باور کند، حالا با این نگاه دوست داریم خدا زیاد به ما بدهد یا کم؟ یا با حساب و کتاب؟ نه زیاد و نه کم ولی با حساب و کتاب، چرا؟ چون که هرکه بامش بیش برفش بیشتر؛ فکر نکنی آن کسی که پول زیادی دارد خیلی خوش به حالش است، آن کسی که پول زیادی دارد، مسئولیتش هم بیشتر است؛ حتی من می خواهم این جمله را بگویم: خبر دارید که داراها امتحانشان از ندارها خیلی سخت تر است ولی خیلی از آن ها متوجه نیستند. هر کسی مقام ربوبی خدا را باور کند، به داده های الهی، پول، آبرو، پُست، مقام، ریاست، شهرت، جمال، مغرور نمی شود، پُز نمی دهد، باد نمی کند، به فکر مسئولیتش می رود که اینکه را به من داده اند از من چه می خواهند؛ این آب را خدا برای آب بازی ندادها، این آب را که داده است شرح وظایفش را هم روی آن نوشته است «جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی» این آب را داده ایم برای نوشیدن به موجودات زنده، سه دسته موجود زنده هم داریم، انسان، حیوان، گیاهان، این آب برای آب بازی نیست «وَ اَنزَلنا مِنَ السَّماء ماءً طَهورا» ما آب را دادیم ولی گفتیم برای چه کاری است. هر چه خدا به کسی داده است و به ما داده است، اگر شرح وظایف آن را نفهمیم، این نعمت تبدیل می شود به نقمت، همین آب هم مایه ی حیات است و هم خفه کننده، کسی نفهمد چه طور از آب استفاده کند، به جای اینکه آب حیاتش بدهد خودش را با این آب خفه می کند. بالاترین نعمت خدا قرآن است، هم قرآن صامت و هم قرآن ناطق که محمد و آل محمد است « وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ » این خدا این نعمت را داده است زیباترین نعمت است، برای آن هایی که هم بفهمند، شفا است و هم رحمت است؛ این قرآن هم حل المسائل و هم داروخانه است، هم دانشگاه است و هم داروالشفاء است « وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا» یک عده ای نفهمیدند که این قرآن برای چه است، از این نعمت برای خسارت خودشان استفاده کردند، شروع کردند با قرآن کاسبی کردن، با قرآن دروغ گفتن، آل سعود خبیث دارند با قرآن دروغ می گویند، وهابیت کثیف، داعشی های کثیف دارند با قرآن دروغ می گویند، جنایت می کنند، آیه ی قرآن می خوانند و خلاف قرآن عمل می کنند.

پس هر کسی مقام ربوبیت خدا را باور کند، داده های خدا نه او را باد می کند، نه او را مغرورش می کند، بلکه به فکر وظیفه اش میافتد؛ من این آبرویی که خدا بهم داده است، آی مسئولین جمهوری اسلامی، این پُست و ریاست و آبروی شما یک داده ی خدا است مواظب باشین شما را خفه نکند؛ آی پولدارها، این پول یک داده ی خدا است، با حساب و کتاب هم است، مواظب باشید شما را خفه نکند، چون داده های خدا هم می تواند من شما را پرواز بدهد، هم می تواند من و شما را زمین بزند « أُوْلَـئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ » حیوان با داده هایی که خدا بهش داده است نمی داند چه کار کند، البته بعضی وقت ها حیوانات به بعضی انسان ها شرف دارد.

اعتقاد به ربوبیت خدا یعنی با داده های خدا مست نشوی ، خانمی که خدا به تو جمال داده است، این جمال را نداده است که زندگی های مردم را به هم بریزی، این جمال را داده است که زندگی خودت را محکم کنی. روزهای ماه رمضان هجده ساعت مردم غذا نمی خورند، شب نان خالی هم بگذارند جلویشان سالار است، به حضرت عباس اگر مردم چشم هایشان هم در خیابان هجده ساعت هیچ نا محرمی را نبیند، زن ها و مرد ها هم دیگر را نبینند، شب همان کسی در خانه شان است حور و پری است. این جمال را خدا نداده است برای اینکه زندگی مردم را بهم بزنی. آی آن هایی که زور بازو دارید، این زور بازو را خدا نداده است برای اینکه بزنی بر سر ضعیف و مظلوم، این را خدا داده است دارد تربیتت می کند و الا خدا که هم زورش از ما بیشتر است و هم پولش بیشتر است و هم جمالش بیشتر است و هم کمالش بیشتر است؛ خدا به ما نداده است که من و شما را زمین بزند، نداده است که ما خراب کاری کنیم، داده است دارد ما را تربیت می کند. مقام ربوبی خدا را باور کنی به داده های خدا مست نمی شوی، تازه می فهمی داده های خدا برای چه خوب است و برای چه خوب نیست.

دوم: هر کسی مقام ربوبی خدا را باور کند به نداده های خدا قهر نمی کند، نا امید نمی شود. الان بعضی ها به نداده های خدا دارند قهر می کنند.

نداده های خدا نباید من و شما را به نا امیدی بکشاند، اگر باور دارم خدا “رب” است، “رب” یعنی مربی، وقتی یک چیزی نداده از این نیست که ندارد، خدا دارد، از این جهت نیست که خدا نمی تواند، خدا می تواند؛ هم می خواهد، هم می تواند، هم می داند. چون بعضی ها می خواهند خدا را روشن کنند، می گفت خدایا نمی دانی من زن لازم دارم؟! بابا خدا می داند تو همسر لازم داری. خدا هم می داند، هم می خواهد و هم می تواند، پس چرا نمی دهد؟! خب مربی است دیگه.

ندادن های خدا سه علت دارد: استادهای ما با یک مثال برای ما روشن کردند، مثال ما برای چراغ های نفتی است، می خواهیم یک چراغ را روشن کنیم، سه علت دارد که چراغ روشن نشود، 1-  نفت ندارد، به این می گویند لیاقت روشن شدن را ندارد؛ خدایا تو به من این نعمت را ندادی، به من می گوید خب تو لیاقتش را نداشتی؛ مثل اینکه یک دختر و پسری مجرد هستند بگوید خدایا به ما بچه بده! خب خدا به پسر مجرد که بچه نمی دهد، باید شایستگی بچه دار شدن که ازدواج است پیدا کنی تا به تو بچه بدهد. پس یک بار خدا در نداده های خودش می خواهد به ما پیام بدهد، پیام چه است؟ خب برو لیاقتش را پیدا کن.

2- چراغ نفت دارد، نفت در چراغ که خودش روشن نمی شود باید کبریت بزنیم؛ علت دوم این است که لیاقت فی الجمله است ولی تو فعالیت نمی کنی. طرف رفت مدسه، خب به صِرف اینکه رفتی مدرسه که قبول نمی شوی، باید درس هم بخوانی. پس گاهی وقت ها نداده است، بخاطر اینکه مربی به من بگوید تلاشت به اندازه ی لازم نبود.

3- الان مسابقات ورزشی است، مربی گاهی وقت ها به بچه ها می گوید که خب در این بازی شما قابلیت برنده شدن را داشتی ولی تلاش نکردی.

چراغ می خواهم روشن کنم، نفت دارد، کبریت هم می زنم اما باد دارد می آید، خب باید جلو باد را بگیری تا چراغ روشن شود؛ مانع دارد؛ گاهی وقت ها خدا یک نعمتی را به من نمی دهد، می خواهد به من بگوید که مانعی دارد. ماشین بنزین دارد، استارت هم خورده است ولی روشن نمی شود، می گویند هوا گرفته است. مردم احتمالا همه ی ما هوا داریم، هوای نفسمان باید از وجودمان بیرون برود تا دروازه برای آمدن نعمت های الهی باز شود.

اگر مقام ربوبی خدا را باور کنیم، دیگر نه به داده های خدا مست می شویم و نه به نداده های خدا نا امید می شویم؛ دیگر می رویم دنبال علتش.

سوم: اگر مقام ربوبی خدا را باور کنیم به گرفته های خدا هم با خدا دعوایمان نمی شود؛ بعضی وقت ها من یک نعمتی دارم، پول داشتم، بچه داشتم، ماشین داشتم، پُست و مقام داشتم، یک دفعه ای از من گرفتنش، خدا از من گرفت؛ هر چه را خدا از ما گرفته است دلیل دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *