مروری کوتاه بر ایران دوران پهلوی

مروری کوتاه بر ایران دوران پهلوی

خانه / مطالب و رویدادها / مقاله و بیانیه / مروری کوتاه بر ایران دوران پهلوی

نظام شاهنشاهی پهلوی، حکومتی کودتایی بود که تأسیس، انتقال قدرت و تثبیت آن با کودتا توسط بیگانگان (انگلیس و آمریکا) و اشغال نظامی ایران صورت پذیرفت. حکومت پهلوی که نوعی ناسیونالیسم افراطی و غرب گرا بود با ساختاری سلطنتی و شاهنشاهی ارزش های اسلامی و حق مشارکت سیاسی را از مردم ایران سلب کرده بود، حکومتی که به گونه ای موروثی از پدری بی سواد و زورگو به پسری عیاش، فاسد و وابسته انتقال یافته بود.

بسمه تعالی

 

مروری کوتاه بر ایران دوران پهلوی…


الف) شاخصه کودتایی

نظام شاهنشاهی پهلوی، حکومتی کودتایی بود که تأسیس، انتقال قدرت و تثبیت آن با کودتا توسط بیگانگان (انگلیس و آمریکا) و اشغال نظامی ایران صورت پذیرفت.

در سوم اسفند 1299 نیروهای نظامی انگلیس با کودتایی، زمینه سرنگونی قاجاریه و به قدرت رسیدن رضاخان را فراهم ساختند. در 25 شهریور 1320 با پایان رسیدن تاریخ مصرف رضاخان، دیگر بار متفقین (انگلیس، آمریکا، روسیه) ایران را اشغال کردند و انگلیس با حذف رضاشاه پسرش محمدرضای 22 ساله را حاکم ساخت و بدین سان در دوران حکومت پهلوی، انتقال قدرت نیز با اشغال نظامی ایران توسط بیگانگان صورت پذیرفت. سپس در 28 مرداد 1332 انگلیس با همکاری آمریکا که تازه وارد مسائل ایران شده بود، با کودتای نظامی، رژیم پهلوی را تثبیت کرد. محمدرضا شاه پس از کودتای 28 مرداد خطاب به کیم روزولت، مأمور سازمان سیا می گوید: «تاج و تختم را مدیون شما هستم».

ب) شاخصه شاهنشاهی

حکومت پهلوی که نوعی ناسیونالیسم افراطی و غرب گرا بود با ساختاری سلطنتی و شاهنشاهی ارزش های اسلامی و حق مشارکت سیاسی را از مردم ایران سلب کرده بود، حکومتی که به گونه ای موروثی از پدری بی سواد و زورگو به پسری عیاش، فاسد و وابسته انتقال یافته بود. این وابستگی و ذلت سیاسی را می توان در اظهارات چرچیل نخست وزیر انگلیس خطاب به مجلس غوام انگلیس در 8 مهر 1320 نیز یافت:

ماجرای ایران یکی از موفق ترین و بهترین نمونه کاردانی در اموری بوده که وزارت امور خارجه تاکنون بر عهده داشته است.

ج) شاخصه وابستگی

یکی دیگر از ویژگی های رژیم پهلوی«وابستگی به بیگانگان» بسته بود. این رژیم بدلیل برخوردار نبودن از«پایگاه مردمی» و «مشروعیت الهی» به عنصری وابسته و دست نشانده تبدیل شده بود به گونه ای که دولت انگلیس پس از عزل رضاشاه با پادشاهی محمدرضا «مشروط به حسن رفتار» موافقت می کند. سر اوستین چنبرلن وزیر امور خارجه انگلیس طی نامه ای خطاب به سفارت انگلیس در تهران در آذر 1335 (نوامبر1926) اصول اساسی سیاست انگلیس در قبال ایران را دفاع از منافع بریتانیا و برقراری امنیت مستعمرات آن امپراطوری قلمداد می کند.

بر همین اساس سیاست آمریکا و انگلیس پس از کودتای 28 مرداد در سلطه نفتی «کنسرسیوم نفت»، در سلطه نظامی «پیمان سنتو» در سلطه اقتصادی «اصلاحات ارضی» و در سلطه سیاسی و تحقیر فرهنگی نیز «کاپیتولاسیون»بود.

جیمی کارتر رئیس جمهور پیشین آمریکا می گوید:«شاه تسلیم پیشنهادهایی بود که از سفارت ما انشاء می شد.»

جرالد فورد رئیس جمهور پیشین آمریکا نیز طی مصاحبه ای در دی ماه 1357 می گوید:«مصلحت دنیای غرب در این است که شاه در رأس حکومت ایران باقی بماند.»

ریگان از رؤسای جمهور آمریکا نیز می گوید:«شاه طبق دستورالعمل ما عمل می کرد و سال ها حامل بار ما در خاورمیانه بود.»

سولیوان و پارسونز سفرای آمریکا و انگلیس در حکومت پهلوی در خاطراتشان آورده اند که تقریباً هر 10 تا  15 روز یکبار به دیدار شاه می رفتند و به او دستورهایی می دادند و شاه نیز آنها را دریافت می کرد. جان دی استمپل- وابسته سیاسی سفارت آمریکا در تهران- می نویسد: «شاه آنقدر به ایلت متحده نزدیک شده بود که به نظر می آمد بیشتر برای مقاصد آمریکا فعالیت می کند تا هدف های ایران.»

ارتشبد حسین فردوست-از نزدیکترین یاران و رفقای پنجاه ساله شاه-در خاطرات خود در مورد وابستگی محمدرضا به امریکا و انگلیس می نویسد:

حدوداً هر 15 روز یکبار سفرای آمریکا و انگلیس را جداگانه ملاقات و هر 15 روز یکبار نیز کارمند ارشد اطلاعاتی سفارت انگلیس را به تنهایی می دید. با کارمند ارشد سیا در ایران نیز به همین نحو ملاقات داشت … محمدرضا هر سال موقع  بازی های زمستانی به سوئیس می رفت و در آنجا با رئیس کل MI6 جلسات منظم داشت. در این جلسات تنها فرد ایرانی که شرکت می کرد شاپورجی بود.

همچنین رژیم پهلوی با به رسمیت شناختن رژیم جعلی صهیونیستی و حمایت از جنایات آن 75 درصد نفت مورد نیاز آن رژیم را تأمین می کرد. میر آمیت، رئیس پیشین موساد و عضو سابق پارلمان رژیم صهیونیستی، از ماهی یکبار جلسه با شاه ایران سخن می گوید. طبق گزارش ساواک، سرمایه داران عمده ایران بیشتر یهودی می باشند.

اسحاق رابین نخست وزیر پیشین رزیم صهیونیستی پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنین گفت: از دست دادن ایران برای غرب بزرگ ترین ضربه پس از جنگ جهانی دوم به شمار می رود … سقوط ایران به این معناست که مقدار زیادی از انبار نفت غرب از دست رفته…

د) شاخصه استبداد

رژیم پهلوی نه تنها وابسته بود بلکه خصلت« استبدادی» نیز داشت تا جایی که حتی سولیوان (سفیر آمریکا) از رژیم پهلوی با واژه «استبداد» و پارسون(سفیر نگلیس) با عبارت «حکومت ترور و وحشت» یاد می کند.

ساختار استبدادی رژیم پهلوی و نعمت بزرگ آزادی در جمهوری اسلامی ایران را می توان در قالب چهار شاخصه«احزاب سیاسی»، «انتخابات»، «مطبوعات» و «فضای عمومی جامعه» بررسی کرد:

یک. احزاب سیاسی

در دوره پهلوی از فعالیت آزاد و مردمی احزاب ممانعت می شد و چند حزب معروف این دوره نیز از دو ویژگی «دولت ساخته» و «شاه سالار» به جای «مردم سالاری» برخوردار بودند. دو حزب دولتی مطرح در دوره پهلوی دوم حزب «مردم» به رهبری اسدالله علم بود. اسدالله علم، نخست وزیر وقت در سال 1336 و حزب «ایران نوین» به دبیر کلی حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت و سپس هویدا در سال 1342 تأسیس گردید. در سال 1353 دو حزب دولتی «ایران نوین» و «مردم» توسط شاه منحل و حزب شاه ساخته «رستاخیز» و هویدا نخست وزیر بهایی ایران، به دبیر کلی آن منصوب گردید.

برای آشنا شدن با فضای استبدادی دوران پهلوی، کافی است به سخنان شاه در 11/12/1353هنگام اعلام تأسیس حزب رستاخیز نظری بیفکنیم:

«کسی‌ که‌ وارد حزب‌ جدید سیاسی‌ نشود، دو راه‌ در پیش‌ دارد؛ چنین‌ شخصی‌ یاوابسته‌ به‌ یک‌ سازمان‌ غیر قانونی‌ است‌ یا به‌ حزب‌ غیرقانونی‌ توده‌ و به‌ بیان‌دیگر، یک‌ خائن‌ است‌. این‌ چنین‌ فردی‌ جایش‌ در یکی‌ از زندان‌های‌ ایران‌ است‌. یا اگر مایل‌ باشد می‌تواند همین‌ فردا کشور را ترک‌ کند، بی‌ آنکه‌ عوارض‌ خروج‌بدهد و هر جا که‌ بخواهد برود، زیرا ایرانی‌ نیست‌ و جزو ملت‌ نیست‌ وفعالیت‌های‌ او طبق‌ قانون‌ غیرقانونی‌ و مستوجب‌ مجازات‌ است‌.»

دو.انتخابات

یکی دیگر از شاخصه های مهم بررسی ساختار استبدادی و یا آزادگی یک نظام حکومتی، مقوله «انتخابات» مردمی، آزاد و قانون مند است. کارنامه رژیم پهلوی در این باره سیاه است.

برای نمونه رضاخان در سال 1302 در مقام فرماندهی کل قشون طی تلگرافی به والی ایالت فارس دستور می دهد:

ایالت جمیله فارس در تعقیب تلگراف سابق، مقتضی است قدغن فرمایید که در انتخاب نوبخت از بوشهر مساعدت نشود.

حکمت هم که جزء کاندید شهر شیراز است، از جهرم بفرمایید بشود. راجع به ضیاءالواعظین بایستی هر طور است اقدامی بفرمایید که از انتخاب مشارالیه جلوگیری به عمل بیاید.

رضاه شاه در مقام پادشاهی مستبد، «مجالس فرمایشی» و «بله قربان گو» ترتیب داد. تیمور تاش وزیر دربار طی نامه ای به حکم ایالت در 23/3/1309 چنین می نویسد:

در تعقیب دستور صادره از مقام ریاست وزرا و وزارت جلیله داخله، طبق اوامر ملوکانه در قسمت انتخابات دوره هشتم، [یعنی] انتخاب نماینده مجلس شورای ملی، لزوماً اعلام می دارد طبق صورتی که ارسال گردیده است، باید جدیت لازمه به عمل آید که این اشخاص جهت مجلس انتخاب شوند. اعلیحضرت اقدس شهریاری علاقه مند هستند که باید اشخاص منعضله المندرجه در صورت الف، باید به هر قیمتی باشد، انتخاب شوند. در صورتی که اندک تعللی در اجرای اوامر صادره بشود، مقصر بدیهی است مورد  بی میلی اعلیحضرت واقع خواهد شد. با رعایت مواد مشروحه ذیل، راپرت جلسات خودتان را به وزارت دربار ارسال دارید:

1….

12.نمایندگان شما طبق صورت ارسالی باید انتخاب شوند.

13.بدیهی است در صورتی که کاملاً معلوم شود موفقیت کامل حاصل نکرده اید، البته اقدام دیگری در صندوق آرا خواهد شد، ولی این موضوع بعداً در صورت عدم موفقیت انجام خواهد شد.

در دوره پهلوی دوم نیز برگزاری انتخابات بسته تر و فرمایشی تر از پیش تداوم یافت و حتی چند نوبت مجلس توسط شاه منحل گردید. محمدرضاشاه در کتاب پاسخ به تاریخ که پس از فرار از ایران نوشته است، اقرار می کند:

انگلیسی ها این امر را کاملاً عادی و طبیعی می دانستند که انتخابات در ایران مطابق نظر و خواسته های خودشان صورت بگیرد.

در زمان جنگ (جهانی دوم) انتخابات ایران به این صورت انجام می گرفت که مثلاً صبح مستشار سفارت انگلیس با لیستی حاوی هشتاد نامزد نمایندگی مجلس به دیدار نخست وزیر می رفت و بعد از ظهر همان روز کاردار سفارت شوروی نام دوازده نفر از نمایندگان مورد نظر خود را به نخست وزیر می داد.

سه.مطبوعات و کتاب

شاخص دیگری که با سنجش آن می توان استبداد و یا آزادی را در ساختار سیاسی-فرهنگی یک حکومت بررسی کرد، وضعیت مطبوعات و نشر کتاب است. البته آزادی مطبوعات و کتاب در هیچ کشوری مطلق نیست: چرا که اساساً آزادی مطلق نه مطلوب است و نه دست یافتنی.

در دولت چهارده ساله هویدا سانسور به اوج خود رسید و افرادی همانند احسان نراقی- نظریه پرداز فرهنگی رژیم پهلوی- از طراحان سانسور در ایران بودند. هویدا در سال 1355 در جلسه ای خطاب به احسان نراقی می گوید:

مگر شما خودتان، آقای نراقی نبودید که به من توصیه کردید کتابها مجدداً پس از چاپ سانسور شود تا ناشران خودشان سانسور برقرار کنند؟

مسعود بهنود، از خبرنگاران و روزنامه نگاران دوران پهلوی- که در سال های بعد از انقلاب نیز در عرصه مطبوعات فعال بود و اینک  در خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی فعال بوده و حتی در مطبوعات داخلی مقاله می نویسد- از وضعیت مطبوعاتی دوران پهلوی این گونه یاد می کند:

سخت ترین وضعیت برای مطبوعات در ایران، در 160 سالی که از عمر مطبوعه در کشور می گذرد، منحصر است به سالهای 1320-1306 شمسی، یعنی دوران دیکتاتوری رضاشاه که فضای اطلاع رسانی به طئر کامل بسته شد … در دوران سلطنت محمدرضاشاه هم تاریک ترین زمانها مربوط است به فاصله سالهای 1355-1350 که باز نشریات کاملاً زیر سانسور و تسلط حکومت بودند. در بخشی از این دوران، مأموری از ساواک کنار میز سردبیر روزنامه ها می نشست و علاوه بر آن که وزارت اطلاعات و جهانگردی- سلف وزارت ارشاد فعلی- هر شب لیستی از باید و نبایدها می داد، آن مأمور اندازه تیترها و ستون ها را نیز کنترل می کرد.

همچنین، ساواک طی دستوری در تاریخ4/11/1355  به مطبوعات می نویسد:

هیچ گونه، شکواییه، گلایه = چه صراحتاً و چه تلویحاً- در هیچ زمینه ای نباید در مطبوعات به چاپ برسد.

چهار.فضای عمومی جامعه

جیمی کارتر، رئیس جمهور اسبق آمریکا در خاطراتش می نویسد: «در دوران شاه حداقل 25000 زندانی سیاسی در ایران وجود داشت.»

مارتین انالز دبیرکل سازمان عفو بین الملل در سال 1354 (1975م) زندانیان سیاسی در ایران را بین 25 هزار تا یکصد هزار نفر اعلام می کند و در گزارشی می نویسد:

کارنامه هیچ کشوری در جهان سیاه تر از کارنامه ایران در زمینه حقوق بشر نیست … جلادان ساواک افزون بر شوک الکتریکی و ضرب و شتم مخالفان، از انواع وحشی گری ها استفاده می کردند: از جمله فرو بردن بطری های شکسته در نشیمنگاه، آویختن وزنه بر بیضه ها، پوشاندن کلاه خود های ویژه، مورد تجاوز جنسی قرار دادن زندانیان، تجاوز به زنان و دختران فرد دستگیر شده در مقابل چشم وی برای گرفتن اعتراف.

اگر در رژیم پهلوی با 30 میلیون جمعیت حدود یکصد هزار زندانی سیاسی در بدترین شرایط داریم در جمهوری اسلامی با 65 میلیون جمعیت آن هنگام که لیگابو، نماینده حقوق بشر سازمان ملل متحد در سال 1382 به ایران آمد، فهرست 25 نفری از زندانیان سیاسی به همراه داشت و با آزادی کامل از زندان های ایران بازدید کرد.

اسدالله علم در خاطرات خود می نویسد:

وقتی خبرنگار «دیلی تلگراف» پرسید چرا رژیم تا بدین حد آزادی بیان را سرکوب میکند، گفتم « حالا که انقلاب سفید به مردم امکان داده به اهدافشان دست یابند، دیگر چیزی برای گفتن یا ابراز عقیده ندارند.»

فساد اخلاقی                                                  

تاج الملوک درباره رفتار و اخلاق پسرش محمدرضا می گوید:

من تعجب می کنم که چرا فرح نسبت به طلا [معشوقه محمدرضا پهلوی] این قدر سختگیری می کرد … فرح می دانست که محمدرضا علاوه بر او با زنان دیگری هم رفت و آمد دارد … یک روز که در سعدآباد چشمش به طلا می افتد، جلو می رود و کشیده محکمی به گوش او می زند … محمدرضا لذت می برد که زن ها به خاطر او این طور پنجه به صورت هم می کشند. از قضای روزگار این اخلاقش درست مانند اخلاق مرحوم پدرش بود.

همچنین در گزارش هیئت تحقیقاتی «سازمان سیا» در فوریه 1976 به سرپرستی ارنست اونی، خاندان سلطنتی ایران «کانون عناصر فاسد، هرزه و شهوتران» معرفی می شوند.

فردوست درباره محمدرضا پهلوی می نویسد:

محمدرضا در طول حیات، زندگی زناشویی سالمی نداشت و به تمام معنا فردی عیاش بود … محمدرضا قبل و بعد از ازدواج با فرح – که زن رسمس اش بود – با زن های زیادی رابطه داشت … در مسافرت ها به آمریکا، در نیویورک من دو نفر را به محمدرضا معرفی کردم: یکی گریس کلی بود که در آن زمان آرتیست تئاتر بود و دو بار با او ملاقات کرد و محمدرضا به وی یک سری جواهر به ارزش حدود یک میلیون دلار را داد … به یک معشوقه برای یک شب ممکن بود یک میلیون تومان بدهد و اگر معشوقه با ارزش بود، در ماه ده میلیون تومان می داد (اکثراً به فرم جواهر) و …

ارتشبد فردوست در خصوص اشرف، خواهر دوقلوی شاه می گوید:

بررسی شخصیت اشرف از این نظر واجد اهمیت است که او در دوران سلطنت محمدرضا – چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی – نقش بسیار مهم و اساسی داشت … این بود چهره اشرف، دومین فرد خانواده پهلوی پس از محمدرضا، زنی که در هر زمینه در حد اعلای افراط و گستاخی است و می توانم او را به حق «فاسدترین زن جهان» بنامم. در تاریخ زنان فاسد، همتای اشرف نیست یا نادر است: معتاد، قاچاقچی مواد مخدر، عضو مافیای آمریکا، بیمار جنسی و …

فساد مالی

رضاشاه که سربازی فقیر و بی سواد در نیروهای قزاق بود، با حمایت انگلیسی ها به فرماندهی تیپ قزاق قزوین و سپس با کودتای انگلیسی به پادشاهی ایران رسید و خاندان پهلوی را بر ایران حاکم ساخت. او پس از هفده سال حاکمیت بر ایران، هنگام فرار از کشور در سال 1320 با دارایی هفت میلیارد تومانی، بزرگترین سرمایه دار ایران به شمار می رفت؛ آن هم زمانی که یک کارگر روزانه حدود سه ریال حقوق می گرفت.

«بر اساس دفتر اسامی املاک اختصاصی، حدود 6400 روستا و قریه فقط در یک دفتر به نام رضاشاه به ثبت رسیده بود و بنا به اظهار مؤید احمدی، نماینده دوره سیزدهم مجلس، در دوره هفده ساله سلطنت رضاخان بالغ بر 44 هزار سند مالکیت به نام او صادر شده است.»

املاک وی بیش از یک میلیون و دویست هزار هکتار تخمین زده می شد.

همچنین در شهریور 1320 در مذاکرات مجلس که مربوط به پس از فرار رضاشاه است؛ چنین آمده است:

31 میلیون لیره عایدی نفت جنوب،27 میلیون لیره آن ناپدید شده و فقط سه میلیون لیره ارز برای پشتوانه اسکنان خریداری شده و تنها یک میلیون و سیصد هزار لیره در خزانه باقی مانده است.

بنابر تحقیقات یک پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکا، تمامی درآمدهای نفتی ایران در دوره رضاشاه، یعنی رقمی در حدود 200 میلیون دلار به حساب های شخصی او انتقال یافته بود. این در حالی است که کل بودجه دولت ایران در سال 1925م (1304) حدود 20 میلیون دلار بود.

غارت ها و حیف و میل سرمایه کشور در دوره محمدرضا شاه نیز به گونه ای گسترده تر تداوم یافت؛ آن هم در شرایطی که در اثر جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط قوای نظامی روسیه، انگلیس و آمریکا قحطی جدیدی کشور را فرا گرفته بود. حادثه «بلوای نان» در سال 1321 گواه این مدعاست.

در یک مورد، در سال 1346 شاه با برگزاری جشن تاج گذاری برای خود و همسرش فرح به عنوان «ملکه ایران» هزینه هایی انجام داد که در تاریخ ایران بی سابقه است. در گزارش روزنامه کیهان در همان روزهای برگزاری جشن تاج گذاری می خوانیم:

پرآریل، جواهر ساز معروف فرانسوی که در برابر جواهرات سلطنتی ایران شگفت زده و حیران مانده است، تاجی از طلای سفید ساخته شده است … شماره گوهرهایی که روی تاج پهلوی نشانده شده، به شرح زیر است:

3380 قطعه الماس به وزن 1144 قیراط، 50 قطعه زمرد به وزن 199 قیراط و 2 قطعه الماس به وزن 19 قیراط و 368 حبه مروارید غلطان، وزن تاج از زر و گوهر و مخمل روی هم 444 مثقال، یعنی در حدود دو کیلو و هشتاد گرم می باشد.

و تاج شهبانو، وزن تاج با کلاه 1.480.000 کیلوگرم و از 36 عدد زمرد، 36 عدد یاقوت، 105 عدد مروارید، 1469 برلیان و 1646 قطعه جواهر ساخته شده است.

در پی غارت و حیف و میل ثروت ملی ایران، جشن های 2500 ساله در سال 1350 بدین فساد عمق بیشتری بخشید.در خصوص هزینه های نجومی جشن های شاهنشاهی 2500 ساله اگرچه رقم دقیقی در آن زمان اعلام نشد، یکی از خبرنگاران سوئدی از شاه پرسید: «آیا ممکن است شاهنشاه در مورد هزینه جشن توضیح دهند؟ به ما ارقام مختلفی از دویست میلیون دلار تا دو میلیارد دلار گفته شده است!»

محمدرضا شاه هنگام فرار از ایران در 26 دی ماه 1357 در سراسر ایران، اروپا و آمریکا 83 کاخ سلطنتی داشت که تنها کاخ نیاوران او در تهران بیش از 9 هزار متر مربع زیر بنا داشت و طی ده سال ساخته شده بود. به اعتراف خود محمدرضا، زمین هایی که از پدرش به او رسیده بود، 220 هزار هکتار بود، یا بنابر نقلی دیگر 2.5 میلیون هکتار، یعنی ده برابر آمار پیشین.

خانواده پهلوی نه تنها امکانات گسترده نظامی، اداری و قانون گذاری را در اختیار داشت، بلکه از نظر اقتصادی نیز بزرگترین قدرت کشور به شمار می رفت. در سال 1330 محمدرضاشاه برای به جریان انداختن پول های حاصل از فروش املاک سلطنتی، اداره ای به نام «دفتر املاک اختصاصی» تأسیس کرد. هفت سال بعد سازمانی به نام «بنیاد پهلوی» جایگزین آن شد و در مدتی کوتاه به بزرگترین تشکیلات اقتصادی و مالی ایران بدل گردید. به دست آوردن میزان دقیق و یا حتی نسبتاً دقیق سرمایه و دارایی بنیاد پهلوی ناممکن است. در سال 1356 بنیاد پهلوی 207 واحد صنعتی و زراعی از جمله8 مزرعه، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمه، 23 هتل، 25 شرکت فلز کاری، 25 شرکت کشت و صنعت، 45 شرکت ساختمانی، 17 شرکت صنایع قضایی و ده ها شرکت بازرگانی سرمایه گذاری کرده بود. از سال 1352 به بعد، بنیاد پهلوی به خرید اموال غیر منقول در خارج از کشور اقدام کرد.

بدین رو، در ایران هیچ مؤسسه اقتصادی و مالی مهمی وجود نداشت که شاه و فامیلش در آن سهیم نباشند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *