کلیات وظایف نواب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

خانه / انتظار و مهدویت / کلیات وظایف نواب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

در این نوشتار مختصری از وظایفی که نواب خاص باید در آن دوران انجام می دادند ارائه شده است. که انشاءالله مورد رضایت خدا و امام زمان علیه السلام واقع گردد.

1- مخفی کردن نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

یکی از مهمترین وظایف نائبان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مخفی کردن نام آن حضرت و مکانش بود. علت آن این بود که حکومت بنی عباس فکر می کردند که، امام حسن عسکری علیه السلام فرزندی ندارد. پس اگر متوجه می شدند که او دارای فرزند است به دنبال او می گشتند و جان امام به خطر می افتاد. امام حسن عسکری علیه السلام هم در زمان خودشان فرزندشان را مخفی می کردند، ولادت او را آشکار نکردند و تنها برای عده ای خاص آن را بیان کردند. و حتی اقامتگاه فرزند را هم تغییر دادند. حضرت فرزند خود را اول در سامرا و بعد در مدینه پنهان کردند. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در مدینه تحت سرپرستی مادر بزرگ پدری خود زندگی می کردند. زمانی که ابوهاشم جعفری از امام حسن عسکری علیه السلام درباره جانشین حضرت پرسیدند که پس از وفات ، سراغ جانشین شما در کجا باید رفت. حضرت فرمودند: در مدینه، پس احتمال دارد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخش عمده ای ازدوران کودکی خود را در مدینه گذرانده باشند.
ما روایات زیادی داریم درباره اینکه نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برده نشود که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم:
1- امام زمان در توقیعی فرمودند: «ملعون ملعون من سمانی فی محفل من الناس» ملعون است ملعون کسی که مرا در محفل مردم نام ببرد.
2- توقیعی از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به سوی محمد بن عثمان آمد، بدون آنکه محمد بن عثمان سئوالی کند و آن توقیع این بود آن کسانی که از نام من سئوال می کنند را خبر بده، که یا سکوت و دخول در بهشت است و یا نام بردن و دخول در آتش است، پس آنها اگر واقف بر اسم من شدند آن را پخش می کنند و اگر مکانم را بدانند به دیگران راهنمایی می کنند.
3- عبدالله بن جعفر گوید: در یکی از سالها پیش احمد بن اسحاق رفتم، دیدم که ابوعمر و عثمان بن سعید (نائب اول) نزد اوست. پس از او سئوال کردم و گفتم تو از کسانی هستی که در سخنت و راستگویی شکی نیست. پس به حق خدا و به حق امامین که تو را توثیق کردند، بگو آیا پسر این محمد را که صاحب زمان است را دیده ای؟ عثمان بن سعید گفت: بله دیده ام و گردنش این چنین است یعنی به رشد و کمال رسیده پس به او گفتم: اسمش چیست؟ او گفت: تو را از این سئوال نهی می کنم. یعنی نمی توانم نام او را بگویم. حتی در روایات سئوال کردن از نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم حرام بوده و این را امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرام کرده بودند. همان طور که عثمان بن سعید این مطلب را به کسانی که سئوال می کردند می گفت. عثمان بن سعید به آنها می گفت: تقوی پیشه کنید و از این کار دست بردارید.
لازم به ذکر است که وقتی می گویم نام او برده نشود منظور همان نامی که با نام رسول الله صلی الله علیه و آله یکی بوده نه القاب و کنیه ی آن حضرت و مخفی کردن نام حضرت بیشتر در دوران غیبت صغری بوده و در غیبت کبری لزومی ندارد.

2- مبارزه با غالیان و کسانی که به دروغ ادعای نیابت می کردند

یکی دیگر از وظایف نواب خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارزه و رسوا کردن کسانی بودند که ادعای نیابت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را می کردند. و حرفهای غلو آمیز درباره ائمه اطهار می زدند. یکی از این غالیان، ابی الغراقر معروف به شلمغانی بوده او اهل واسط و دانشمندی صحیح الاعتقاد بود که کتابهایی را به او منسوب می کنند. او تا جایی مورد اعتماد بود که حسین بن روح به هنگام پنهان شدن از مقتدر عباسی او را به جای خود به عنوان وکیل گذاشت. ولی آنچه که باعث انحراف او شد حسادت او به مقام و جایگاه حسین بن روح بوده او با حرفهای غلو آمیز باعث ارتداد خود از دستگاه وکالت شد. او قائل به تناسخ و حلول شد او به پیروانش می گفت: روح رسول الله در بدن ابوجعفر محمد بن عثمان و روح امیرالمومنین در بدن حسین بن روح و روح فاطمه زهرا سلام الله علیها در بدن ام کلثوم دختر ابوجعفر عمری منتقل شده این سری عظیم است که نباید فاش شود.
به اعتقاد شلمغانی ، در طول تاریخ خداوند در شکل انسانها حلول می کند. خداوند اول در جسم آدم و بعد در جسم پیامبر صلی الله علیه و آله و بعد در جسم ائمه و بعد در جسم شلمغانی حلول کرده و بعد هم خداوند ابلیس را خلق کرد که او هم در انسانهایی شرور حلول می کند. او همچنین ادعا می کرد که علی بن ابیطالب علیه السلام خداست و محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری فرستاد ولی محمد صلی الله علیه و آله به او خیانت کرد، پس علی علیه السلام به او مهلت 350 ساله ای داد که در آخر آن قوانین اسلامی تغییر می کند.
وقتی که شلمغانی از راه صحیح منحرف شد توقیعی از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آمد بر لعن و برائت از شلمغانی به این مفهوم که او از کسانی است که از اسلام جدا شده و مرتد شده و ادعا می کند چیزی را که باعث کفر به خدا می شود. به درستی که ما برائت می جویم به سوی خدا و رسولش از او و لعن خدا بر او باد و بر کسانی که او را همراهی می کنند و سخنان او را به دیگران می رسانند.این توقیع زمانی به دست حسین بن روح صادر شد که او زندانی بود. و این توقیع توسط یکی از اصحابش به نام علی بن همام توزیع شد و شیعیان از آن اطلاع یافتند و همگی بر لعن و تبری او اتفاق کردند.
یکی دیگر از کسانی که ادعای نیابت کرد منصور حلاج بود. او از صوفیان مشهور بود برخی او را توثیق و جزء اولیاء الهی شمرده اند ولی کسانی مثل شیخ مفید و شیخ طوسی او را منحرف می دانند او هم مثل هلالی و بلالی توسط امام زمان مورد نفرین قرار گرفت. یکی دیگر از منحرفان، ابومحمد الشریعتی بود، او ادعای مقامی می کرد که خدا در او قرار نداده بود و اهلیت این کار را نداشت، گر چه او از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام بوده ولی بعد به خدا و حجت خدا دروغ گفت. شیعه او را لعن کرد و از او دور شدند و توقیعی هم از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر لعن و برائت او صادر شد.

3- دریافت وجوهات شرعی

یکی از وظایف نواب خاص گرفتن وجوهات شرعی بود که شامل زکات و هدایا و صدقات و نذورات و موقوفات یا خمس می شد. آنها اموال شیعیان را به دست امام می رساندند و گاهی هم از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وظیفه داشتند آن اموال را تقسیم کنند. یکی از چیزهایی که هنگام گرفتن مال اهمیت داشت آن بود که مقدار و نشانی آن مال را به صاحبش می گفتند و تحویل می گرفتند مثلاً وقتی احمد بن محمد الدینوری مقدار شانزده هزار دینار می خواست به وکیل امام بدهد بعد از شنیدن نشانی آن به وکیل امام تحویل داد. گاهی هم شیعیان هنگام دادن اموال به نائبان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کرامتهایی از آنها می دیدند که اطمینان آنها زیادتر می شد مثلاً محمد بن حسن صیرفی که از بلخ بود می گوید: اراده سفر حج کردم و مقداری اموال به من داده شد که آنها را به حسین بن روح بدهم. مقداری از این اموال طلا و مقداری نقره بود که انها را تبدیل به شمش کردم. وقتی به سرخس رسیدم خیمه خود را در ریگزاری نصب کردم و آن اموال را بررسی می کردم که یکی از آنها از دستم افتاد و در میان ریگها گم شد در عوض آن از مال خود شمشی به همان وزن ساخته و میان آنها گذاشتم و چون به بغداد رفتم به نزد حسین بن روح رفتم و اموال را به او دادم. او دست برد و از بین شمشها، شمشی که ازمال خود تهیه کرده بودم را برداشت و به من داد و گفت: این شمش از مال ما نیست و شمش ما در سرخس است همان جا که خیمه زدی و گم کردی، به همان مکان برگرد آن را خواهی یافت. وقتی به اینجا می آیی مرا نخواهی دید محمد بن حسن صیرفی گوید: به سرخس بازگشتم و به همان مکان رفتم و شمش را زیر ریگزارها یافتم آن را برداشتم و به شهر خود بازگشتم و بعد از آن به حج رفتم و آن شمش را همراه خود بردم به بغداد، دیدم حسین بن روح از دنیا رفته است . من علی بن محمد سمری را ملاقات کردم و آن شمش را به او دادم.
گاهی خبر گرفتن اموال ، به دربار بنی عباس می رسید که خود حضرت با اقدامات پیشگیرانه جان وکیلان را حفظ می کرد. مثلاً وقتی خبر دادند به وزیر بنی عباس ، عبیدالله بن سلیمان که کسانی هستند که اموال شیعیان را می گیرند و برای امام می فرستند. او تصمیم گرفت آنها را دستگیر کند. وزیر بر افراد ناشناسی را همراه با اموالی نزد وکیلان فرستاد و دستور داد هر کدام اموال را گرفتند دستگیر کنند، فرمان از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شد که از هیچ کس مالی نگیرند و اظهار بی اطلاعی کنند. و بدین ترتیب به یک نفر از وکیلان هم دست نیافتند.

4- رساندن نامه ها به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و رساندن جواب آنها به شیعیان

نائبان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باید نامه هایی که مردم برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می نوشتند را به آن حضرت می رساندند و بعد هم جواب نامه را به شیعیان می رساندند. نامه های شیعیان غالباً یا سئوالات شرعی بود یا درخواست دعا از امام زمان برای رفع مشکلات آنها بود.
مثلاً شخصی زخمی در بدن او پدید آمد (ناسور) پیش اطباء رفت و مال زیادی خرج کرده ولی فائده ای نداشت. پس نامه ای به امام نوشت و از امام خواست که به او دعا کند. پس توقیعی از طرف امام آمد که خدا تو را لباس عافیت پوشاند و در دنیا و آخرت با ما قرار دهد. آن شخص گوید: پس من شفا یافتم به طوری که وقتی اطباء مرا دیدند و جای زخم را به آنها نشان دادم تعجب کردند و گفتند: خدا تو را شفا داد.
یا مرد یمنی در بغداد بود پس قصد کرد خارج شود با قافله یمنی که آماده خروج از بغداد بودند، پس آن مرد نامه ای نوشت و اجازه خروج خواست ، پس توقیعی آمد که در این خروج برای تو خیری نیست. پس او همراه قافله نرفت بعداً خبردار شد قافله در دریا بر اثر طوفان غرق شده اند.  حال سئوال این است که شیعیان چگونه می فهمیدند آیا این نامه ها واقعاً از طرف امام زمان هست یا نه؟ راه شناخت آنها رسم الخط امام بود چون خط از چیزهایی است که با تغییر وکلاء و سفراء تغییر نمی کند و جالب آن است که همان رسم الخطی که امام حسن عسکری علیه السلام داشتند همان رسم الخط را حضرت مهدی علیه السلام داشتند و این خط تا نائب چهارم ادامه داشت. پس هر موقع جواب نامه ای می آمد شیعیان آن را با نامه های قبلی مقایسه می کردند و می فهمیدند آیا این نامه از طرف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است یا نه.

5- رفع شبهات اعتقادی و ارشاد مردم 

یکی دیگر از وظایف نائبان رفع شبهات و ارشاد مردم بود. چون شیعه دیگر امکان دسترسی مستقیم با امام نداشت و در حالت حیرت بودند، پس نائبان شبهات را جواب می دادند مسائل کلامی و اعتقادی را پاسخ می دادند، مثلاً وقتی در زمان محمد بن عثمان (نائب دوم) اختلاف شد که آیا ائمه می توانند خلق کنند و رزق بدهند او در جواب گفت: خلق کردن و رزق دادن مخصوص خداست. یا زمانی که از حسین بن روح سئوال کردند، که چرا خدا دشمنان را بر امام حسین مسلط کرد؟ او جواب داد که حکمت خدا در این است که انبیاء و اولیاء گاهی غالب شوند و گاهی مغلوب، پس اگر آنها همیشه غالب شوند و بلاء به سوی آنها نیاید مردم فکر می کنند که آنها خدا هستند و همچنین مردم مقدار صبر آنها بر بلاء و امتحان را نمی دانستند.

منبع: جاسم حسین/ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم/ ص 123._همان/ ص 124. _صدر/ تاریخ الغیبه الصغری/ ص 467._ طوسی/ الغیبه / ص 215._کلینی/ اصول کافی/ ج2/ ص 121._خظری/ تاریخ تشیع/ ج1/ ص 320._ طوسی/ الغیبه/ ص 249._جاسم حسین/ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم/ ص 201._صدر/ تاریخ الغیبه الصغری/ ص 518.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *