استکبار از دیدگاه امام خامنه ای | بخش اوّل

خانه / با ولایت / امام خامنه ای / بیانات و دیدارها / استکبار از دیدگاه امام خامنه ای | بخش اوّل

استکبار از دیدگاه امام خامنه ای | بخش اوّل

     آنچه در ادامه می آید گوشه ای از بیاینات روشنگرانه ی مقام معظّم رهبری امام خامنه ای عزیز است که در مجموعه ای با عنوان فوق توسّط موسّسه ی اسلامی مجد گردآوری شده است. سعی داریم إن شاءالله در چند بخش به قسمت هایی از این مجموعه ی گرانقدر بپردازیم.

نظام جهانی و سلطه استکبار

     استکبار، یعنی گردن کلفتی و قلدری و آدم کُشی و شرم نکردن و إبا نکردن و تجاوزِ توأم با وقاحت و سر را بالا گرفتن و سینه را سپر کردن. نظامی که امروز قدرت های مقتدر عالم دارند، نظام استکباری است.

     امریکا وارد یک کشور دیگر می شود و با مردم آن کشور می جنگد. مردم با امریکا جنگیدند؛ بحث بر سر زید و عمرو نیست. مردم مایل نبودند که امریکا وارد کشورشان بشود و آنها را بکُشد و خانه هایشان را خراب کند و در خیابان ها و جلوی مغازه ها و مدرسه ها و خانه هایشان، تانک و نفربر زرهی و سرباز بیگانه بیاورد و از آن طرف هم، دولت انگلیس و فلان و بهمان دولت از او حمایت کنند و عدّه ی دیگری هم در دنیا بنشینند و تماشا و سکوت کنند. نظام جهانی و سلطه ی استکبار، یعنی این.  1368/10/06

سیاست استکبار

     سیاست مراکز اقتدار بین المللی از اوایل این قرن تا امروز، همیشه این بوده است که ملّت ها را از معادله ی قدرت جدا کنند؛ یعنی از آن روزی که کشورهای اروپایی و بعد امریکا برنامه ریزی کردند که بخصوص اختیار کشورهای اسلامی این منطقه را در دست بگیرند؛ از نفتشان استفاده کنند، از موقعیّت سوق الجیشی شان استفاده کنند، از بازارهای مصرفشان استفاده کنند، از نیروی کار ارزانشان استفاده کنند؛ یک تصمیم اساسی و حیاتی دیگر هم در کنار این گرفته شد و آن تصمیم این بود که ملّت های این منطقه را از معادلات قدرت کنار بگذارند؛ چون اگر ملّت ها در معادله ی قدرت وارد بشوند، دستگاه اقتدارطلب استکبار شکست خورده است. ملّت ها را چه طور کنار بگذارند؟ راه این که ملّت ها در قضایای این منطقه سخنی و نقشی و عزمی نداشته باشند، این بود که در رأس کشورها، عناصر طرفدار خود را که با مردم هیچ نسبتی و در میان مردم هیچ محبوبیتی نداشتند، سرکار بیاورند؛ نمونه اش در ایران ما آدمی مثل رضاخان بود؛ بعد هم پسر رضاخان؛ اینها هیچ ارتباطی با مردم نداشتند.

     وقتی در یک کشور مثل ایران یا مثل بعضی کشورهای شمال آفریقا یا کشورهای دیگری در این منطقه، ملّت ها مواجه می شوند با قدرت، با حکومت و زمامداریِ آن چنان انسان هایی، بدیهی است که ملّت ها از آنها پشتیبانی نمی کنند. وقتی ملّت از زمامدار پشتیبانی نکرد، اختیار این زمامدار در دست آن مرکز اقتدار خارجی است؛ بگوید بکن، مجبور است بکند؛ بگوید نکن، مجبور است نکند؛ بگوید صلح خاورمیانه را به رسمیت بشناس، مجبور است بشناسد؛ بگوید قیمت نفت را این قدر پایین بیاور، مجبور است پایین بیاورد؛ بگوید فلان فرد را از دولت خود کنار بگذار، یا فلان فرد را در داخل دولت خود به فلان کار بگمار، مجبور است بکند! چرا مجبور است؟ چون اگر نکند، با خشم مرکز اقتدار جهانی مواجه می شود؛ ملّتی هم ندارد که از او پشتیبانی کنند. نتیجه این می شود: تصمیم گیری در این کشورها به وسیله ی زمامداران فاسد و خود فروخته، می شود تصمیم گیریِ دستگاههای اقتدار جهانی؛ یعنی همان چیزی که ما از اوّل انقلاب به آن گفته ایم «استکبار»؛ آن که ملّت ها را خُرد می شمارد؛ آن که به حقوق ملّت ها اعتنا نمی کند؛ آن که منافع ملّت ها را در نظر نمی گیرد؛ این سیاست استکبار بوده؛ این کار را هم کرده اند؛ در ایران عزیز ما قبل از انقلاب، دهها سال این سیاست دنبال شد؛ در کشورهای دیگر هم اگر نگاه کنید – من اسم نمی آورم و زمان معیّن نمی کنم – می توانید نمونه های متعدّدی را ببینید.

     نقطه ی مقابل این چیست؟ نقطه مقابل این است که ملّت در یک کشور، در معادله ی قدرت وارد بشود؛ آری و نه بگوید؛ خواست خود را علنی کند؛ حقوق خود را مطالبه کند؛ در مسائل کشورش با چشم باز، با عزم راسخ، با قدم ثابت و استوار دخالت کند. این کار را انقلاب عظیم اسلامی ما و رهبر بی نظیر این انقلاب، در این کشور – که مانند طلسمی بسته شده بود – باز کردند؛ این کار را راه انداختند. قبل از انقلاب دهها سال در این کشور نام مجلس و انتخابات و از این جور چیزها بود؛ این مردم در آن دوران یک مرتبه پای صندوق انتخابات نمی رفتند؛ انتخابات نمی شناختند؛دولت را نمی شناختند؛ از تصمیم ها خبر نداشتند؛ همه چیز در غیاب ملّت رقم می خورد و تصمیم گرفته می شد و عمل می شد. از اوّل انقلاب، این ملّت است که در وسط میدان است. مسؤولان کشور اگر تصمیمی می گیرند، اگر شجاعتی به خرج می دهند، اگر اقدام راسخی می کنند، به پشتیبانی این ملّت است.

     ملّت وقتی در یک کشور وسط میدان باشد، در معادله ی قدرت شریک و سهیم می شود؛ دیگر نه قدرتهای زورگوی بین المللی می توانند چیزی بر او تحمیل کنند یا کسی را بر گرده ی او سوار کنند؛ نه زمامداران می توانند ضعف نشان بدهند و تسلیم خواست بیگانگان بشوند؛ چون ملّت مطالبه می کند.  1379/07/29

منبع : مرکز اطلاع رسانی غدیر

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *