تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت ۱7 – پرسش‌ها در مورد کفویت 2

خانه / مطالب و رویدادها / تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت ۱7 – پرسش‌ها در مورد کفویت 2

پرسش‌ها در مورد کفویت 2

تا ساحل آرامش – استاد عباسی ولدی – قسمت ۱7 –  پرسش‌ها در مورد کفویت 2

ساحل آرامش   015

پرسش‌ها در مورد کفویت(2)

انتخاب نادرستی کرده‌ام و حالا دو دختر دارم. زندگی یا طلاق؟

دوازده سال است که ازدواج کرده‌ام. انتخاب نادرستی کرده‌ام. همسرم، بدبین و بددهان است و روابط اجتماعی مناسبی ندارد. فضای زندگی‌مان، پُر از تنش و دعواست. حاصل این زندگی، دو دختر در آستانۀ بلوغ است. از آن جا که طلاق را در خانوادۀ ما خیلی بد می‌دانستند، من به این امید که مشکلات حل شود، جدا نشدم؛ امّا الآن خسته شده‌ام.

اوّل: طلاق، واقعاً بد است؛ امّا …

بد بودن طلاق، ربطی به فضای خانوادگی شما ندارد. طلاق، حلالِ نکوهیده‌ای است. پیشوای صدق و راستی، امام صادق علیه السلام فرمود:

از آنچه خداوند عزّوجلّ حلال نموده، در نزد خداوند، چیزی مبغوض‌‌تر از طلاق نیست.[1]

امّا تمام حرف‌هایی که بعد از این می‌زنیم، به این معنا نیست که طلاق، حرام است. ما می‌گوییم طلاق، حلالی است که باید برای آخرین راه حل از آن استفاده کرد.

دوم: تبعات جدایی در مراحل مختلف

ازدواج، مراحلی دارد. اوّل خواستگاری، بعد نامزدی، بعد عقد و سپس، آغاز رسمی زندگی مشترک و پس از این هم فرزنددار شدن.  جدایی در هر کدام از این مراحل، نسبت به مرحلۀ بعد، تبعات کمتری دارد. اگر در مرحلۀ خواستگاری به این نتیجه رسیدیم که مشکل جدّی وجود دارد، نباید به امید حلّ آن، پاسخ مثبت داد. اگر در دوران نامزدی… ، اگر در دوران عقد… و … .

امّا این خواهر محترم، از تمام این مراحل گذشته و صاحب فرزند شده است. در این مرحله، توصیۀ ما به همۀ مادران و پدران بزرگوار، آن است که تا جایی که ممکن است، صبر کنید؛ چرا که تصمیم به طلاق در این مرحله، فقط تصمیم‌گیری برای خویش نیست؛ تصمیم گرفتن برای فرزندان هم هست؛ بویژه شما که دو فرزند دختر، آن هم در سنّ حسّاس بلوغ دارید.

تا ساحل آرامش 47

سوم: صبر فعّال برای خاطر بچّه‌ها

تلاش کنید با مشاوره و همفکری با انسان‌های مطمئن و باتجربه، مسیر زندگی را تا اندازۀ ممکن، رو به صلاح و خوشی تغییر دهید؛ امّا اگر به هر دلیلی نتوانستید موفّق شوید،  بهترین کار، صبر است. از احساس مادرانۀ خود برای بالا بردن ظرفیت تحمّل خویش، استفاده کنید. هر وقت در زندگی کم آوردید، به این فکر کنید که با طلاق، چه اتّفاقی برای دخترانتان می‌افتد؟ یادتان باشد صبر، نباید موجب بی‌انگیزه شدن شما در مسیر تغییر دادن همسرتان شود. هر وقت روزنۀ امیدی برای تغییرش پیدا کردید، تلاش خود را از سر بگیرید.

چهارم: صبر برای خدا

البتّه تحمّل زندگی فقط برای بچّه‌ها، کشش محدودی دارد. اگر می‌خواهید ظرفیت قابل توجّهی در شما ایجاد شود، به وظیفه‌ای که خداوند در مقابل فرزندان بر دوشتان نهاده، توجّه کرده،برای خدا تحمّل کنید. در این صورت، صبر شما چند برابر خواهد شد؛ زیرا با تحمّل بددهنی‌های همسرتان، احساس رشد می‌کنید. شما به شدّت، نیازمند تغییر دادن نوع نگاهتان به زندگی هستید. در این صورت است که زندگی با وجود تمام ناملایمات، به کامتان شیرین خواهد شد.

به داستانی که در ادامه می‌آید، خوب دقّت کنید. تمام آنچه در این نکته باید به شما منتقل شود، در این داستان هست.

مرحوم سیّد هاشم حدّاد علیه الرحمه از عرفای بزرگ معاصر و از شاگردان مرحوم آیة الله سیّد علی قاضی رحمت الله علیه است. ایشان به واسطۀ تنگی معیشت، به مدّت دوازده سال در خانۀ مادرزن خویش زندگی می‌کرد. مادرزن ایشان به دلیل فقر او، رفتار بسیار بد و آزار دهنده‌ای با وی داشت. آقا سیّد هاشم می‌فرمود:

چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیّت‌های قولی و روحی اُمّ الزوجه به من، به حدّ نهایت رسیده است و من، حقاً دیگر تاب و صبر شکیبایی [بر] آن را ندارم و از شما می‌خواهم اجازه دهید زنم را طلاق دهم.

مرحوم قاضی فرمودند: از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟

عرض کردم: آری.

فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست دارد؟

عرض کردم: آری.

فرمودند: ابداً راه طلاق نداری. برو صبر پیشه کن. تربیت تو به دست مادرزنت می‌باشد. با این طریق که می‌گویی، خداوند چنین مقرّر فرموده است که ادب تو به دست مادرزنت باشد. باید تحمّل کنی و بسازی و شکیبایی پیشه کنی.

ساحل آرامش   016

من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی، ابداً تخطّی و تجاوز نمی‌کردم و آنچه این مادرزن بر مصائب ما می‌افزود، تحمّل می‌نمودم تا این که یک شب تابستانی، خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم. داخل اتاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده‌ام، شروع کرد به ناسزا گفتن و فحش دادن و همین طور با این کلمات، مرا مخاطب قرار دادن. من هم داخل اتاق نرفتم. یک‌سره رفتم پشت بام تا در آن جا بیفتم؛ ولی این زن، صدای خود را بلند کرد، به طوری که نه تنها من، بلکه همسایگان هم می‌شنیدند و به من، سبّ و شتم و ناسزا گفت. گفت و گفت و همین طور می‌گفت تا حوصله‌ام تمام شد؛ ولی بدون این که به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب بدهم، از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم، بدون هدفی و مقصودی. همین طور داشتم می‌رفتم، در این حال، ناگهان دیدم من دو تا شدم. یکی، سیّد هاشمی است که مادرزن به او تعدّی می‌کرده و سبّ و شتم می‌گفته، و یکی من هستم که بسیار عالی و مجرّد و محیط می‌باشم و ابداً فحش‌های او به من نرسیده و اصلاً به این سیّد هاشم، فحش نمی‌داده و مرا سب و شتم نمی‌نمود. در این حال، برایم منکشف شد که این حالِ بسیار خوب و سرور آفرین و شادی‌زا، فقط در اثر تحمّل آن ناسزاها و فحش‌هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی برای من، فتحِ باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده، تحمّل اذیت‌های مادرزن نمی‌نمودم، تا ابد همان سیّد هاشمِ محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم. الحمد لله که الآن این سیّد هاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم که گَرد و خاک تمام غصّه‌های عالم بر من نمی‌نشیند و نمی‌تواند بنشیند. فوراً از آن جا به خانه باز گشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می‌بوسیدم و می‌گفتم: «مبادا تو خیال کنی من الآن از آن گفتارت  ناراحتم. از این پس، هر چه می‌خواهی به من بگو که آنها برای من فایده دارد».[2]

شما هم اگر نوع نگاهتان را به اخلاق همسرتان عوض کنید، دیگر تا این اندازه، افسرده‌خاطر نمی‌‌شوید. اگر بدانید و احساس کنید که تحمّل زندگی برای خدا، شما را به مقصد آفرینش نزدیک می‌کند، به جای غم، نشاط، مهمان وجودتان خواهد شد.

(تا ساحل آرامش ج1 ص 40؛استاد محسن عباسی ولدی)

[1]. همان ، ج6، ص54.

[2]. عطش، ص144 (به نقل از: روح مجرد، ص176).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *