خیران خادم قراطیسی

وی، خادم امام رضا(علیه السلام) و از شیعیان مخلص و مؤمنان به ولایت اهل بیت: بوده و در کتب رجال، او را جزء اصحاب مخصوص و صاحب سرّ حضرت رضا، جواد و هادی: برشمرده اند. از بعضی روایات برمی اید که او وکیل حضرت جواد علیه السلام نیز بوده است؛ مانند روایتی که حضرت در پایان آن به او فرموده اند …

خیران خادم قراطیسی

خیران خادم قراطیسی

وی، خادم امام رضا(علیه السلام) و از شیعیان مخلص و مؤمنان به ولایت اهل بیت: بوده و در کتب رجال، او را جزء اصحاب مخصوص و صاحب سرّ حضرت رضا، جواد و هادی: برشمرده اند.

از بعضی روایات برمی اید که او وکیل حضرت جواد علیه السلام نیز بوده است؛ مانند روایتی که حضرت در پایان آن به او فرموده اند:

«اعمل فی ذلک برایک، فإنّ رایک رایی و من أطاعک أطاعنی؛ در آن مسئله مطابق نظر خودت عمل کن. پس همانا رای تو رای و نظر من است و کسی که از تو پیروی کند از من پیروی نموده است».

از خیران روایات و مسائل فراوانی در موضوعات مختلف برجای مانده که آنها را از حضرت جواد و هادی علیه السلام روایت کرده است. یکی از آن روایات نص بر امامت حضرت هادی علیه السلام می باشد و هنگامی بیان شده که خیران در خدمت و ملازم آن حضرت بوده و امام جواد علیه السلام در بستر بیماری قرار داشتند و اندکی بیشتر از عمر شریفشان باقی نبود.

در آن هنگام، شخصی از جانب امام(علیه السلام) نزد خیران می اید و به او می گوید: مولایت به تو سلام می رساند و می فرماید: همانا من درمی گذرم و امر امامت به فرزندم علی واگذار می شود. امامت او بعد از من بر شما واجب است، همان گونه که امامت من بر شما واجب بود بعد از پدرم تا به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برسد.

آری، همان گونه که بیان شد، خیران از اصحاب نزدیک امام جواد و هادی علیه السلام بوده و ارادت و اخلاصش به این خاندان قابل توصیف نیست.

نقل شده: زمانی خیران در راه سفر حج به مدینه رسید و در آن شهر توانست خدمت امام جواد علیه السلام مشرف شود. در آن هنگام حضرت بالای ایوان و دکه ای نشسته بودند و خیران با دیدن هیبت و جلال ایشان، چنان دهشت و دلهره ای احساس کرد که متوجّه پلّه های ایوان نشد تا اینکه حضرت اشاره نمود و او را متوجّه ساخت. بعد از آنکه از پلّه ها بالا رفت و سلام نمود، دستان مبارک امام جواد علیه السلام را گرفت و پس از بوسیدن بر دیدگانش قرار داد و نشست و تا مدّتی بی اختیار دستان حضرت را به جهت هیبت و دهشتی که از ایشان در دل احساس کرده بود، نگاه داشت تا اینکه دلش آرام گرفت و دست امام(علیه السلام) را رها کرد.

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *