درس‌گفتار قرآن کریم روز بیست و نهم | قیامت؛ روز پاسخگویی

خانه / مطالب و رویدادها / درس‌گفتار قرآن کریم روز بیست و نهم | قیامت؛ روز پاسخگویی

روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون».(۱) خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه‌ی عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمی‌دهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن‌جا جای عذرخواهی نیست

* پاسخگویی بدون امکان رفع و رجوع!

آیه‌ی شریفه درباره‌ی قیامت می‌فرماید: «یستعجل بها الّذین لا یؤمنون بها والّذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّ‌ها الحقّ».(۵) کفار قریش به پیغمبر می‌گفتند قیامت و جهنمی که ما را از آن می‌ترسانی، کجاست؟ قرآن می‌فرماید: «والّذین امنوا مشفقون من‌ها»؛ کسانی‌که ایمان دارند، از قیامت بیمناکند. قیامت حقیقتاً این‌گونه است. باید از قیامت ترسناک بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست. قیامت، روز عرضه شدن بر خداست؛ «و عرضوا علی ربّک صفّا».(۶) انسان با حقیقت خود، با باطن قلب خود، با ملکات راسخه‌ی نفس خود، در مقابل خدای متعال آشکار می‌شود. این‌جا هم خدای متعال باطن ما را می‌بیند، اما آن‌جا دیگر هیچ پرده‌پوشی‌یی وجود ندارد؛ خود ما هم می‌فهمیم و می‌بینیم؛ خود ما هم خود را محکوم می‌کنیم. روز جزا، روز پاسخگویی است؛ پاسخگویی به معنای واقعی کلمه؛ پاسخگویی بدون امکان رفع و رجوع بی‌مورد؛ اصلاً نمی‌شود انسان عذر دروغین و بیخودی بیاورد. انسان در مقابل خدای متعال است؛ او گریبان انسان را می‌گیرد. قیامت، روز محاسبه‌ی بی‌اغماض است؛ همه‌ی ما محاسبه می‌شویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبان‌بازی‌هایی که این‌جا می‌توان کرد، آن‌جا دیگر نیست؛ «هذا یوم لا ینطقون و لا یؤذن لهم فیعتذرون».(۷) زبان، بسته می‌شود؛ آنگاه باطن و ملکات و اعضا و جوارح انسان حرف می‌زنند. اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینی، بدخواهی، امراض گوناگون قلبی، کین‌ورزی نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان کرده باشیم، آن‌جا همه آشکار می‌شود. قیامت، واقعه‌ی عجیبی است؛ «الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون».(۸)
قیامت جای عذرخواهی نیست!
روزی خواهد آمد که خدای متعال به مجرمین بفرماید: «لایؤذن لهم فیعتذرون».(۱) خدای نکرده در قیامت، به ما اجازه‌ی عذرخواهی نخواهند داد. به مجرمین اجازه نمی‌دهند که زبان به عذرخواهی باز کنند؛ آن‌جا جای عذرخواهی نیست. این‌جا که میدان هست، این‌جا که اجازه هست، این‌جا که عذرخواهی برای شما درجه می‌آفریند، گناهان را می‌شوید و شما را پاک و نورانی می‌کند، از خدای متعال عذرخواهی کنید. این‌جا که فرصت هست، خدا را متوجّه به خودتان و لطف خدا و نگاه محبّت الهی را متوجّه و شامل حال خودتان کنید. «فاذکرونی اذکرکم»؛(۲) مرا به یاد آورید، تا من شما را به یاد آورم.
در‌‌ همان لحظه‌ای که شما دلتان را متوجّه خدای متعال و خدا را در دل خودتان حاضر می‌کنید و به یاد خدا می‌افتید، خدای متعال در‌‌ همان لحظه، چشم لطف و مهر و عطوفتش متوجّه شماست؛ دست لطف و بذل و بخشش او به سوی شما دراز است. خدا را به یاد خودتان بیندازید، والّا روزی خواهد رسید که خطاب الهی به سمت گناهکاران می‌آید که «انّا نسیناکم»؛(۳) ما شما را فراموش کردیم، ما شما را به دست فراموشی سپرده‌ایم، بروید! عرصه‌ی قیامت این‌گونه است.(۴)

* آیات قیامت را مرور کنیم

آیات مربوط به قیامت خیلی تکان‌دهنده است. من پیشنهاد می‌کنم هر کدام به تنهایی آیات قیامت را مرور کنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایی نیست که انسان بتواند آن را ثبت کند و آمار بدهد. صد‌ها آیه در قرآن درباره‌ی قیامت وجود دارد؛ هم بشارتهای قیامت هست، هم تهدیدهای آن؛ هر دو تکان‌دهنده است. بشارتهای قرآن هم تکان‌دهنده و جذاب و شوق‌آفرین است؛ تهدیدهای قرآنی هم تکان‌دهنده است و دل انسان را آب می‌کند. «یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلته الّتی تؤویه و من فی الأرض جمیعا ثمّ ینجیه»؛(۹) مجرم از شدت عذاب الهی آرزو می‌کند که بتواند فرزند خودش را فدا کند تا نجات پیدا کند؛ عزیزان خودش و همه‌ی انسانهای روی زمین را قربانی کند تا از عذاب نجات پیدا کند؛ اما نمی‌تواند. عذاب الهی است، شوخی که نیست؛ «کلّا انّ‌ها لظی. نزّاعة للشوی. تدعو من ادبر و تولّی. و جمع فاوعی».(۱۰)

* پل صراط؛ پل عبودیت و تقوا

امام سجاد (سلام‌اللَّه‌علیه) در دعای ابوحمزه – که دعای خیلی با حال و خوبی است – ترس از قیامت را تشریح می‌کنند: «ابکی لخروجی عن قبری عریانا ذلیلا حاملا ثقلی علی ظهری»؛ امروز می‌گریم برای وقتی که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون می‌آیم. «انظر مرّة عن یمینی و اخری عن شمالی اذ الخلائق فی شأن غیر شأنی لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛(۱۱) یک عده چهره‌هاشان خندان است و خوشنود و خوشحال و سربلندند. این‌ها چه کسانی هستند؟ کسانی هستند که در دنیا از پل صراطی که حقیقت و باطن‌اش در آن‌جاست و مثال آن در این‌جاست، توانسته‌اند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگاری است؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛(۱۲) صراط این دنیا،‌‌ همان صراط روی جهنم است. «انّک علی صراط مستقیم»ی(۱۳) که به پیغمبر می‌فرماید، یا «ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»،‌‌ همان صراط روی جهنم است. اگر این‌جا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسان‌ترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور می‌کنند. «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنی اولئک عن‌ها مبعدون لا یسمعون حسیس‌ها»؛ اصلاً این‌ها همهمه‌ی جهنم را هم نمی‌شنوند؛ «و هم فی ما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاکبر».(۱۴) فزع اکبر، یعنی دشوار‌ترین ترسی که ممکن است برای انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانی و روحانی و نفسانی، فزع عظیمی که در آن‌جاست، «لا یحزنهم الفزع الاکبر»؛ این‌ها را محزون و اندوهگین نمی‌کند؛ این‌ها از این صراط عبور کرده‌اند.(۱۵)

* اعمال صالح به کمک شما می‌آیند

 «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره»؛(۱۶) به‌قدر سنگینی یک ذره – ذره که می‌دانید چیست؟ همین چیزهایی که در فضا و در نور آفتاب معلقند و دیده می‌شوند، ذره هستند – اگر شما کار کنید، ضایع نمی‌شود. فرض بفرمایید که شما ساعت کارتان تمام شده و پنج دقیقه اضافه می‌مانید که نه مدیر می‌فهمد، نه بالادست می‌فهمد، نه در سوابق اثر می‌گذارد و نه اضافه کار می‌دهند؛ اما خدا و کرام‌الکاتبین این پنج دقیقه را می‌بینند و آن را در پرونده شما ثبت می‌کنند؛ که این آقا بعد از ساعت خدمت، چون دید این پرونده نصفه‌کاره است، پنج دقیقه بیشتر کار کرد. چنین چیزی را ما در هیچ جا، غیر از عرصه دین و ایمان دینی، نداریم.
یک‌جا پول خوبی سر راه شما قرار می‌گیرد؛ یک رشوه، هدیه، چشم‌روشنی – این‌ها اسمهای مختلفی دارد – و شما می‌توانید بدون این‌که هیچ برگه و اثر انگشتی جا بگذارید، امضایی بدهید و گرفتاری برای خودتان درست کنید، این پول را بگیرید و بگذارید توی جیبتان؛ اما محض رضای خدا نمی‌گیرید؛ هیچ‌کس هم نمی‌فهمد، پول هم از کیسه شما می‌رود؛ اما ثبت می‌شود و آن وقتی به کار شما می‌آید که «یوم یفرّ المرء من اخیه و امّه و ابیه و صاحبته و بنیه لکلّ امرئ منهم یومئذ شأن یغنیه»(۱۷) است؛ روزی که انسان از برادر خودش به‌خاطر کثرت التهاب، شدت، اضطراب و آشفتگی حاکم بر روز قیامت و حساب و جزای الهی و مو از ماست کشیدن الهی می‌گریزد؛ آن روز چنان سنگین و سخت است که «یوم یجعل الولدان شیبا»؛(۱۸) جوان را پیر می‌کند؛ انسان در آن روز از پدر و مادر خودش و از بچه دُردانه خودش و از همسر خودش می‌گریزد. چرا؟ چون «لکلّ اِمرئ منهم یومئذ شأن یغنیه»؛ هر کسی به قدر خودش گرفتاری‌ دارد که‌‌ همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد؛ اما در آن روز و در آنجا، «وجوه یومئذ ناضرة»(۱۹) چهره‌هایی شادند؛ چهره‌هایی درهم‌ند و گرفته. آنچهره شاد،‌‌ همان چهره‌های شماست. چرا؟ برای؛ خاطر این‌که آن چک، آن پول نقد، آن دلار و آن ارز خارجی که بی‌سروصدا دادند به شما و شما می‌توانستید بگیرید و نگرفتید، آن یک ساعتی که در اداره بیشتر کار کردید، آن کارهای خلاف شهوانی که می‌توانستید مرتکب بشوید و نشدید، آن گزارش خلاف واقعی که می‌توانستید بدهید و ندادید – که تأثیراتی در وضع شما یا دوستتان و دشمنتان می‌گذاشت – آن‌جا این اعمال صالح می‌آید به کمک شما و شما را از آن گرفتاری نجات می‌دهد؛ آن‌جاست که آن اعمال به درد شما می‌خورد؛ آن، خیلی مهم‌تر از پول این‌جاست.(۲۰)

پی‌نوشت:
۱) مرسلات: ۳۶
۲) بقره: ۱۵۲
۳) سجده: ۱۴
۴) بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۶/۱۰/۲۶
۵) شوری: ۱۸
۶) کهف: ۴۸
۷) مرسلات: ۳۵-۳۶
۸) یس: ۶۵
۹) معارج: ۱۱-۱۴
۱۰) معارج: ۱۵-۱۸

۱۱) مصباح المتهجد، شیخ طوسی، ص ۵۹۰. «… أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ أَبْکِی لِخُرُوجِی عَنْ قَبْرِی عُرْیَاناً ذَلِیلًا حَامِلًا ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمِینِی وَ أُخْرَی عَنْ شِمَالِی إِذِ الْخَلَائِقُ فِی شَأْنٍ غَیْرِ شَأْنِی لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْ‌ها غَبَرَةٌ تَرْهَقُ‌ها قَتَرةٌ…» امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند: برای جان دادنم گریه می‌کنم، برای تاریکی قبرم می‌گریم، برای تنگی لحدم گریه کنم، برای سوال نکیر و منکر از من گریه می‌کنم، برای بیرون آمدن از قبرم می‌گریم درحالیکه لخت و عریان و خوار و بار گناه را بر پشت می‌کشم یکبار به راستم بنگرم و یکبار به چپم زمانی که مردم در کاری غیر از کار من باشند برای هر کسی در آن روز کار خاصی است که او را به خود مشغول ساخته است. در آن روز چهره‌هایی باز و خندان و شادمان و چهره‌هایی که بر آن‌ها غبار [غم] نشسته و تیرگی و سیاهی و خواری آن‌ها را پوشانده است.

۱۲) یس: ۶۱
۱۳) زخرف: ۴۳
۱۴) انبیاء: ۱۰۱-۱۰۳
۱۵) ‌بیانات در دیدار کارگزاران نظام‌ ۱۳۸۳/۰۸/۰۶
۱۶) زلزله: ۷
۱۷) عبس: ۳۴-۳۷
۱۸) مزمل: ۱۷
۱۹) قیامت: ۲۲
۲۰) بیانات در دیدار کارکنان وزارت اطلاعات ۱۳۸۳/۰۷/۱۳

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *