سی روز، سی گفتار |وعده‌ی الهی

خانه / مطالب و رویدادها / سی روز، سی گفتار |وعده‌ی الهی

خدای متعال در چند آیه از آیات قرآن وعده کرده است که دعا را مستجاب خواهد کرد. یکی از آیات، همین آیه مبارکه «و قال ربّکم ادعونی استجب لکم» است؛ یعنی پروردگار شما فرموده است که مرا دعا کنید، تا استجابت کنم.

یکی از وظایف ما در ماه رمضان، دعا کردن است. دعا انسان را به خدا نزدیک میکند؛ معارف را در دل انسان ماندگار و مؤثّر میکند؛ ایمان را قوی میکند؛ علاوه بر این که مضمون دعا -که خواستن از خداست- إن‌شاءاللَّه مستجاب میشود و خواسته انسان برآورده میگردد؛ یعنی دعا از چند سو دارای برکات بزرگ است. لذاست که در قرآن کریم بارها در باب دعا و دعایی که بندگان صالح خدا کرده‌اند، سخن گفته شده است. همه این‌ها برای آن است که به ما درس داده شود. انبیای الهی در مواقع سختی دعا میکردند و از خدای متعال کمک میخواستند: «فدعا ربه انّی مغلوب فانتصر» که از قول حضرت نوح علیه‌السّلام نقل شده است. یا از قول حضرت موسی علیه‌السّلام نقل شده است: «فدعا ربّه ان هؤلاء قوم مجرمون» موسی به خدا شکایت کرد و به او پناه برد.

خدای متعال در چند آیه از آیات قرآن وعده کرده است که دعا را مستجاب خواهد کرد. یکی از آیات، همین آیه مبارکه «و قال ربّکم ادعونی استجب لکم» است؛ یعنی پروردگار شما فرموده است که مرا دعا کنید، تا استجابت کنم. ممکن است استجابت به معنای برآورده شدنِ صددرصد آن خواسته هم نباشد. گاهی ممکن است قوانین خلقت، اقتضای این را نکند که خدا آن حاجت را حتماً برآورده کند. در مواردی قوانینی وجود دارد که آن خواسته برآورده شدنی نیست، یا به‌زودی برآورده شدنی نیست. در غیر این موارد، قاعدتاً خدای متعال پاسخش این است که خواسته شما را برآورده میکند؛ همچنان که در دعای شریف ابیحمزه ثمالی -که در سحرهای ماه رمضان خوانده میشود- به همین معنا اشاره میکند. در قرآن فرموده است: «و اسئلوا اللَّه من فضله إن اللَّه کان بکلّ شیءٍ علیماً»؛ اگرچه خدا عالم است و نیازهای شما را میداند اما شما از خدا بخواهید و به خدا عرض کنید. این آیه را در دعا ذکر میکند. (البته در دعای شریف: «إن اللَّه کان بکلّ شیءٍ رحیماً» دارد اما در قرآن «کان بکلّ شیءٍ علیماً» است.) بعد میفرماید: «و لیس من صفاتک یا سیدی أن تأمر بالسؤال و تمنع العطیه». امام سجاد علیه‌السّلام عرض میکند: پروردگارا! عادت تو این نیست که مردم را به خواستن امر کنی اما آنچه که آن‌ها خواستند به آن‌ها ندهی. یعنی معنای کرم الهی و رحمت الهی و قدرت محیطه الهی این است که اگر میگوید بخواهید، اراده فرموده است که آن خواسته را اجابت کند. این همان وعده الهی است که در همین آیه‌ای که در اوّل خطبه تلاوت کردم، صریح این معنا را بیان میکند: «و إذا سألک عبادی عنّی فإنّی قریبٌ اجیب دعوة الدّاع إذا دعان»؛ هرگاه بندگان من درباره من از تو سؤال کنند که کجاست، بگو ای پیامبر، من نزدیکم و پاسخ میگویم و دعوت و خواسته آن کسی را که از من میخواهد و مرا میخواند، اجابت میکنم. هر کس خدا را بخواند، پاسخی در مقابلش هست: «لکلّ مسألة منک سمع حاضر و جواب عتید»؛ هر سؤالی از خدا، هر خواسته‌ای از خدا، یک پاسخ قطعی در مقابل دارد. این خیلی مهم است و باید بندگان مؤمن خدا آن را خیلی قدر بدانند. حالا کسی که ایمان ندارد، طبیعی است که از این موقعیت -مثل خیلی از موقعیت‌های دیگر- استفاده نمیکند. این وعده قطعی الهی است؛ یعنی خدای متعال هر خواسته‌ای را جواب خواهد داد. این یک وعده است و البته هر وعده‌ای هم شرایطی دارد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  قانون خدا
خداوند متعال، وعده‌های فراوانی به بندگان خود داده است. مثلاً یکی از وعده‌های الهی این است: «من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها»؛ هرکس کار بد بکند، این بدی به خود او برمیگردد و علیه خود اوست. یکی دیگر از وعده‌های الهی این است: «إنا لانضیع أجر من أحسن عملاً»؛ کسی که کار خوب انجام دهد، خدای متعال پاداش او را ضایع نمیکند. فقط هم در آخرت نیست. شامل دنیا و آخرت است؛ یا در دنیا یا در آخرت. وعده دیگر این است: «من کان یرید العاجلة عجلنا له فیها ما نشاء لمن نرید»؛ هر کس که خیر نزدیک -یعنی دنیا- را هدف گیرد و به آخرت کاری نداشته باشد، «عجلنا له»؛ ما کمک میکنیم آنچه را که او هدف گرفته است؛ یعنی او را به آن هدف میرسانیم: «ما نشاء لمن نرید». البته قید و شرط‌هایی هم دارد: اگر تلاش کند، اگر زحمت بکشد و اگر بکوشد به آن هدف‌ها میرسد. مثل این‌که میبینید بعضی از ملت‌ها تلاش کردند، کوشش کردند، زحمت کشیدند، قناعت کردند، آن جایی که باید صرفه‌جویی کرد، صرفه‌جویی کردند و توانستند به جاهای بزرگی برسند. در دنباله همین آیه میفرماید: «و من أراد الآخرة و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکوراً. کلّاً نمدّ هؤلاء و هؤلاء»؛ هم کسانی که درصدد کسب دنیا هستند ما کمکشان میکنیم، هم کسانی که درصدد کسب آخرت هستند. در این‌جا تلاش دنیوی را با رضای الهی تطبیق میکنند. میفرماید آن‌ها را هم کمک میکنیم. این سنّت آفرینش است، این سنّت الهی در عالم است؛ یعنی اگر تلاش کردید و زحمت کشیدید، حتماً به نتیجه خواهید رسید. خدای متعال هیچ تلاشی را بینتیجه نمیگذارد؛ حتماً نتیجه‌ای دنبالش هست. گاهی افراد انسان میتوانند آن نتیجه را بشناسند، همان را هدف میگیرند و به آن هم میرسند؛ اما گاهی آن نتیجه‌ای که بر آن عمل مترتّب است، آن را درست نمیشناسند و دنبال نتیجه دیگری میگردند؛ ولی آن عمل نتیجه خودش را میدهد و بالاخره به نتیجه میرسند. بنابراین، خدای متعال هیچ تلاشی را بدون پاداش نگذاشته است.

وعده الهی دیگر این است: «وعد اللَّه الذین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فیالأرض کما استخلف الّذین من قبلهم». این هم یک وعده قطعی است. هر قومی، هر ملتی و هر جمعیتی که ایمان و عمل صالح داشته باشد، خلیفه خدا در زمین خواهد شد؛ یعنی قدرت را در زمین در دست خواهد گرفت. بروبرگرد ندارد. آن‌هایی که ایمان داشتند، اگر عمل صالح را با آن همراه کردند، همین اتّفاق افتاد؛ کمااین‌که در ایران اسلامی اتّفاق افتاد؛ کمااین‌که در هر دوره‌ای از دوره‌های تاریخ خود ما که چنین چیزی پیش آمد، اتّفاق افتاد؛ «لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم». اگر ایمان باشد ولی عمل صالح نباشد، خلیفه خدا در زمین نخواهند شد. ایمان خشک و خالی و ایمان بیعمل، نتیجه‌ای ندارد؛ اما اگر ایمان با عمل همراه باشد، حتماً محقّق خواهد شد.

وعده الهی دیگر «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» است. هر کس که در راه خدا مجاهدت کند، خدا قطعاً راه را به او نشان خواهد داد. این‌ها چیزهایی است که یک روز خودمان در دوره جوانی -اوایلی که با معارف اسلامی و با این حرف‌ها آشنا میشدیم- میخواندیم، میگفتیم، اعتقاد هم داشتیم، ایمان هم داشتیم اما برای ما به‌وضوح اتّفاق نیفتاده بود. میدانستیم کلام خدا راست است اما آن را تجربه نکرده بودیم. امروز تجربه شده است. همان اوقات در زمان مبارزات نهضت اسلامی در ایران -که شما جوانان هیچ یادتان نیست، میان‌سالان هم بعضی یادشان است، بعضی یادشان نیست- اگر کسی میخواست در این کشور که امروز مهد اسلام و مأذنه اسلام است یا در این تهران فقط خودش مسلمان زندگی کند، واقعاً ممکن نبود؛ مشکل بود! یعنی اگر کسی میخواست منهای هدایت و تربیت دیگران، خودش به‌طور کامل مسلمان زندگی کند، نمیشد و انواع و اقسام موانع وجود داشت! اگر کسی میگفت این نهضتی که در قم آن آقا شروع کرده است و عدّه‌ای طلبه هم دور و برش هستند و تا فریادی هم میکشند، فوراً آن‌ها را میگیرند و به زندان میبرند و میزنند و میکوبند و شکنجه میکنند، یک روز بر اثر صبر و استقامت مردان خدا و مردان راه حق و آن رهبری راشده مهدیه، همه کشور را به خود متوجّه خواهد کرد و همه دل‌ها را جذب خواهد نمود و آحاد ملت را به صحنه خواهد آورد، کسی باور نمیکرد! و اگر میگفتند یک روز به برکت ورود مردم در صحنه، حکومت، حکومت اسلامی خواهد شد، کسی باور نمیکرد؛ اما وعده الهی بود و محقّق گردید؛ چون عمل شد.

لازم نیست دعا همیشه قوانین طبیعی را به هم بزند و برخلاف قوانین طبیعی عمل کند؛ نه. دعا در چارچوب قوانین طبیعی مستجاب میشود و خواسته شما برآورده میگردد. این قدرت خداست که قوانین را جور میآورد، کنار هم میگذارد و مقصود شما برآورده میشود. البته آن‌جایی که دعای شما با یک قانون الهىِ دیگری تصادم پیدا کند، مستجاب نمیشود. وعده الهی حقّ است اما آن وعده هم درست است. آدم‌هایی که بیکار باشند و در راه اهداف خودشان تلاش نکنند، تضمینی نیست که به هدف و مقصد برسند. حالا شما دعا کن، معلوم است که این دعا خیلی اقبال استجابت ندارد. البته یک وقت هم دیدید مستجاب شد اما تضمینی نیست. در جایی برخلاف یک قانون طبیعىِ مسلّم شما دعا کنید، معلوم نیست تضمینی داشته باشد. اگرچه در مواردی بلاشک دعا قوانین را هم خرق میکند اما این‌طور نیست که وقتی میگوییم دعا مستجاب میشود، یعنی دعای شما اگر با قوانین دیگر الهی منافات داشته باشد و عملی همراهش نباشد و یا حتّی خود دعا از روی توجّه هم نباشد، باز مستجاب میشود؛ نه. در دعا، طلب کردن و خواستن از خدای متعال و حقیقتاً مطالبه کردن لازم است. این دعا مستجاب میشود. اگر عمل و تلاش در راه اهداف بزرگ، همراه این دعا باشد، اقبال استجابت این دعا واقعاً بیشتر است. آن وقتی که دعا استمرار پیدا کند، حتماً اقبال استجابت در این دعا بیشتر است. اگر دیده شد که یک دعا چند بار تکرار گردید و مستجاب نشد، نباید مأیوس شد؛ به‌خصوص در مسائل بزرگ، به‌خصوص در مسائل مربوط به سرنوشت انسان و سرنوشت کشور و سرنوشت ملت‌ها؛ چون گاهی طبیعت کارهای بزرگ چنین است که تحقّقش زمان میطلبد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  ماجرای موسی
من در پایان صحبتم یک ماجرای قرآنی را برای شما عرض میکنم تا هم شاهدی بر این گفته باشد و هم دل‌های شما در روزجمعه ماه رمضان، با ذکر این ماجرا نورانی شود. وقتی در آن حکومت استبدادی ظالمانه فرعونی، مادر موسی، موسی را به دنیا آورد و مسلّم بود که این بچه پسر را خواهند کشت، این مادر ماند که چه کند. اگر دختر بود، خیالش راحت بود. دل مادر مالامال از محبّت بچه است اما مانده است که چه کند. این‌جا وحی الهی به این مادر رسید: «و أوحینا إلی ام موسی أن ارضعیه»؛ شیرش بده، نترس. «فإذا خفت علیه فألقیه فی الیمّ»؛ وقتی خطر زیاد شد و ترسیدی که بچه به‌دست دشمن بیفتد، نگذار او را از تو بگیرند؛ او را به دریا بینداز. در چند جای قرآن، این داستان را خدای متعال ذکر کرده است. در هر جایی با یک ظرافت‌ها و لطافت‌هایی آن را بیان کرده است. این مادر در شرایطی قرار گرفت که فهمید خطر تهدید میکند. به خانه این خانواده محترم بنیاسرائیلی ریختند تا بچه را بگیرند. مادر موسی فهمید که بالاخره بچه از دست خواهد رفت؛ این‌جا بود که بچه را به رود نیل انداخت. تعبیر قرآن «فی الیم» است؛ اما قرائن نشان میدهد که مراد همان رود نیل است. خیلی مهم است؛ مادر چطور طاقت میآورد بچه خود را داخل صندوقی بگذارد و او را داخل رودخانه‌ای بیندازد که خروشان میرود؟! اما وحی الهی به مادر چنین گفت: «إنا رادّوه إلیک و جاعلوه من المرسلین». خدای متعال در این‌جا دو وعده به این مادر داد: اوّل این که این بچه را به تو بر میگردانیم، دوم این که او را از مرسلین قرار میدهیم.

بعد که این بچه را در میان رود خروشان انداخت، به خواهر موسی گفت: «و قالت لاخته قصیه»؛ برو دنبالش ببین چه میشود و سرنوشت این بچه به کجا خواهد انجامید؟ نگرانند؛ بچه کوچک، شیرخوار، چند روزه! تا این که این بچه از طریق رود نیل به نزدیک خانه فرعون رسید. «فالتقطه آل فرعون»؛ خانواده فرعون او را گرفتند و خدا در دلشان انداخت که او را نگهدارند. زن فرعون گفت که این بچه را برای خودمان نگهداریم: «قرّة عین لی و لک»، «و حرمنا علیه المراضع»؛ پستان‌ها را نگرفت. هرچه دایه آوردند که به این بچه شیر بدهند، پستان آن‌ها را نگرفت. گرسنه است و شیر میخواهد. در این بین، خواهر موسی آمد و گفت: «هل ادلّکم علی أهل بیت یکفلونه لکم»؛ میخواهید من یک مرضعه پیدا کنم؟ ببینید وقتی خدای متعال میخواهد دعا را مستجاب کند و وعده را محقّق نماید، این‌گونه شرایط را جور میآورد؛ به دل این دختر میاندازد و به او شجاعت میدهد که بیاید و به مأموران فرعونی این‌چنین پیشنهادی بکند. آن‌ها گفتند عیبی ندارد. او رفت مادر موسی را برداشت آورد و گفت که این زن، زن شیردهی است. موسی را به او دادند؛ بوی مادرش را شنید و بنا کرد به شیرخوردن! در این‌جا سوءظنّ فرعونی‌ها تحریک نشد و به ذهنشان نرسید که شاید او مادر این بچه باشد. خدای متعال میخواهد وعده خود را عمل کند. «فرددناه إلی امه»؛ این بچه را به مادرش برگرداندیم. «کی تقرّ عینها و لا تحزن»؛ تا چشمش روشن شود و محزون نگردد. «و لتعلم ان وعد اللَّه حق»؛ تا بداند وعده خدا درست است. این وعده را که خودش دید درست است اما وعده بعدی: «و جاعلوه من المرسلین». در واقع پیام بعثت موسی پس از گذشت سال‌ها همین‌جا داده شد: همه بنیاسرائیل بدانند که این بچه، پیامبر خواهد شد و مبعوث خواهد گردید و شما را نجات خواهد داد؛ و شد.

البته از آن روزی که خدای متعال به دل مادر موسی وحی کرد که «و جاعلوه من المرسلین» تا آن روزی که موسی در طورْ مقام نبوت و رسالت را گرفت و مأمور شد که بیاید بنیاسرائیل را نجات دهد، شاید سی، چهل سال فاصله شد. البته در روایات چیزهایی هست، منتها آدم به سندهای این روایات خیلی مطمئن نیست؛ لیکن آنچه که از قرائن آیات به دست میآید، اقلاً حدود سی سالی فاصله شد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  ایستادگی و پیروزی
عزیزان من! این‌گونه است که وعده الهی تحقّق پیدا میکند؛ منتها بعد از مدّت زمانی. وعده الهی این است که ملت‌های مسلمان را عزیز کند. این یکشبه که ممکن نیست؛ بدون تلاش و عمل هم ممکن نیست. وعده الهی این بود که هر ملتی در راه خدا مبارزه کند و ایمان داشته باشد، پیروز شود. بسیار خوب؛ شما ملت ایران ایمان داشتید، مبارزه کردید، پیروز شدید. وعده الهی این است که شما بعد از این پیروزی، با دشمنان خدا درگیر خواهید شد و اگر پافشاری و صبر و ایستادگی کنید، باز هم پیروز خواهید شد؛ یعنی هم وعده پیروزی هست، هم وعده درگیری هست.

آری؛ وقتیکه قدرت الهی، قدرت اسلام، قدرت قرآن، قدرت معنویت، در یک جا عَلَم برمیافرازد، کسانی که مخالف معنویتند، دشمنی میکنند؛ کسانی که اهل ظلمند، دشمنی میکنند؛ کسانی که اهل فسادند، دشمنی میکنند؛ کسانی که به هر جهتی معنویت و دین را برنمیتابند، دشمنی میکنند. «و لما رأی المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنااللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله». وقتی در جنگ احزاب، قریش از یک طرف، یهود از یک طرف، سقیف از یک طرف و انواع و اقسام دشمنان از اطراف حمله کردند و مدینه را محاصره نمودند، در آن‌جا مردم دو دسته شدند؛ مؤمنین یکطور، غیرمؤمنین و کسانی که «فی قلوبهم مرض» بود، یک طور دیگر. آن‌هایی که در دلشان مرض بود میگفتند: «ما وعدنااللَّه و رسوله إلاّ غروراً»؛ ما فریب خوردیم؛ اسلام نتوانست به ما عزّت و امنیت دهد و ما را نجات بخشد. ببینید؛ اطراف مؤمنین را محاصره کرده بودند. این حزب‌ها و گروه‌های دشمن، شرقیاش، غربیاش، همسایه‌اش، دوردستش، همه دست به دست هم داده بودند، سر به هم آورده بودند و به دولت اسلامی حمله کرده بودند؛ اما مؤمنین میگفتند: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله»؛ ما تعجّب نمیکنیم. این همان چیزی است که خدا و پیامبر به ما وعده کرده بودند. وعده خدا و پیامبر این است که «الّذین آمنوا یقاتلون فی سبیل‌اللَّه و الّذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت». شما که مؤمنید، در راه خدا مبارزه میکنید. آن‌هایی که با خدا میانه‌ای ندارند، در راه طاغوت مبارزه میکنند. آری؛ آن‌ها هم مبارزه میکنند؛ ولی «فقاتلوا اولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفاً». اگر مبارزه کردید، اگر ایستادید، اگر صبر و ثبات خودتان را از دست ندادید، شما پیروزید؛ اما اگر رها کردید، احساس ضعف کردید، احساس نومیدی کردید، عقب‌گرد کردید، نه. پس، حضور دشمن و حمله دشمن، مایه تعجّب نیست؛ «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و مازادهم إلا ایماناً و تسلیماً».

بنابراین، وعده الهی مسلّم است؛ یعنی هم در صورت مبارزه، در صورت صبر و در صورت ایستادگی، پیروزی به‌دست میآید و هم در صورتی که شما صادق باشید، دشمنی‌ها به سمت شما توجّه پیدا میکند. شما ببینید چند کشور در دنیا هستند که این‌ها ادّعای اسلامیت دارند اما در رادیوهای بیگانه، در تبلیغات استکبار جهانی و امپراتور تبلیغی دنیا هیچ‌گاه شنیده نشده است که آن کشورها را به‌خاطر مسلمان بودنشان سرزنش کنند. ایران اسلامی از روز پیروزی انقلاب به این طرف، به‌خاطر مسلمان بودنش، در تمام بوق‌های تبلیغاتی، مورد حمله و سرزنش و تهمت و افترا و بدگویی قرار گرفت. اگر در راهتان صادق باشید، این صدق شما در راه خدا، حتماً دشمنی دشمنان خدا را جلب خواهد کرد اما اگر ایستادگی کردید، پیروزی شما بر آن‌ها هم قطعاً تحقّق پیدا خواهد کرد. همه این‌ها وعده خداست.
خطبه‌های نماز جمعه تهران؛ 04/10/77‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *