شعر برای شهیدان ، که جرعه نوش زلال آفتاب شدند

شعر برای شهیدان ، که جرعه نوش زلال آفتاب شدند

خانه / اشعار / شعرهای مناسبتی / شعر برای شهیدان ، که جرعه نوش زلال آفتاب شدند

ابتدای خاک را تا انتها پیمود و رفت
رفت امّا رَدّ پایش را درین صحرا گذاشت

روی بر گرداند و لبخندی زد و پرواز کرد
وعده ی دیدار را یعنی به فردا وا گذاشت

شعر برای شهیدان ، که جرعه نوش زلال آفتاب شدند

شعر برای شهیدان ، که جرعه نوش زلال آفتاب شدند

هرچه بودش ریخت در ساحل به دریا پا گذاشت
عرش پیما بود و پا بر عرشه دریا گذاشت

بال و پر می زد بروی شعله ها پروانه وار
آن که دستش را میان آب و آتش جا گذاشت

جمع یاران را طلب می کرد در آن سوی عرش
آسمانی شد – و ما را در زمین تنها گذاشت

ابتدای خاک را تا انتها پیمود و رفت
رفت امّا رَدّ پایش را درین صحرا گذاشت

روی بر گرداند و لبخندی زد و پرواز کرد
وعده ی دیدار را یعنی به فردا وا گذاشت

تا که دل پلکی به هم زد رفته بود آن سرو ، باز
دیده را در حسرت آن قامت رعنا گذاشت

در میان کوله بارش توشه ای از عشق و نور
بُرد با خود – تکّه ای را هم برای ما گذاشت

یادگاری ماند روی شیشه های قاب عکس
دخترش تا لب بروی گونه ی بابا گذاشت

این که “یاسر” می دَمَد از او شقایقهای نور
سهم دلها را برای رؤیت فردا گذاشت

شاعر:محمود تاری

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *