شعر ویژه شهادت امام صادق علیه السلام|گرچه آتش به سرایت زده اند

شعر ویژه شهادت امام صادق علیه السلام|گرچه آتش به سرایت زده اند

خانه / ویژه نامه / ویژه نامه های اهل بیت / ويژه نامه شهادت امام صادق (ع) / اشعار شهادت امام صادق (ع) / شعر ویژه شهادت امام صادق علیه السلام|گرچه آتش به سرایت زده اند

ناگهان ولوله و غوغا شد

بر سر نعش حسین دعوا شد

یکی آمد که عصا را ببرد

دیگری خواست عبا را ببرد

شعر ویژه شهادت امام صادق علیه السلام|گرچه آتش به سرایت زده اند

باز روی سر تو ریخته اند

شعله پشت در تو ریخته اند

گریه ات را که بهانه کردند

باز هم حمله شبانه کردند

ریسمان بسته به بازوی تو شد

باز زخمی روی ابروی تو شد

رحمی آن خصم پلید تو نداشت

حرمت موی سفید تو نداشت

پشت مرکب تن پاکت بردند

پا برهنه روی خاکت بردند

کو عبای تو و عمامه ی تو ؟

پر ز خاک است چرا جامه ی تو ؟

اشک چشم تر تو می ریزد

قلب این دختر تو می ریزد

گیسویت از چه پریشان شده است

دخترت دیده و گریان شده است

***

ببریدش ولی با لشکر نه !

می زنیدش ؟ جلوی دختر نه …

پیرمرد است مراعات کنید

احترامی حق سادات کنید

پیرمرد است زمینش نزنید

تازیانه به جبینش نزنید

***

گرچه آتش به سرایت زده اند

با لگد بر روی پایت زده اند

گرچه بردند تو را نیمه ی شب

سر برهنه شده پشت مرکب

ولی هرگز تن تو تیر نخورد

به خدا جسم تو شمشیر نخورد

پیکرت پهن به گودال نشد

زیر پا جسم تو پامال نشد

داغ فرزند تو را پیر نکرد

نیزه ای بر دهنت گیر نکرد

خیزران بر لب تو بوسه نزد

به رگت زینب تو بوسه نزد

کسی از پشت سرت را نبرید

جلوی دیده ی زهرا نبرید

***

ناگهان ولوله و غوغا شد

بر سر نعش حسین دعوا شد

یکی آمد که عصا را ببرد

دیگری خواست عبا را ببرد

به کلاخود سرش رحم نکرد

به زره یا سپرش رحم نکرد

همه ی پیکر او غارت شد

پای تا به سر او غارت شد

رضا رسول زاده

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *