عرفان در مناجات ماه معظم شعبان |قسمت اوّل

خانه / قرآن و عترت / عترت / عرفان در مناجات ماه معظم شعبان |قسمت اوّل

عرفان در مناجات ماه معظّم شعبان-قسمت اوّل

     مرحوم آیت الله محمّدی گیلانی از شاگردان و یاران صدیق امام و انقلاب بوده و به لحاظ علمی و معرفتی در مرتبه ی بالایی قرار داشتند. در نشریۀ پاسدار اسلام در دهۀ شصت مکتوباتی از ایشان و بزرگان دیگر همچون آیت الله جوادی آملی به چاپ می رسید که از آن جمله شرح مناجات شعبانیه است که با عنوان تجلّی عرفان در مناجات ماه شعبان، قریب به دو سال و در طی 23 شماره منتشر گردید.

     إن شاءالله گزیده ای مجمل از این نوشتار مفصّل را در طی چند قسمت خواهیم آورد.

     آدمی جهت تقرّب به خدا و به دست آوردن آرامش روحی و تحصیل مکارم اخلاق و دوری از معاصی و رذائل، و زدودن کدورات روانی، و وسوسه های شیطانی، و تقویت اراده و نیروی تعقل و فکر، و قضای حوائج مادی و معنوی، نیاز به دعا و نیایش به درگاه پروردگار متعال داشته و دارد، و لذا بخش وسیعی از تعلیمات انبیا را عموما و پیامبر بزرگوار و ائمّه معصومین علیهم السّلام را خصوصا دعا و نیایش تشکیل می دهد.

     دعاهایی که از پیشوایان دین و امامان معصوم علیهم السّلام رسیده و در دست است، یکی از نفائس منابع علوم و معارف و اخلاق اسلامی بشمار می روند زیرا آن بزرگواران با شناختی که از خدا و مبادی عالیه و همچنین از انسان و نیازمندی هایش داشتند به گونه ای از مکنونات دل آدمی در مقام دعا تعبیر کرده و از حقایق اعتقادی و اخلاقی پرده برداشتند، که بطور قطع در بسیاری موارد، شبیه معجزه است.

     گاهی در ادعیه مأثوره به قدری ظرائف و معانی بلند وجود دارد که آدمی شک نمی کند که آنها از انسان های معمولی نیست و یقین می کند که آنها از افرادی صادر شده که به دقائق علوم الهی و به اسرار آفرینش و رموز خلقت عالم و آدم و ابعاد وجودی وی آگاهی داشته اند.

قوله: «اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد»

     حقیقت مناجات و دعاء، همانا جلب عنایت خداوند متعال به مناجات کننده و داعی است. همه موجودات و از آن جمله عبد نیازمند نیایشگر، مملوک حقیقی خداوند متعالند، و هیچ یک هیچگونه استقلالی در نفس خویش و اوصاف و افعال و دیگر متعلقات خود نداشته و اصل وجود و صفات و افعال و متعلّقات آنها، مواهبی است که تکویناً به ‌آنها اعطاء فرموده است و بالطبع به هر موجودی اقرب از دیگران است و مقتضای این مالکیت حقیقی علی الاطلاق،‌ جواز تصرف مطلق در شئون عبد مملوک است و بهر کیفیتی که می خواهد تصرّف می کند و از جمله تصرّفات در شئون عبد، اجابت دعاء او است که به هر کیفیتی که اراده فرماید، مانع و دافعی ندارد و همین است مدلول آیۀ شریفه: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ». اجابت در آیۀ شریفه، مطلق است و بدیهی است که اطلاق اجابت، مستلزم اطلاق دعاء می باشد یعنی هر دعاء از هر دعا کننده ای در حوزۀ اجابت حضرت مجیب الدعوات است.

اجابت دعا

امّا دو نکتۀ دقیق در آیۀ شریفه است که قوام دعاء و مناجات و اجابت را تشکیل می دهد که دانستن آنها حتمی و ضروری است؛

     نکتۀ اوّل: آنکه متعلَّق اجابت، دعاء حقیقی است یعنی خواستنی که از فطرت و ضمیر، برخاسته و بر زبان جاری گشته باشد و در عرض حاجت بقاضی الحاجات، زبان و قلب و ضمیر متوافق باشند، و گرنه آنچه بر زبان جاری می گردد و ضمیر و دل از آن امتناع دارند، آن دعاء نیست و الزاماً متعلّق اجابت هم نیست زیرا چنانکه گفتیم: متعلّق اجابت در آیه شریفه «دعوة الداع» دعاء حقیقی است،‌ و خواندن چنانی که دل از آن اباء دارد، بازیگری و مسخرگی در محضر خداوند متعال است، و در این باره سید ابن طاووس قدس الله تعالی روحه در کتاب اقبال کلام لطیفی دارد که مقام مقتضی نقل آن است، در قسمت اعمال ماه رمضان چنین می فرماید:

     [و ربما یطلب فی هذا الشهر فی الدعوات ما کان الداعون قبله یطلبونه و هو لا یطلب حقیقة ما کانوا یطلبونه و یریدونه مثل قوله: «وادخلنی فی کل خیر أدخلت فیه محمداً‌و آل محمد»، و قد کان من جملة الخیر الذی ادخلهم الله جل جلاله فیه، الامتحان بالقتل و الحبوس و الاصطام و سبی الحرم و قتل الاولاد واحتمال اذی کثیر من الانام و انت ایها الداعی لا ترید ان تبتلی منه بشیء اصلاً- الی ان قال:- فلیکن قصدک فی امثال هذه الدعوات موافقاً لما یقتضیه حالک من صواب الارادات احذران تکون لاعباً و مستهزئاً و غافلاً فی الدعوات]. (اقبال- ص 89)

     «بسیای می شود که در ماه رمضان در دعاهای خویش مطلوبی را خواستار می شود که اسلاف صالح امّت آن را از خداوند متعال خواستار بودند، ولی این دعا کننده حقیقتاً خواستار آن نیست مثل آنکه در دعاء خویش بگوید: خداوندا، داخل کن مرا در هر خیری که محمد و آل محمد را در آن داخل کردی، و حال آنکه از جمله خیری که خداوند جل جلاله محمد و آلش را در آن داخل فرمودند، ابتلاء بقتل و زندانها و استیصال و اسارت حرم و کشته شدن فرزندان و تحمل آزار بسیار از مردم بوده و تو ای دعاکننده، هیچگاه میل نداری بچیزی از این امور مبتلا شوی- تا آنجاکه می فرماید- پس باید قصدت در اینگونه دعاها با مقتضای حالت موافق باشد به این معنی که در امثال این دعاها قصد کنی که خداوند اراده و نیت درست و صواب بشما موهبت فرماید، و بر حذر باش از اینکه در دعاء خویش بازیگر و مسخره و غافل باشی.»

     حاصل آنکه مناجات و دعاء حقیقی یعنی دعائی که زبان مقال و لسان ضمیر و فطرت با هم متطابق باشند، متعلق اجابت است،‌و اما تلفّظ به الفاظی که معانی آنها مورد امتناع جان و دل است،‌ و عقل از خواننده در شگفت و نفرین نثار وی می کند که وه چه بی شرمی که استهزاء را در محضر ولیّ النعم به عنوان دعاء انجام می دهد! هیچگاه متعلق اجابت نیست و همین است مدلول: «اجیب دعوة الداع».

     نکتۀ دوم: آنکه مسألت فقط از خداوند متعال باشد و فقط ذات اقدس را بخواند نه آنکه لسان قال خدا را بخواند ولی لسان حال و ضمیر به اسباب عادی تعلّق گرفته و اسباب عادی را در واقع قاضی الحاجات و کافی المهمّات می داند و یا آنها را – العیاذبالله- شریک الله می پندارد که با اشتراک با خدا، قضاء حاجات و کفایت مهمات می کنند، بدیهی که این نه فقط دعاء نیست که در نظر کاملین از اهل توحید، اشراک بالله تعالی است که از اعظم کبائر موبقه است و چنان دعا کننده در نظر اهل کمال مرتکب کبیره مهلکه گردیده و باید از این شرک دعاء نام، توبه و استغفار نماید و اگر عنایت «یعفو عن کثیر» نمی بوده بی تردید، مستحق اصابت سجیل است، نه اجابت از رب جلیل و جمله شریفه: «اذا دعان» گویای لزوم استصحاب همین اخلاص در دعا و مناجات است.

     این دو نکته اساسی وارد در کتاب شریف، مقوِّم حقیقت دعاء و اجابت می باشند، مضافاً بر این دو جزء جوهری، آدابی برای مناجات و دعاء است که در سنّت خصوصاً آثار آل البیت علیهم السّلام آمده است، و ادب عبارت از هیأت نکوئی است که فاعل، بفعل یا قول خود می دهد و گفتار یا کردارش را با آن هیأت مرغوب اداء می کند مثلاً وقتی که کسی در مقابل دیگری بر دو زانوی خود نشست می گویند: فلانی با ادب نشست، یا در مقام دستور جلوس دادن بجای بنشین، گفت: بفرمائید، می گویند: فلانی با ادب سخن گفت و نظیر اینها، و مراد از اینگونه تعبیر، همان اداء فعل یا قول در شکل مرغوب و هیأت نکو است که بر حسب عرف اقوام و ملل و درجات معرفتشان، آداب نیز متفاوت الدرجات است.

ابتداء دعا به صلوات

salavat

     از جمله آداب مناجاب و دعاء ابتداء نمودن به صلوات و درود بر پیمبر است که در روایات بسیاری بر آن تأکید گردیده است و در کثیری از ادعیه و مناجاتها ابتداء به آن شده بلکه بگونه ترجیع بند در بعضی از ادعیه آمده است مانند دعاء مکارم الاخلاق و دعاء بوالدین در صحیفه سجادیه. چنانکه در همین مناجات شعبانیه در بدء و ختام آن – این ادب- مراعات شده است، و بنابراین، تعدادی از روایات مربوطه به این مناسبت نقل می شود، تا راز آن معلوم گردد:

     هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمودند: «لا یزال الدعاء محجوباً حتّی یصلّی علی محمّد و آل محمّد» (اصول کافی ج 2 ص 491.)

     «همواره دعاء از عروج بمرتبه اجابت، ممنوع است تا آنکه درود و صلوات بر پیغمبر و آلش، فرستاده شود».

     و سکونی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: «مَن دعا و لم یذکر النبی صلّی الله علیه وآله، رفرف الدعاء علی رأسه فإذا ذکر النبیّ صلّی الله علیه وآله، رفع الدعاء» (اصول کافی ج 2 ص 491).

     «اگر کسی دعا کند و نام مبارک رسول الله را با درود یاد نکند، آن دعاء بر بالای سرش پرپر می زند و توان عروج ندارد و چون نام مبارک رسول الله صلّی الله علیه وآله را با درود یادآوری کند دعایش بمرتبه اجابت عروج می نماید».

     و در روایت دیگری از امام صادق علیه السّلام است که فرمودند: «مَن کانت له الی الله عزّوجلّ حاجة فلیبدء بالصّلاة علی محمّد و آله ثمّ یسأل حاجته، ثم یختم بالصّلاة علی محمّد و آل محمّد، فإنّ الله عزّوجلّ اکرم مِن أن یقبل الطرفین و یَدَع الوسط إذ کانت الصّلاة علی محمّد و آل محمّد لا یحجب عنه» (اصول کافی ج 2 ص 494):

     «اگر کسی خواست بخداوند عزّوجلّ، عرض حاجت کند، باید نخست درود و صلوات بر پیمبر و آلش فرستد سپس حاجت خویش را مسألت نماید، آنگاه خاتمه دعایش را نیز صلوات و درود بر پیمبر و آل قرار دهد، زیرا خداوند عزّوجلّ کریم تر از این است که طرفین مسألت و حاجت که درود و صلوات بر پیمبر و آل است بپذیرد و وسط که حاجت دعا کننده است را رد فرماید چه، درود و صلوات بر پیمبر و آل از اجابت حق تعالی محجوب و ممنوع نیست».

     نظیر این اخبار در آثار اهل سنّت آمده است، می توانید بقسم «اسرار الاذکار و الدعوات» از کتاب «احیاء العلوم» غزالی مراجعه کنید، النهایه ایشان روایت سومی که از امام صادق علیه السّلام نقل کردم به ابوسلیمان دارانی اسناد می دهد و آل محمّد نیز در آن ذکر نگردیده است.

     اصل فرستادن صلوات و تسلیم بر رسول الله صلّی الله علیه وآله مورد امر خداوند متعال در قرآن عظیم است که می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»

     استحباب صلوات بر آن حضرت در هنگام ذکر نام آن بزرگوار یا استماع نام مبارکش از شخص دیگر مورد اتّفاق است و سیّدالفقهاء العظام آیة الله حکیم قدّس سرّه در «مستمسک» وجوب آن را از صدوق الطائفه و فاضل مقداد و حدائق و شیخ بهائی و محدّث کاشانی و ملّا صالح مازندرانی و شیخ عبدالله بحرانی رضوان الله علیهم از «مفتاح الفلاح» نقل می کند، و فرموده که صاحب مدارک رحمه الله، وجوب آن را بعید ندانسته، و ادلّه بر وجوب را نیز ذکر فرموده اند.

     و بخاطر فتوای این جماعت بوجوب صلوات و درود بر آنحضرت، مرحوم آیة الله العظمی صاحب العروة الوثقی رحمه الله، بعد از فتوای باستحباب اگر چه در اثناء نماز هم باشد،‌ فرموده اند که احوط عدم ترک صلوات و درود بر آن حضرت است چه خود نام آن حضرت را ببرد یا از دیگری بشنود، و فرقی در این حکم بین نام علمی حضرتش مانند محمّد و احمد، یا کنیه و لقب مانند ابوالقاسم و مصطفی و رسول و نبی نیست، بلکه ذکر آن بزرگوار اگر چه به ضمیر هم باشد،‌ حکمش همین است که گفته شد و نظر مبارک حضرت امام نیز همین است، و جناب زرارة بن اعین که یکی از اوتاد چهارگانه بناء فقه آل بیت علیهم السّلام است، در خبری صحیح از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمودند: «صلّ علی النّبی کلّما ذکرته او ذکره ذاکر عندک فی أذان او غیره» (وسائل- خبر اول از باب 42 از ابواب اذان و اقامه)

     «درود و صلوات بر پیمبر میفرستی در هر وقت که ذکرش نمودی یا دیگری در نزد تو آن حضرت را یاد کرد در اذان باشد یا غیر اذان».

و درباره سائر پیامبران علیهم السّلام نیز فتوی باستحباب صلوات هنگام ذکر اسماء شریفشان داده شده، النهایه در صلوات بر آنها اوّل صلوات بر پیامبر اعظم اسلام و آل او فرستاده می شود سپس بر انبیاء، مگر در ذکر نام حضرت ابراهیم علیه السّلام چنانکه در روایت آمده که پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله، شبی در مسجد نشسته با اصحاب، حدیث می گفتند، فرمودند: «یا قوم اذا ذکرتم الانبیاء الاوّلین فصلّوا عَلَیّ ثمّ صلّوا علیهم و اذا ذکرتم ابی ابراهیم فصلّوا علیه ثمّ صلّوا عَلَیّ»

     «وقتی پیامبران را ذکر نمودید نخست صلوات و درود بر من فرستید سپس بر آنان و چون پدرم ابراهیم را ذکر نمودید اوّل بر او سپس بر من درود فرستید».

صلوات بر پیامبر و اهل بیتش

     موضوع این حکم یعنی استحباب یا وجوب صلوات و درود، هنگام ذکر نام مقدّس رسول الله صلوات الله علیه وآله، آن حضرت و آل او هستند که شیعه بر آن اتّفاق دارد و از فریقین، نصوص کثیره ای در این باره آمده است که سیوطی در درّالمنثور ذیل آیۀ مذکور از سورۀ احزاب، کثیری از آن نصوص را ذکر نموده یعنی قریب به بیست روایت از اصحاب سنن و جوامع نقل کرده که دلالت دارند بر تشریک آل نبی با آن حضرت در صلوات و درود مورد بحث که از آن جمله است روایت کعب بن عجرة که ابن قدامه موفق الدین در کتاب «المغنی» و شمس الدین ابن قدامه در «شرح کبیر» در کتاب صلوات در مبحث تشهّد نقل کرده اند و آن روایت چنین است که کعب می گوید: پیغمبر اکرم بر ما وارد شد، عرض کردم یا رسول الله! کیفیت تسلیم بر شما را می دانیم، امّا کیفیت صلوات ما بر شما را بیان فرمائید؟ فرمودند: «قولوا اللّهم صلّ علی محمّد و علی آل محمّد کما صلّیت علی ابراهیم انّک حمید مجید…» (کتاب المغنی و الشرح الکبیر- ص 580- ج 1).

     در وسائل الشیعه از عبدالله بن سنان بسند صحیح از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول الله فرمودند: «اذا صلّی علیّ و لم یتبع بالصلاة علی اهل بیتی کان بینها و بین السماوات سبعون حجاباً و یقول الله تبارک و تعالی: لا لبّیک و لا سعدیک یا ملائکتی لا تصعدوا دعاء ان لم یلحق بالنّبیّ عترته فلا یزال محجوباً حتّی یلحق بی اهل بیتی» (حدیث 10- باب 42 از ابواب ذکر):

     «هنگامی که درود و صلوات بر من فرستد و صلوات بر اهل بیتم را بدنبال نیارد، بین این صلواتش و آسمانها هفتاد حجاب و مانع خواهد بود و درودش بمقام قبول نمی رسد و خداوند متعال بچنین درود فرستنده ای می فرماید: اجابت و خوش آمدی برای تو نیست، ای فرشتگانم، دعاء وی را بالا مبرید اگر عترت رسول الله را به آن حضرت در درود ملحق نکنند. پس همواره دعاء او ممنوع و محجوب از عروج بمنصه قبول است مگر اهل بیتم را در درود بمن ملحق نماید».

     الغرض ابتداء به درود و صلوات بر‌آل البیت علیهم السّلام که از آداب دعاء و مناجات و راز و نیاز با حضرت قاضی الحاجات است چنانکه مورد بحث ابتداء و اختتام بآن گردیده است، به این جهت است که آن بزرگواران صلوات الله علیهم صراط اقوم الی الله تعالی هستند که هر کس اراده «الله» دارد باید از این صراط مستقیم طی طریق کند: «من اراد الله بدء بکم» حتی فرائض خمس بدون تشریک آنان در صلوات و درود بر رسول الله صلوات الله علیه وآله در تشهّد مورد قبول نیست.

     باری راز ابتداء بصلوات و درود بر پیمبر و آل اطهرش صلوات الله علیه وآله همین است که اجمالاً اشاره نمودم که راه عروج دعاء و مناجات است و ذینفع، دعا کننده و راز و نیازگر است. «و جعل صلواتنا علیکم و ما خصّنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا و طهارة لأنفسنا و تزکیة لنا و کفارّة لذنوبنا» (زیارت جامعه کبیره) وگرنه بیان تفصیلی مقامات آن اولیاء الله صلوات الله علیهم، مجال اوسعی را اقتضاء دارد که اگر حجاب کثیف و ضیق و ضعف صدور نمی بوده:

در مدیحشان داد معنا دادمی      …       غیر این منطق لبی بگشاد دمی

… ادامه دارد.

برگرفته از سایت علوم انسانی و پاسدار اسلام

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *