مبانی قرآنی بیانیه گام دوم انقلاب | قسمت اوّل

خانه / قرآن و عترت / قرآن / مبانی قرآنی بیانیه گام دوم انقلاب | قسمت اوّل

مبانی قرآنی بیانیه گام دوم انقلاب – قسمت اوّل

حجت الاسلام قرائتی (دامت توفیقاته) که عمر با برکتی را در خدمت کلام خدا داشته و مصروف نموده اند، در پی ابلاغ بیانیه ی گام دوم انقلاب از سوی رهبر معظّم انقلاب امام خامنه ای ادام الله ظلّه العالی، به بررسی مبانی قرآنی این بیانیه پرداخته که در این مجال و در چند قسمت به آن خواهیم پرداخت. مطالعه و دقّت در متن این بیانیه بر هر شخص ولایتمدار و دوستدار نظام و انقلاب، لازم بوده و شایستۀ تخصیص فرصت برای این امر مهم می باشد.

مقدمه

     بر همه لازم است به پیام حضرت مهدی علیه السّلام توجه کنند که فرمود: فقهای عادلی که مخالف هوی هستند، جانشینان ما هستند و در حوادث به آن ها مراجعه کنید «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم» الغيبة، ص 291

     امروز فقیهی که مورد انتخاب علما قرار گرفته و وظیفه همه ما اطاعت از او است، مقام معظم رهبری است که در حوادث واقعه باید از فرمان و پیام او اطاعت کنیم.

     بهترین پیام، بعد از ده ها سال تجربه و مدیریت و حکومت، بیانیه اخیری است که در 22 بهمن 97 از طرف ایشان صادر شده است. این نامه که نتیجه عمری تجربه همراه با تقوا و بصیرت است، ما را بر آن داشت که گوشه ای از مبانی قرآنی و روایی آن را بیان کنیم و در خط امام رضا علیه السّلام قرار بگیریم که فرمود: هرگاه از ما جمله ای شنیدید، مبانی قرآنی آن را از ما بپرسید، تا بدانید که سخنان ناب اهل بیت علیهم السّلام برخاسته از قرآن است.

     برای این بیانیه صدها آیه و حدیث می توان آورد که ما مستندات بعضی از جملات را می آوریم و امید داریم دیگران آن را تکمیل و خداوند آن را قبول و امّت به آن نامه با یک نگاه خاص و تکلیف آور بنگرند.

     اگر انسان بداند سخنان، برخاسته از قرآن و حدیث و تجربه است، با اطمینان بیش تری آن را عملی می سازد.

     از خداوند، نیت پاک و استدلال روشن در سایه قرآن و روایات خواهانیم.

     روح این بیانیه خوش بینی، امیدبخشی، ایمان به خدا و اعتماد به امت و نگاهی به تاریخ گذشته و امکانات امروز و چشم انداز آینده است.

امّا تاريخ گذشته!

     گذشته ما، طاغوتی بود برخاسته از زور بیگانگان، که مردم را به پیروی وادار می کرد «وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ ». امام خمینی رحمه الله تعالی، موسی گونه به سراغ آن طاغوت رفت. «اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى». پادشاهی مستبد که شعار فرعونی می داد و می گفت «مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى».

     رژیم کودتایی! آن هم از نوع خارجی، نه داخلی، بدون آراء و پشتوانه مردم و هیچ گونه لیاقت و سابقه و کمال، همان گونه که علی علیه السّلام در نامه ای به معاویه نوشت: «تو نه سابقه خوبی داری و نه کمالی» حکومتی خودفروخته و وابسته، همراه با آلودگی اخلاق، تبلیغات ضدّ ارزش و انحصار بیش ترین خدمات به پایتخت و مناطق بزرگ، درحالی که حضرت علی علیه السّلام می فرماید: «فَإِنَّ لِلاقْصَي مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِي لِلادْنَي» نهج البلاغه، نامه 53.  و در جای دیگر حضرت می فرماید: «مَن تَقَدَّم علی قومٍ و هو يَری فيهم مَن هو اَفضَل فقد خان اللهَ و رسولَه و المؤمنين».

     به جای آنکه پیامبر اعظم الگو باشد: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» غرب را الگو قرار دادند و به جای اطاعت از خدا، مردم را با ارعاب و تهدید و تحقیر به اطاعت واداشتند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» عقب ماندگی های علمی، سیاسی، معنوی، آن گونه که قرآن می فرماید: «وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ».

     خداوند انقلاب اسلامی را برخاسته از ایمان اسلامی به دست امام خمینی رحمه الله تعالی ایجاد کرد. مردم با اراده و شناخت و بصیرت، دور امام جمع شدند و ابراهیم وار بت های موهوم را درهم شکستند. بار دیگر آیه ی «فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا» نمود پیدا کرد.

     حرکت امام و پیروی مردم بر اساس ایمان و شجاعت بود، همان گونه که ایمان ساحران به حضرت موسی بر اساس ایمان و شجاعت بود. از تهدیدها نترسیدند و گفتند: «قَالُوا لَا ضَيْرَ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ» و در برابر شکنجه ها مقاومت کردند «وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا» خداوند نیز عنایت کرد و امام و یارانش را طبق وعده خود به انبیاء، یاری کرد؛ «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»

     کم کم انقلاب پیروز و عصر جدیدی آغاز شد. انقلابی که دین و دنیا را در کنار هم گذاشت. آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری را به جای تفرقه، ذلت، قساوت، خفقان و ترکیبی از جمهوریت و اسلامیت به ارمغان آورد. هم به آیۀ «وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ» عمل شد و هم به آیۀ «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا».

     ناگفته پیداست که مستکبرین از این پدیده ناراحت شدند و توقع نداشتند غیر از قدرت شرق و غرب قدرتی پیدا شود و کسی راه جدیدی را بدون اعتنا به قدرت ها برای خود پیش گیرد و می گفتند: «آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ».

     فشارها شروع شد، تدبیرها به کار افتاد، ولی خداوند هم چنان مردم را یاری کرد و هر چه آن ها تدبیر و توطئه کردند، خنثی شد؛ «وَ مَكَرُواْ وَ مَكَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ».

با مقايسه، مسايل بهتر روشن می شود

     در قرآن ده ها آیه برای بصیرت افزایی از راه مقایسه آمده است. مثلاً در آیۀ 18 سورۀ مبارکۀ سجده می فرماید: «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا ۚ لَا يَسْتَوُونَ» و در آیۀ دیگر می فرماید: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ».

به پیروی از این اصل، مقایسه ای بین قبل از انقلاب و بعد از انقلاب می کنیم؛

* از عقب ماندگی شرم آور تا پیشرفت های شگفت آور

* نگاهی به گذشته، نسبت به انواع عقب افتادگی های علمی، سیاسی، معنوی، با تحقیر و به استضعاف کشیدن، و نداشتن تجربه برای انقلاب اسلامی و در کنار همه این ها، همه چیز علیه انقلاب بودن، انسان را یاد خرافات جاهلی می اندازد. که خدای آن ها بت، قحطی بر آن ها حاکم، مردم در جاهلیت و تحجر، دخترکشی و فضیلت کشی رسم، توده ی مردم به فکر شب و شراب و شهوت و غارت بودند.

     ولی به برکت اسلام از جهل به علم، از دشمنی «وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء» به محبّت «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» از بخل به ایثار «وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ» از تحقیر زن به کرامت زن تا آنجا که زن لقب کوثر گرفت و خدمت به او پاداش جهاد پیدا کرد؛ «الْكَادُّ عَلَي عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» كافي، ج 5 ص 88.

     در مقابل آن عقب افتادگی ها، انقلاب اسلامی به مسلمین عزت و استقلال و عقلانیت و برادری و آزادی عطا کرد.

     برای هر یک از این داشته ها، آیات و روایات فراوانی داریم.

     این انقلاب به دست مرجع تقلیدی مثل امام خمینی رحمه الله تعالی و علمای همراه با ایشان شکل گرفت که حضرت علی علیه السّلام وظیفه آنان را قیام علیه پرخوران و حمایت از گرسنگان قرار داد؛ «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَاسَغَبِ مَظْلُومٍ» نهج البلاغه، خطبه 3

     همین جمله حضرت علی علیه السلام دلیل آن است که باید مردم با رهبری علماء تشکیل حکومت و قدرت دهند، تا بتوانند از پرخوران بگیرند و به گرسنگان بدهند و بدون قدرت و حکومت این سفارش حضرت علی علیه السّلام عملی نمی شود.

     البته قلّه ای که همه باید به آن توجه کنند، عدالت جهانی به رهبری حضرت مهدی علیه السّلام است، ولی در زمان غیبت، خود آن بزرگواران سفارش کرده اند که فقیه عادل مخالف هوی نزدیک ترین فرد به رهبر معصوم است. مخفی نماند که در هر کشوری اختلاف هست و باید یک نفر فصل الخطاب باشد.

     در خود آمریکا همین که بین رئیس جمهور قبل بوش و رقیبش اختلاف افتاد، رئیس قوه ی قضاییه حرف آخر را زد. در سایر کشورها نیز باید مرجعی برای پایان دادن به اختلافات باشد که همه در برابر او تسلیم باشند.

     امتیاز جمهوری اسلامی آن است که آن کسی که باید حرف آخر را بزند، باید باسوادترین، باتقواترین، عادل و بی هوس باشد، به گونه ای که هیچ تهدید و تطمیعی او را به قضاوت خلاف واندارد.

     ناگفته پیداست که سخن از عصمت ولی فقیه نیست، بلکه سخن از حجّت بودن کلام او است، ممکن است فتوای مرجعی تغییر کند، یا دانشمندی در نوشته خود تجدیدنظر کند، یا پزشکی در نسخه خود اشتباه کند، اما همه ی عقلای دنیا در طول تاریخ به کارشناس خبره مراجعه می کنند، و سخن او را ملاک قرار می دهند، با اینکه می دانند ممکن است، درصدی خطا داشته باشد.

… ادامه دارد.

منبع: مرکز تخصّصی نماز

پایگاه اطّلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *