امام موسی کاظم(ع) و توجه به تفقه در دین

خانه / اختصاصی هیأت / امام موسی کاظم(ع) و توجه به تفقه در دین

از امام کاظم(ع) نقل است که فرمودند: تفقهوا فی دین الله فان الفقه مفتاح البصیره

کلید آگاهی و بصیرت، تفقه و شرف اندیشی در دین خداست.

عصر ما از سویی عصر شکوفایی “علم” در عرصه‌های متفاوت است.و از سویی دیگر عصر ظلمت حاکمیت و سلطه‌ی طاغوت و بالتبع عصر مبارزه‌ی انسان‌های بیدار و آزاد می‌باشد. نه علم بی‌هدف مفید است و نه مبارزه‌ی بی‌هدف به جایی می‌رسد – و هر شخص و جامعه هدفداری، امام و پیشوایی دارد.

طاغوت زمان، هارون لعنة الله علیه، وجود مبارک امام موسی بن جعفر را بر نمی‌تافت، آن قدر زندان کشید و شکنجه شد، که اذهان عمومی بیشتر ایشان را با حبس‌ها می‌شناسند؛ اما حبس و شکنجه و حذف فیزیکی، انفعال طاغوت است نسبت به امری که آن را خطر برای تداوم اقتدار و سلطه می‌پنداشتند. در واقع این “علم هدفمند” در دوست شناسی و دشمن شناسی است که شیاطین آن را بر نمی‌تابند، چنان که ابلیس نیز حضرت آدم علیه‌السلام را برنتافت.

ایشان نبوغ علمی را از همان سنین کودکی، در راه مبارزه با انحرافات فکری و خرافه‌هایی که معمولاً در انتها توجیه کننده‌ی ظلم ظالمین است، به میدان کارزار آوردند.

زمان، برهه‌ای بود که ظالمین به نام اسلام و توحید، قائل به نظریه‌ی “جبر” شده بودند، تا به مسلمانان خداگرا بگویند: “آن چه می‌کنیم اراده خداست و گناهی بر ما نیست”، پس از یک ما را محکوم نکنید و از سوی دیگر تسلیم ما شوید، تا تسلیم اراده خدا شده باشید، و از سوی دیگر امیدی به مقابله و پیروزی بر ما نداشته باشید، که غلبه بر اراده خدا میسر نیست!

ابو حنیفه، رییس مذهب حنفیه که او را امام اعظم لقب داده‌اند. می‌گوید: به خانه‌ی امام صادق علیه السلام رفتم. در دالان خانه کودکی را دیدم… پرسیدم: بشر که گناه می‌کند. گناه او را چه کسی انجام می‌دهد؟

فرمود: «آن که گناه می‌کند از سه حال بیرون نیست. یا خود گناه می‌کند. یا خدا، یا هر دو. اگر بگوییم خدا گناه می‌کند. او با انصاف‌تر و عادل‌تر از آن است که خود گناه کند. و بنده‌اش را مجازات کند. اگر هر دو گناه کنند. خدا با بنده‌اش در گناه شریک است. و شریکی که از بنده قوی‌تر است. مجازات قوی به خاطر گناه، مقدم‌تر از مجازات ضعیف است. و اگر بنده گناه می‌کند. بنابراین رواست که امر و نهی خداوند متوجه بنده شود. و کیفر و پاداش نیز به او تعلق بگیرد. و بهشت و دوزخ نصیب او شود».

ابو حنیفه چنان مرعوب این استدلال شد که گفت: «ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم‌» (آل عمران: 34) آنها فرزندانی هستند که بعضی از بعض دیگر (در پاکی و کمال) گرفته شده‌اند. و خداوند شنوا و داناست. (مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 314)

امام موسی کاظم (ع)

ایشان در یک جمله کوتاه فرمودند: «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا تَفَقَّهَ، عَرَفَ النّاسَ وَلایَعْرِفُونَهُ – خداوند مورد رحمت قرار می‌دهد بنده‌ا‌ی را که اهل “تفقه” است. او مردم را می‌شناسد، مردم او را نمی‌شناسند / نزهة النّاظر و تنبیه الخاطر حلوانى : ص 122»

فقه در اصطلاح حوزوی به معنای “علم احکام” است، درست هم هست. اما باید دقت نمود. که هیچ یک از شئون فردی و اجتماعی اسلام، به دور، خالی و مستثنای از “احکام الهی” نمی‌باشد.

“تفقه، یعنی فهم عمیق و بصیرت کامل به حقیقت یک چیز. “راغب” در “مفردات” می گوید: «الفقه هو التوصل الی علم غائب بعلم شاهد؛ فقه این است. که از یک امر ظاهر و آشکار، به یک حقیقت مخفی و پنهان پی برده شود.» در تعریف تفقه می‌گویند: «تفقه اذا طلبه فتخصص به؛ یعنی طلب کرد چیزی را و در آن تخصص پیدا کرد.»

پس فقیه، یعنی کسی که “تفقه” می‌کند. نه تنها قرآن شناس و احکام شناس است، بلکه باید مردم شناس، جامعه‌شناس، رفتار شناس، فرهنگ شناس، سیاست شناس، دوست شناس و دشمن شناس باشد تا بتواند “فقیه” باشد. پس او مردم را می‌شناسد، اما مردم هیچ گاه نمی‌توانند به او اشراف علمی و معرفت پیدا کنند، مگر این که خودشان نیز فقیهی چون او باشند.

علوم انسانی امروزه به رشته‌ها، بخش‌ها، شاخه‌ها و زیر مجموعه‌های فراوانی تقسیم شده است. از ادبیات و هنر گرفته، تا فلسفه و حکمت، تا علم سیاست و اخلاق، تا روانشاسی و جامعه شناسی و رفتار شناسی، تا علم اقتصاد و ارتباطات و …، همه جزو علوم انسانی قلمداد می‌گردند. اما ایشان در یک تقسیم‌بندی کلی، علم مفید انسان را چنین تعریف فرمودند:

«وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى اءرْبَعٍ: اءَوَّلُها اءنْ تَعْرِفَ رَبَّکَ، وَالثّانِیَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِکَ، وَالثّالِثَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما اءرادَ مِنْکَ، وَالرّبِعَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما یُخْرِجُکَ عَنْ دینِکَ.» (کافى : ج 1، ص 50)

فرمودند: «تمام علم انسان را در چهار مورد یافتم :اول این که پروردگار و آفریدگار خود را بشناسى و نسبت به او شناخت پیدا کنى .دوّم، این که بفهمى که از براى وجود تو و نیز براى بقاء حیات تو چه کارها و تلاش‌هائى صورت گرفته است. سوّم، بدانى که براى چه آفریده شده‌اى و منظور چه بوده است؟ چهارم‌، معرفت پیدا کنى به آن چیزهائى که سبب مى‌شود. از دین و اعتقادات خود منحرف شوى.»

یعنی: (1) خداشناسی – (2) نعمت شناسی و قدردانی (اندازه شناسی در هر امری، که تامی علوم را در بر می‌گیرد. و رعایت آنها که به معنانی همان شاکر بودن است. – (3) هدف شناسی (که سبب جهت‌گیری انسان می‌گردد) – (4) و بالاخره دشمن‌سناسی و آفت شناسی؛ چهار رکن اصلیِ علمِ هدفدار و مفید برای ساختار انسان و جامعه می‌باشند.

این همان علم جهت‌داری است. که سبب بیداری و رشد انسان و جامعه می‌شود. پس دشمنان بشریت، طواغیت و فراعنه زمان، آن را بر نمی‌تابند. و امام و پیشوا و عالم و معلم چنین علمی را (در برهه و دیاری که باشند) به زندان‌ها برده و شکنجه‌ها می‌کنند. و در نهایت به شهادت می‌رسانند.

چرا در همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران به بنیانگذاری و رهبری فقیه عالیقدر، حضرت امام خمینی رحمة الله علیه، که سال‌ها زندان و تبعید و آزار و اذیت را تحمل کرد، فقهایی چون: آیت‌ الله مطهری، آیت‌ الله دکتر بهشتی، آیت الله دکتر مفتح، حجت الاسلام هاشمی نژاد، حجت‌الاسلام امام موسی صدر، آیت‌ الله مدنی، آیت‌ الله دستغیب، آیت‌ الله اشرفی اصفهانی، آیت‌ الله قاضی طباطبایی، آیت‌ الله محمد باقر صدر و …، که اغلب جوان نبودند و برخی نیز کهنسال بودند، قبل از سایر سردمداران سیاسی، نظامی، انقلابی و …، هدفِ طواغیت زمان و مزدوران‌شان قرار گرفته و به شهادت رسیدند؟! چون مصادیق فقها و علمایی بودند که امام شهید، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند.

 

eheyat

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *